نقش و مسؤولیت هاشمی در فتنه ۸۸ باید به روشنی تبیین شود؛ پس از گذشت ۷ سال از فتنه ۸۸ هنوز به گونه ای سخن می گویند که گویا کشور در دوران اصلاحات و سازندگی دست شان نبود و در آن دوران هیچ بلایی سر کشور نیاوردند که امروز سایر دولتها را متهم به ویرانه کردن کشور می کنند.
Audio clip: Adobe Flash Player (version 9 or above) is required to play this audio clip. Download the latest version here. You also need to have JavaScript enabled in your browser.
حماقت شبکه بهایی-انگلیسی بی بی سی و ضدانقلاب خارج نشین برای نفوذ و مهندسی افکار در انتخابات خبرگان، ابعاد توطئه آمریکایی-اسرائیلی-انگلیسی برای ایجاد آنتی تز سوم انقلاب ( فتنه اکبر ) را برملا ساخت.
♦️ تأملی بر مفهوم آنتی تز :
? تز عبارت است از نهاد و آنتی تز وجود یا قضیه ای است که در برابر نهاد یا تز قرار می گیرد و آن را نقض و نفی می کند. بر اساس این قاعده، دشمنان انقلاب اسلامی همواره تلاش کرده اند با نفوذ در درون نهاد انقلاب، جریان ضد-انقلاب و آنتی تز انقلاب اسلامی را از درون خود انقلاب، شناسایی و از آن بهره برداری نمایند. از ابتدای انقلاب تا قبل از فتنه ۸۸ از دو جریان زیر به عنوان آنتی تز، علیه انقلاب اسلامی می توان نام برد.
– جریان شریعتمداری و خلق مسلمان تبریز
– جریان منتظری و باند مهدی هاشمی معدوم
♦️ایجاد آنتی تز سوم انقلاب :
? برای ایجاد آنتی تز سوم انقلاب، از مدت ها قبل نقش ها بین سرویس های اطلاعاتی و جریان نفوذ وابسته به آنان، رسانه های بیگانه، ضدانقلاب خارجه نشین و جریان فتنه، تقسیم گردیده است. در این ارتباط، به بهانه حضور در انتخابات خبرگان، ساماندهی جریان آنتی تز سوم با پوشش نام امام ( ره ) به جریان فتنه واگذار شد و تخریب و اعتبار زدایی از بزرگان تعیین کننده در جبهه مؤمن انقلاب به ویژه فقهای شورای نگهبان و مسؤلین شرکت کننده در انتخابات خبرگان نیز به رسانه های بیگانه و ضد انقلاب خارج نشین، سپرده شد.
♦️جریان هاشمی، سومین آنتی تز انقلاب اسلامی :
? با تفرس (جستجو به نشانه و علامت) می توان فهم کرد که برای ایجاد سومین جریان آنتی تز انقلاب اسلامی، آقای هاشمی در کانون توجه و طمع دشمنان قرار گرفته است. جبهه دشمن در صدد بوده و هست تا با بهره گیری از آقای هاشمی، فتنه گران و کدخداپذیران، سومین جریان آنتی تز انقلاب را علیه انقلاب اسلامی به منصه ظهور برساند. آنتی تز سوم انقلاب می بایست از یک سو، اصل نهاد انقلاب و ساخت حقیقی آن ( آرمان ها، اصول و ارزش های انقلاب ) را تضعیف و نفی نموده و از سوی دیگر، جبهه مؤمن انقلاب را با برچسب افراطی تخریب و از صحنه خارج نمایند.
♦️ اهدف دشمنان در آنتی تز سوم انقلاب :
? اهداف جبهه دشمن در آنتی تز سوم، شامل بی اعتبارسازی شورای نگهبان، مشروعیت زدایی از انتخابات و ایجاد خلاء قانون گذاری در کشور ( کوتاه مدت ) تغییر هویت و رفتار جمهوری اسلامی ایران ( میان مدت ) و سپس فروپاشی انقلاب اسلامی از درون ( درازمدت ) می باشد.
? رهبر انقلاب در ۳ آبان ۱۳۸۹ در جمع دانشجویان قم با اشاره به موضوع آنتی تز انقلاب اسلامی فرمودند:
جبهه ی دشمن با یک طراحی پیچیده که با استفاده از کارشناسان ایرانی آن را تهیه کرده بود، قصد داشت ازقم که مرکز انقلاب اسلامی است، آنتی تز و ضد- انقلاب را بوجود آورد…جبهه ی دشمن این طرح را یکبار دیگر پس از رحلت امام (ره) در قم طراحی کردند.
رضا سراج
شکست در فتنه ۸۸ و برملا شدن چهره تعداد زیادی از فتنهگران برای مردم سبب شد که بدنه اجتماعی آنها بهشدت دچار ریزش شود؛ بنابراین اصلاحطلبان در ارتباط با آمریکا بهدنبال تحریم و تشدید مشکلات اقتصادی بودند تا از این طریق بین مردم ایجاد نارضایتی کنند.
دکتر رضا سراج
۱٫ چرا از وقایع سال ٨٨ تحت عنوان فتنه نام میبریم؟
دلایل فراوانی وجود دارد که نشان میدهد حوادث سال ۸۸ که در بستر انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری و پس از آن رخ داد؛ یک فتنه و توطئه بود و این فتنه و توطئه علیه نظام اسلامی، در بستر جنگ نرم و با طراحی استکبار جهانی در خارج از کشور و پیادهسازی آن در داخل به وقوع پیوست. مدل استفاده شده برای طرحریزی این حوادث در بستر انتخابات ۸۸، انقلابهای رنگی یا به عبارت صحیحتر کودتاهای مخملی است.
اساساً بستر وقوع کودتاهای مخملی، انتخابات است. در این نوع روش براندازی، غرب در کشورهای هدف، جریان غربگرا را از طریق انتخابات، در حالی که امکان رأی آوری ندارد، با برهم زدن بازی انتخابات و فریب حاکمیت، به قدرت میرساند. ادعای انجام تقلب در انتخابات از سوی نظام حاکم بر اساس یک دروغ بزرگ و تأکید بر آن با بسیج هواداران متحدالشکل در خیابانها و تجمعات و بهکارگیری قدرت رسانهای، فریب افکار عمومی را در پی خواهد داشت. با فریب افکار عمومی و متهم شدن حکومت به انجام تقلب در انتخابات، مسئولان حکومتی چارهای جز پذیرش خواسته معترضان مبنی بر ابطال انتخابات و تن دادن به برگزاری انتخابات مجدد با سازوکارهای جدید و بعضاً با پذیرش نظارت بینالمللی ندارند.
در چنین فضایی، چون حکومت و جریان پیروز در انتخابات، در افکار عمومی به فساد سیاسی و خیانت در امانت (رأی مردم) متهم شدهاند، در انتخابات بعدی که با سازوکارهای دیگری برگزار خواهد شد، محکوم به شکست خواهند بود و این گونه جریان غربگرا با پیروزی در انتخابات تجدید شده، قدرت را به دست میگیرد. تمامی این شرایط باعث ایجاد شرایط تشکیک و تردید نسبت به حقانیت حکومت میشود. بنابراین فتنه ۸۸ را میتوان فتنه تشکیک در مشروعیت و مقبولیت نظام دانست.
۲٫ بسترهای وقوع این فتنه چه بود؟
نگاه به روندهای کلان داخلی، منطقهای و جهانی در سال ۱۳۸۸ به ما نشان میدهد که وقوع فتنه بر منطق تحلیل روند کاملاً منطبق است و از منظر نگاه راهبردی تقابل غرب با انقلاب اسلامی، شرایط و روندهای منطقهای وقوع آن را نشان میداد؛ برای مثال ما در سالهای قبل از وقوع فتنه در داخل کشور روند دوری از گفتمان اصلاحطلبی و تسری روزافزون گفتمان اصولگرایی را شاهد هستیم و فضای گفتمانی مسلط در کشور گفتمان کارآمدی، عدالتطلبی، آرمانخواهی و خدمترسانی اصولگرایی است.
همچنین روند رو به جلوی پیشرفت هستهای و سایر پیشرفتهای علمی هم از جمله روندهای داخلی در آن سالهاست. از طرفی در عرصه منطقهای میتوان به روند شکست سیاستهای آمریکا در افغانستان و عراق و پیروزیهای پی در پی محور مقاومت در برابر رژیم نامشروع صهیونیستی اشاره کرد.
نشاط و اعتماد به نفس بالای ملی ایجاد شده در سالهای پیش از فتنه و افزایش قدرت ملی و نرم جمهوری اسلامی ایران نیز از جمله روندهای قابل مشاهده در آن سالهاست.
بنابراین میتوان فتنه را ترمز قدرتمند تداوم این روندهای نگرانکننده برای غرب داست. غربیها برای متوقف کردن و معکوس کردن روندهای فوق دقیقاً انگشت بر نقطه قوت نظام جمهوری اسلامی ایران یعنی مردمسالاری گذاشتند و در یک طراحی هوشمندانه و همهجانبه سعی در آسیبرسانی از همین نقطه و تبدیل آن به چالش اساسی نظام کردند.
از منظر دیگر هماهنگی و سرعت و دقت عمل شگفتانگیز غرب و عواملش در بازیگردانی و بازیگری و هدایت صحنه فتنه نشاندهنده آمادگی قبلی و برنامهریزی شده آنان برای پیادهسازی این طرح بود.
بنابراین میتوان بستر فتنه ۸۸ را تلاش کلان غرب برای جلوگیری از عمقپذیری راهبردی جمهوری اسلامی ایران در منطقه با استفاده از شکافهای سیاسی – اجتماعی داخل کشور دانست.
۳٫ نظام سلطه در این فتنه چه نقشی داشت؟
با یکسان دانستن فتنه و انقلابهای رنگین در سایر کشورها میتوان به محوریت آمریکا و انگلیس در این وقایع پی برد. مهمترین محورهای نقشآفرینی نظام سلطه به محوریت این دو کشور در فتنه ۸۸ را میتوان به شرح ذیل دستهبندی کرد:
۱- فعالسازی مؤسسات و بنیادهای فعال در زمینه انقلاب رنگین مانند بنیاد سوروس از دهه ۸۰ شمسی
۲- استفاده از ظرفیت سفارتخانههای کشورهای مختلف در جهت نفوذ به برخی مراکز نظام و ارتباطگیری برای جاسوسی آشکار
۳- تلاش برای نفوذ و هدایت ستادهای تبلیغاتی کاندیداهای مورد حمایت خود
۴- تبدیل سفارتخانهها به محلی برای پشتیبانی همهجانبه از فتنهگران
۵- تقویت شبکه شایعات علیه نظام از طریق رسانهها و افراد تربیتشده
۶- ایجاد بستر مجازی بهعنوان سلاحی جدید در انقلابهای رنگین
۷- تلاش برای فشار وارد کردن از طریق مجاری قانونی در حمایت از فتنهگران همانند قطعنامههای هستهای بعد از سال ۱۳۸۸
۸- تلاش برای مشروعیتبخشی به ضدانقلاب در قالب دولت انتقالی و عناوینی اینچنین
بنابراین میتوان نقش نظام سلطه را در سه سطح توجیه تئوریک فتنه، پشتیبانی مستقیم از فتنهگران و زمینهسازی برای رشد اعتراضات و مشروعیت بخشی به آنها تحلیل کرد.
۴٫ ریشه دروغ تقلب از کجاست؟
بحث تقلب در انتخابات ۸۸ که به اعتراف اعضای جریان فتنه در اصل رمز آشوب بود، اصلیترین و مهمترین ادعایی بود که فتنه ۸۸ را رقم زد. در بررسی ورود بحث تقلب به فضای انتخابات سال ۸۸، میتوان به آقای هاشمی رسید.
تلاشهای وی برای زمینهسازی ورود لفظ تقلب به ادبیات سیاسی کشور را میتوان در دو سخنرانی وی در همایش «۳۰ سال قانونگذاری و نظارت در مجلس شورای اسلامی» و نماز جمعه شش ماه مانده به انتخابات رد گیری کرد. اما نکته مهم و قابل تأمل این است که علیرغم اینکه «دروغ بزرگ تقلب»٬ مهمترین و اصلیترین بهانهی اهالی فتنه در راه اندازی و پیشبرد فتنه ۸۸ بود، آقای هاشمی بعد از گذشت چهار سال، در اسفند ۹۲ مجدداً موضوع تقلب را پیش کشید و اینبار مدعی تقلب در انتخابات ۸۴ (که خود بازندهی آن بود) شد و گفت: «اتفاقی که در انتخابات ۸۴ افتاد٬ همان اشتباه اصلاحطلبها بود. نفهمیدند که چه اتفاقی دارد می افتد. نفهمیدند که این افرادی که رد صلاحیت شدند را چطور برگرداندند؟ برای چه برگرداندند؟ این درست موقعی بود که فهمیدند که من میآیم. میدانستند رأی من بالاست، گفتند در رأی هاشمی تفرقه بیندازیم. اصلاحطلبان نفهمیدند و اشتباه کردند، طرف مقابل هم که از خدا خواسته دید یک راهی برایشان در ناامیدی پیدا شد و آنطور شد که همه میدانید. حتی مرحله دوم، استاندارها (که همه اصلاح طلب بودند) کار را به کلی رها کردند، اصلاً کاری نداشتند که چه اتفاقی در صندوقهای رأی اتفاق بیفتد!» بدین ترتیب هاشمی با این ادعا مهر تأییدی بر ادعای جریان فتنه مبنی بر تقلب در انتخابات ۸۸ زد. بنابراین ریشه تقلب را میتوان روحیه خود مرکز پندار هاشمی و اهالی فتنه دانست که مردمسالاری را در هماهنگی با منافع خود تعریف میکنند.
۵٫ جریان داخلی و افراد دخیل در فتنه کدام جریان و افراد هستند و آیا در فتنه گری علیه نظام سابقه دارند؟
فتنه ۸۸ را میتوان شبیهسازی دوباره جنگ احزاب دانست. جنگی که تمام طوایف و قبایل علیرغم اختلافات درونی در نابودی حکومت نبوی همصدا شده و به مدینه حمله کردند. از این جهت فتنه ۸۸ را نیز میتوان جنگ احزاب انقلاب اسلامی دانست. نگاهی به افراد و گروههای فعال در فتنه بیانگر صدق این گفته است. بنیاد سوروس، اندیشکده بروکینگز، بنیاد NED، مرکز اطلاع رسانی اطلاعات و تروریسم وابسته به موساد، بنیاد باران و مؤسسات زیر مجموعه آن (همچون توسعه دانش و پژوهش ایران، مؤسسه گفتمان جهانی مسلمانان، جمعیت توحید و تعاون، مطالعات فرهنگ و تمدن ایران زمین)، احزابی همچون مشارکت و مجاهدین انقلاب، گروهکهای سلطنت طلب، سازمان منافقین، گروههای تروریستی مانند پژاک و جندالله، بهاییها و افرادی که وابسته به بیوت برخی علمای معلومالحال بودند بخش از این سازمان عظیم عوامل انسانی فتنه بودند. با بررسی سوابق این جریانها و افراد میتوان چهار عنصر کینه قدیمی و شخصی از رهبری، طرد شدن از سوی انقلاب و دور ماندن از مناصب دولتی، سرکوب شدن و آسیب خوردن از اقتدار نظام و در نهایت ضدیت ایدئولوژیک را علت حضور آنها در فتنه دانست. نکته مهم در این باره این است که همین اتحاد را میتوان در فتنه خرداد ۱۳۷۸ نیز مشاهده کرد و با اندکی برگشت به عقب اتحاد و ارتباط عمیقی بین همه این افراد در گذشته را ردیابی کرد. مواردی که ریشه همه آنها ضدیت با ولایت فقیه بوده است.
۶٫ تأثیر فتنه و فتنه گران بر مسائل معیشتی مردم و وضعیت اقتصادی کشور و تشدید تحریمها چه بود؟
بررسی روند رفتار نظام سلطه با پرونده هستهای ایران تا سال ۸۸ نشان میدهد که غرب در مواجهه با جمهوری اسلامی عملاً توانایی برخورد را از دست داده است. اما ناگهان با نزدیک شدن ایام انتخابات ریاست جمهوری، آمریکاییها و متحدانش در گروه ۱+۵ مذاکرات را متوقف کردند و منتظر نتایج انتخابات شدند. انتخاباتی که میتوانست با ثبت رکورد حضور ۸۵ درصدی مردم برگ زرینی در کارنامه انقلاب باشد. بلافاصله و با درخواست افرادی همچون مهدی هاشمی و با واسطه گری اصلاح طلبان فراری چون نیک آهنگ کوثر پس از ایام فتنه، شورای امنیت قطعنامه ۱۸۸۷ در زمینه مسائل هستهای را صادر کرد. قطعنامه مذکور به مسائلی نظیر اجرای قطعنامههای پیشین شورای امنیت، تقویت رژیم عدم اشاعه و سرعت بخشیدن به امضاء، تصویب و اجرایی شدن معاهده منع جامع آزمایشهای هستهای پرداخت. اگرچه این قطعنامه کشور خاصی را مد نظر قرار نداده است اما با توجه به لحن آن و نیز اشاره به قطعنامههای پیشین شورای امنیت، مشخص بود جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار داده است و وظیفه آمادهکردن فضای بینالمللی و شورای امنیت برای وضع قطعنامههای شدید تحریمی علیه ایران را بر عهده دارد.
خرداد ۱۳۸۹ (۹ ژوئن ۲۰۱۰) چند ماه بعد از برچیده شدن بساط فتنهی ۸۸ توسط مردم، شورای امنیت قطعنامه ۱۹۲۹ خود علیه ایران را با دو رأی مخالف (برزیل و ترکیه) و یک رأی ممتنع (لبنان) تصویب کرد.
برخی مفاد مهم این قطعنامه:
• عدم فعالیت اقتصادی در مسائل مربوط به هستهای و موشکی که ایران از آن منتفع شود؛
• ممنوعیت فروش سلاحهای نظامی به ایران (حتی از نوع متعارف)؛
• جلوگیری از انتقال فناوریها یا مساعدتهای تکنیکی مربوط به موشکهای بالستیک قادر به حمل تسلیحات هستهای و ممنوعیت انجام هر فعالیتی توسط ایران در این زمینه؛
• تحریم سپاه پاسداران و شرکت کشتیرانی؛
• تصویب پروتکل الحاقی و CTBT؛
• اجازه بازرسی تمام محمولههای هوایی و دریایی (حتی در دریاهای آزاد) به مقصد ایران و یا از این کشور به خارج را در صورتی که مظنون به این باشند که آن محمولهها حاوی مواد اتمی، موشکی یا نظامی ممنوع اعلام شده است و نیز اجازه توقیف و انهدام آنها مبتنی بر شرایط؛
• تحریم خدمات مالی مرتبط با اشاعه سلاح هستهای (مشتمل بر بیمه، مسدود کردن داراییها، هوشیاری هنگام معامله با بانکها و نهادهای سپاه و کشتیرانی، عدم سرمایهگذاری مشترک با بانکها، جلوگیری از تأسیس شعب تازه بانکهای ایرانی و …)
این قطعنامه آغازی بود برای سیل عظیم تحریمها علیه کشور که با تحریمهای دولت اوباما و شدیدتر از آن قانون تحریمی CISADA کنگره که عملاً نظام بانکی و فروش نفت کشور را هدف قراردادند شروع شده و تا امروز نیز ادامه دارند.
۷٫ چرا اصلاح طلبان به غربیها پیغام دادند که باید از مردم ایران انتقام گرفت؟
شکست در فتنه ۸۸ و برملا شدن چهره تعداد زیادی از فتنهگران برای مردم سبب شد که بدنه اجتماعی آنها به شدت دچار ریزش شود. بنابراین اصلاح طلبان در ارتباط با آمریکا به دنبال تحریم و تشدید مشکلات اقتصادی بودند تا از این طریق در بین مردم ایجاد نارضایتی کنند و از آب گلآلود ماهی بگیرند. برای مثال میتوان به نقش افرادی چون مهدی هاشمی و نیک آهنگ کوثر و همچنین نامه خائنانه جمعی از سران اصلاحات به سران آمریکا جهت تشدید فشارها به جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد. همچنین ادعای صادق خرازی مبنی بر در اختیار داشتن لیست افرادی از اصلاحاتطلبان را که در گرا دادن به دشمن برای حمله اقتصادی به ایران فعال بودند، میتوان اعتراف این قشر دانست؛ بنابراین اصلاح طلبان ثابت کردهاند همچون دوستان خود در گروهک جبهه ملی و نهضت آزادی نه تنها از مبانی دینی عدول کردهاند بلکه از مرزهای ملی و انسانی نیز رد شده و دین و ملت را وسیلهای برای رسیدن به خواستههای خود میدانند.
۸٫ چرا نظام اسلامی رأفت نشان داد و هشت ماه متوالی با فتنه گران صبوری کرد؟
بررسی رفتار سیاسی رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالی) در مواجهه با مسائلی از این دست به یک تشابه رفتاری با حضرت امام خمینی (ره) میرسیم. رفتاری که در آن اصل بر پرورش سیاسی آحاد جامعه و ضرورت روشنگری پیرامون یک مسئله خاص برای آنهاست. بر این اساس رهبر معظم انقلاب علیرغم توانایی در برخورد با فتنه گران به دنبال این مسئله بودند که جامعه خود با درک واقعیتهای فتنه ۸۸ و شناسایی عوامل و سران آن برخورد با فتنه گران را بهعهده مردم بگذارند. وقوع حماسه ۹ دی را نیز میتوان تجلی این پرورش سیاسی و روشنگری هشت ماهه توسط مقام معظم رهبری دانست. بنابراین برای همیشه تاریخ میتوان فرونشاندن فتنه را نتیجه شعور سیاسی مردم و درک مفهوم فتنه توسط آنان دانست.
۹٫ نقش آقای هاشمی در فتنه ٨٨ چه بود؟
فتنه۸۸ را میتوان صحنه نقش آفرینی هاشمی رفسنجانی در عرصه تنازعات سیاسی کشور دانست. شکستهای پی در پی وی در انتخاباتهای مختلف و دور افتادن از مرکزیت تصمیم سازی در کشور برای شخصیتی که از ابتدای انقلاب با عنوان ستون انقلاب شناخته شده میشد سنگین بود. از سویی نفوذ و تأثیرگذاری افرادی از طیفهای معاند انقلاب بر شخصیت ایشان باعث شد وی در انتخابات ۱۳۸۸ در ظاهر در رأس مخالفان رییس جمهور وقت و در وقع درست در مرکز فتنه قرار گیرد. این عوامل سیاسی و روانی در کنار عواملی همچون زاویه داشتن با ولی فقیه زمان در بحث رهبری باعث شد هاشمی به صورت عامدانه در فتنه ۸۸ نقش پدرخوانده این جریان را بهعهده بگیرد. به نظر میرسد همان جریان نفوذی که باعث انحراف مرحوم منتظری از خط امام شد این بار با زحمتی کمتر به دنبال سر دست گرفتن هاشمی و تبدیل وی به منتظری دوم هستند.
۱۰٫ نهم دی چگونه شکل گرفت وچرا مزین به نام یوم الله شد؟
۹ دی را میتوان در قالب راهبرد عملیاتی رهبر معظم انقلاب برای مقابله با فتنه دانست. در این راهبرد مقام معظم رهبری دو هدف را دنبال کردند. هدف اول متوجه قشری بود که بر اثر فتنه ذهنیت منفی در آنها نسبت به نظام ایجاد شده بود که با روشنگری و صبر رهبری در نمایاندن واقعیت فتنه این قشر به اشتباه خود پی بردند. قشر دوم نیز دوستداران انقلاب و نظام بودند که در قالب تقویت رابطه میان امام امت و امت امام با آنها رفتار شد. ۹ دی در زمانی رخ میدهد که راهبردهای مقام معظم رهبری در ناکام گذاردن فتنه به بار نشست و اعتماد مردم به نظام تقویت گردید. از سویی فتنه گران نیز با در یک اقدام ناشیانه ماهیت ضد دین و ضد ارزشی خود را به تمام و کمال در عاشورای ۸۸ با توهین به مقدسات دینی نمایان ساختند.
مجموعه این روندها در تقاطع با اعتقادات و حساسیتهای دینی و انقلابی ملت ایران سبب شد تا مردم به این نتیجه برسند که نیاز به یک حرکت اساسی برای پایان دادن به فتنه انگیزیها دارند.
از منظر روندشناسی نیز، با توجه به نقطه عطف بودن این روز در تاریخ انقلاب اسلامی، تاریخی بودن آن را تقویت کرده است. شکست پروژه ۲۰ ساله نفوذ و استحاله، مسئلهای مهم بود که در روز ۹ دی تبلور یافت و انقلاب را در مقابل چنین سناریوهایی بیمه کرد، از این حیث این روز برای آینده نظام و انقلاب نیز مهم است. یعنی زمینهای برای شکست پروژههای دشمنان در ایجاد «گفتمان تغییر در اصول و ارزشهای انقلاب» با تثبیت الگوی امام و امت در جامعه ایمانی، خواهد بود.
۱۱٫ چرا ٩ دی باطل السحر فتنه ٨٨ شد؟
برای فهم این موضوع باید به جایگاه سران فتنه در بین طرفداران خود پرداخته شود. حضور دو روحانی که یکی سید است و شخصی که شعار خودرا بازگشت نخستوزیر امام (ره) به عرصه قرار داده بود و همچنین استفاده از نمادهایی که باورها و اعتقادات و احساسات دینی مردم را نشانه رفته بود باعث شده بود این افراد دارای چهره دینی و انقلابی در بین طرفداران خود باشند. روند هشت ماهه روشنگری توسط جبهه انقلاب سبب شد این تصویر سازی از بین برود، ولی در این میان ۹ دی و اتفاقات عاشورای سال ۸۸ سبب شد که حجت بر بسیاری آر افراد آشکار شود و عملاً شاهد هستیم بعد از این حادثه محتوای بیانیههای سران فتنه از عناصر مذهبی تهی میشود. بنابراین میتوان از ۹ دی به خاطر نمایاندن چهره واقعی سران فتنه به عنوان باطلالسحر فتنه یاد کرد.
۱۲٫ پیام ٩ دی به چه بود؟
با بررسی نشریات داخلی و نتایج کار اندیشکده های غربی میتوان نتیجه گرفت تمام تلاشهای صورت گرفته در فتنه ۸۸ بر مبنای این تحلیل صورت گرفت که روند استحاله فرهنگی در دوران بعد از رحلت امام خمینی(ره) به بهترین وجه صورت گرفته است و تنها یک ضربه کاری مانده است تا کار نظام یکسره شود. در واقع برداشت فتنه و عوامل آن از جامعه این بود که با یک جمعیت غربی شده سکولار مواجه هستند که میتوانند از ظرفیت آنها برای مقابله با نظام استفاده کرد. اما وقوع ۹ دی در اعتراض به حرمت شکنی روز عاشورا و شعارهای راهپیمایی این تظاهرات و همچنین همصدایی ملت با هم علیرغم اختلافات سیاسی در مقابله با توهین به باورهای مذهبی خود نشان داد که تحلیلهای صورت گرفته پیرامون وضعیت فعلی جامعه ایران از اساس اشتباه است و کماکان دین و ملیت دو عنصر هویت بخش جامعه ایرانی است. در واقع میتوان ۹ دی را هشداری به نظام سلطه، فتنه گران و خواص بی بصیرت مبنی بر خطوط قرمز دانستن این دو عنصر از سوی ملت ایران دانست.
دکتر سلام در این قسمت به صورت ویژه به موضوعاتی که به نوعی به خاندان هاشمی رفسنجانی مربوط میشود پرداخته است.
حسین قدیانی
اینی که در حسینیه امام خمینی، هم حضرت آقا، هم رئیس قوه مجریه صحه بر این مهم گذاشتند که تحریمها هرگز آن اثر مد نظر دشمن را نداشته، حکایت از ۲ نکته مهم دارد؛ نخست، ایستادگی دائمی ملت ایران در برابر فشارها، دوم، ذکاوت ملت ایران در تبدیل همیشگی تهدیدها به فرصتها.
ذیل نکته نخست، میتوان به دستنوشتههای انبوه، ساده، باشکوه، خودجوش و خودنوشت مردم اشاره کرد در همین مراسم تشییع شهدا. اینکه ملت با خط خودشان، دستخط خودشان بردارند روی یک کاغذ بزرگ، حرف و حدیث بر مدار عزت برانند و آدمی را یاد شهادتنامه شهدا بیندازند؛ اینکه ملت، دهه شصتی و بدون تکلفات مرسوم، حضور بهم رسانند؛ اینکه ملت، از فرط شعار مبنی بر شعور، فیالواقع حنجره خود را به جایگاه مراسم بدل کنند؛ اینکه ملت بعد از گذشت ساعاتی بشدت گرم و داغ، هنوز دوست داشته باشند مراسم ادامه داشته باشد؛ اینکه ملت حرف خود را «بشدت صریح» اما «بشدت صحیح» آن هم با بلندترین فریاد ممکن سردهد؛ جملگی تداعیگر آن یومالله بیمثال بود در دیماه هشتاد و اشک!
اگر نهمین روز دهمین ماه از سال ۸۸ را ملت و با استعانت از حضرت ربوبیت، خلق کرد تا فقط و فقط از عشق خمینیوار خود به خامنهای سخن بگوید، بیست و ششم خرداد ۹۴ هم تنها و تنها حکایت از همین عشق داشت لیکن این بار، شیداییتر و شهداییتر! پس به کوری چشم تحریم و تحریمکننده، این ملت، هرگز دستبردار از ولایت نیست، چرا که دستبردار از عزت نیست! همین شعار جاودان و عزتمند «مرگ بر آمریکا» یعنی اگر شیطان بزرگ، همه دنیا را هم بخواهد به ما بدهد لیکن بدان شرط که دست از آرمان شهدا برداریم، پاسخ ملت در یک کلام مختصر و مفید این است: «هیهات منا الذله»! منتهای مراتب، اساس مساله اینجاست؛ دشمن زیادهخواه، فیالحال، نه فقط در هیچ باغ سبزی را نشان نمیدهد، بلکه علیالدوام با رفتار و گفتار وقیحانه خود دارد این را به ما میگوید؛ «تو بیا زیر بلیت من، تحقیر هم بشو، تو سری هم بخور، هستهای را هم بده، نخبههای مملکتت را هم جلوی میز بازجوهای ما بنشان، اندرونی خودت را هم هویدا کن» و از این قبیل.
بنابراین ایستادن زیر پرچم شیطان بزرگ، بیش و پیش از آنکه آخرت ما را خراب کند، مخرب همین دنیای ما است! فلذا و در اینجا، هر چقدر شعار «هیهات منا الذله» با عقل ولو عقل صرفا مادینگر، جور درمیآید، پناه به خدا باید برد از شر این شعار «هر توافقی از عدم توافق بهتر است»! «هر توافقی…» کندهای است که از درون آن، هیچ دودی به حال اقتصاد و معیشت ملت بلند نمیشود. چرا؟ چون با این شعار، فی حد ذاته نمیتوان به لغو تحریم رسید؛ معلوم است که نمیتوان رسید! اگر بنای ما بر آن است که از خلال مذاکرات، به نتیجه لغو تحریم برسیم، لاجرم باید دنبال «توافق خوب» باشیم، نه هر توافقی! واقعا اگر قرار باشد که بعد از این همه رفت و آمد و بگو مگو و کش و قوس، هدف لغو تحریم حاصل نشود، حقا که باید گفت «هیهات منا الذله».
«ذلت» فقط آن نیست که آدمی، آخرت خود را به دنیای اجنبی بفروشد! این البته از مهمترین مصادیق ذلت، بلکه اهم آن است لیکن گاهی مثل همین برهه کنونی، معنای ذلت، یعنی آنکه تو، علاوه بر عقبی، دنیای خود را هم خراب کنی، در عوض، دنیای کدخدا و اهداف کاخ سفید را آباد کنی! اینکه نشد مذاکره!
براستی چیست منشأ این لطیفههای بامزه و کنایهآمیز این روزهای ملت که صرف نظر از هر عقیده و سلیقهای، مشترکا و در یک خط واحد ساخته میشود؟! الا آنکه طولانی شدنِ معلوم نیست با چه هدفیِ بساط مذاکرات، بیشتر از خود تحریم، ملت را خسته کرده؟! این سمفونی «#تحریمیم! میفهمی؟» صدالبته نقدی هم به بیتدبیریهای دولت دارد، آنجا که حتی برمیدارند آب خوردن ملت را بند میزنند به مساله تحریم! خب، یک چیزی هست صدای ملت درمیآید دیگر! اینک صدای ملت، بیش از آنکه از تحریم دشمن بلند شده باشد، بلند شده از بیتدبیری دوست!
ملت رای داد و ولایت، این رای را تنفیذ کرد تا یکی هم مذاکره مستقیم شود برای رسیدن به محصول لغو تحریم و الا «مذاکره برای مذاکره» و هی هم مذاکره، در نهایت ختم میشود به همین لطیفهها! نمیشنوید این صدای لطیف را؟! نمیگیرید پیام این لطیفهها را؟! اینکه دیگر پیام ۲۶ خرداد ۹۴ نیست ادعا کنید «مصادره» شده! اینکه دیگر پیام شهدای هور نیست ادعای بیخود کنید «سیاسی» شده! این پیام همان جمهوری است که به شما رای داده و نداده! این پیام همه ملت است؛ خواه به روحانی رای داده باشند، خواه به قالیباف، خواه به آن دیگران! پیام ملت این است؛ «توافقی که در آن، اصل بسیار مهم لغو تحریمها آنهم در همان روز امضای توافق، گنجانده نشده باشد، از آنجا که به درد هیچ چیز نمیخورد،
کم و بیش مصداق ذلت است که انشاءالله تیم مذاکرهکننده، هرگز تن به چنین توافقی نخواهد داد».
اینکه دشمن به اهداف خود از مذاکرات برسد ولی ما به اهداف خود از مذاکرات نرسیم، یعنی «شکست مذاکرات». این عبارت «شکست مذاکرات» را بعضیها فقط مختصر کردهاند در آن روز که مذاکرات، بدون نیل به توافق، به بنبست برسد! من اما اتفاقا یکی هم از زاویه همین عقل دنیا اندیش، «شکست مذاکرات» را در آن روز میبینم که توافقی امضا شود مشتمل بر نفع دشمن و ضرر دوست! این است شکست خوردن در مذاکرات و الا آمدیم و تدین، امانتداری، شجاعت و غیرت، دست آخر، مردمان مذاکرهکننده ما را به این نتیجه بدیهی رساند که «عدم توافق، صد شرف دارد به توافق بد»، هیهات اگر آن روز، دستگاه دیپلماسی کشور را شکست خورده تلقی کنیم، چرا که اگر این مردمان، در رسیدن به هدف لغو تحریم ناکام بودهاند لیکن دشمن را هم در نیل به اهدافش ناکام گذاشتهاند.
این اگر اسمش «برد» نباشد، لااقل «شکست» هم نیست و حداقل چون «حفظ عزت» صورت گرفته، میتوان مسرور بود که در حفظ هر عزتی، عاقبت بردی نهفته است. مذاکره اگر بدین سیاق و همراه با حفظ عزت، مثلا شکست بخورد، حتما بهتر از آن توافقی است که تنها و تنها حکم به پیروزی دشمن دهد!
این شکست را نه فقط میتوان تحمل کرد، بلکه حتی میتوان ستود، لیکن امان از دست آن شکست در توافق بدی که دشمن را به نیات پلیدش رسانده باشد اما لغو همهجانبه تحریمها را شامل نشده باشد! این فاجعه، نامش نه تنها «شکست» خواهد بود، بلکه بیتعارف، نام «ذلت» هم میتوان بر آن نهاد! صدالبته امید است این مردمان، به لطف الهی و دعای ملت، موفق به لغو تحریم شوند، لیکن اگر قرار است شکست بخورند، کاش شکست را جوری بخورند که به معنای پیروزی دشمن نباشد!
در عالم، شکستهایی هست همراه با حفظ عزت، پس نه شکست که عین پیروزی است! در همین عالم اما مثلا پیروزیهایی هست که از صد شکست بدتر است! اگر ما مردمانی باشیم که فکر کنیم هر توافقی با دشمن حتی توافق بد با دشمن، مصداق پیروزی است، حکما نه معنای شکست را فهمیدهایم، نه معنای پیروزی را! از همین زاویه است که بعضا آنچه مرقوم میدارند، فاصلهها دارد بس دور و دراز، با آنچه در عالم واقعیت اتفاق افتاده! پایان مذاکرات، با هر نتیجهای که باشد آخر دنیا نخواهد بود! آن روز هم روزگار، فردایی خواهد داشت!
ما البته دعا میکنیم مردمان محترم دیپلماسی کشور را بلکه در این کار انصافا دشوار، موفق شوند تا ضمن آوردن یک «توافق خوب»، خبر خوش «لغو تحریمها در همان روز امضای توافق» را هم به گوش این ملت برسانند اما پایان مذاکرات، فرض بگیریم که تقدیر بر آن است نتیجهای جز این داشته باشد؛ آیا بهتر است «پایان مذاکرات» منتهی شود به «عدم توافق» یا یک «توافق بد»؟! بار شکست در کدام طرف این ترازو سنگینتر است؟! چگونه شکست بخوری، «سربلند» خواهی بود؟! چگونه شکست بخوری، «سرافکنده»؟! در این باره «عقل» چه میگوید؟! «تدبیر» چه میگوید؟! این ملت چه میگویند؟!
اینک چند خطی هم ذیل نکته دوم یعنی «تبحر ملت ایران در تبدیل همیشگی تهدیدها به فرصتها» بنویسم. همان نخستین روزهای انقلاب، در غائله سخت تحریک خلایق و واقعه نفسگیر قومیتگرایی، ملت ایران چنان این تهدید را به فرصت تبدیل کرد که تو میدیدی «شهید مصطفی چمران» اصالتا اهل ساوه، به محبوب دل اهالی شهر پاوه بدل شده.
مگر «شهید محمد بروجردی» اهل بانه یا مریوان بود که کردهای میهن، خود به ایشان لقب دادند «مسیح کردستان»؟ نخیر! ایشان زاده روستای درهگرگ بود، آن هم از توابع بروجرد! بروجرد کجا، کردستان کجا؟! در مواجهه با دشمن، ملت ایران را عجیب ملت رند و کیسی میدانم!
«برادر احمد» در بازار تهران به دنیا آمده را تبدیل میکند به «کاک احمد» کارزار کردستان! بیخود نیست کردهای دوستداشتنی ما، این همه تعصب دارند روی نام «حاج احمد متوسلیان»! آری! همان روزهای اول انقلاب بود که همین «کدخدای بیادب و بیهوش» از ادب و هوش ملت متحد ایران، سیلی حیدری خورد!
فرقی نمیکند در آمریکا، چه کسی رئیسجمهور باشد! هر کسی باشد، بخصوص اگر اسمش «اوبامای جلاد تحریم» باشد، جای آن سیلی که «دشت اول» بود، در صورتش مثل برق خواهد درخشید! آن روزها، آمریکا میخواست ترک را به جان فارس بیندازد، لر را به جان عرب، این را به جان آن، آن را به جان این، و همه را به جان انقلاب، لیکن تهدید به آن بزرگی را دست برتر خداوند منان به یک فرصت بزرگتر مبدل کرد!
این با آن آشنا شد، آن با این دوست شد، این لهجه آن را فرا گرفت، آن به زبان این سخن میگفت تا روح خدا وقتی بگوید «وحدت کلمه» اولین مصداقش همین ملت خودمان باشد. تهدید دوم، «جنگ» بود. جنگ اگرچه با دل «مادران فرزند از دست داده» بد تا کرد اما همین شیرزنان ما، هرگز اجازه ندادند یک قطره از اشکشان را دشمن ببیند! آنچه دشمن، از «مادر شهیدان دستواره» دید، اشک و آه و ناله نبود؛ «سیدمحمدرضا» بود و «سیدمحمد» و «سیدحسین».
«مرحومه سیده قدسیه میراسماعیلی» باری به خود نگارنده گفته بود؛ «من هر ۳ پسرم را در جنگ ۸ ساله تقدیم خمینی کردم، بهعلاوه تنها دامادم را و فیالحال چون نه پسری دارم، نه دامادی، اگر خامنهای امر جهاد دهد، خودم با این سن و سال، حاضر به حضور در میدان نبرد هستم».
هان ای دشمن! این هم از تهدید جنگ! ۸ سال آزگار، سعی کردی پدر این مردم را درآوری اما پدر خودت درآمد، چرا که الان در عراق، «سردار سلیمانی» هست لیکن «ژنرال پترائوس» کجاست؟! راستی که اگر تهدید جنگ نبود، «شهید حسین خرازی» کجا میخواست مثل «شرق ابوالخصیب» فرصت پیدا کند برای آنکه در «کربلای ۵» انتقام شهدای«کربلای ۴» را بگیرد و پیشانی شیطان بزرگ را با تقدیم خون خود، به خاک بمالد؟
القصه! تحریم هم تهدیدی بود که «شهید شهریاری» تبدیلش کرد به فرصت بلکه «غنیسازی ۲۰ درصد» اتفاقا از دل تنگنای تحریم بیرون بیاید. تحریم، در جنگ نتوانست پدر این ملت را درآورد، در زندگی بتواند؟! کور خواندهاند بعضیها! بعضیها که هنگام سخن، عجیب نامردمان ولنگاری میشوند! من باز هم تکرار میکنم؛ «تحریم، در جنگ نتوانست پدر این ملت را درآورد، در زندگی بتواند؟!» مگر «احمدیروشن» مرده است؟! مگر «رضایینژاد» مرده است؟! و مگر مردهاند «علیرضا» و «آرمیتا»؟!
دقت شود! کسی منکر فشار تحریم بر شانههای این ملت نیست اما در عجبم از ولنگاری در سخن گفتن بعضیها، آنجا که تحریم، داروی جانباز شیمیایی ما را نایاب کرده، صدای «عالیجناب شمیراننشین» درآمده است! جناب عالیجناب! وقتی از بزرگ گرفته تا کوچک، جملگی بر این مهم تاکید مضاعف دارند که تحریم – با وجود همه ضرر و زیانی که دارد- هرگز نتوانسته آن اثر مد نظر دشمن را روی ملت نستوه و شهیدپرور ما بگذارد، از شما تقاضامندیم خاطرات خستگی روزانه خود را در همان مخاطراتی که هر شب مینویسید مرقوم دارید، نه آنکه به پای «مادران فرزند از دست داده» بنویسید! شما همان به که از جانب آقازادههای خود سخن بگویی، نه شهیدزادههای دستواره و الا من ناچار میشوم نکتهای را به یادتان بیاورم!
نمیدانم در خاطرات ۱۶ مهر سال ۹۱ چه نوشتهاید اما در همین روز، حضرتعالی در اظهار نظری گهربار فرمودهاید؛ «به هر حال در تولید نباید وضع کشور اینگونه باشد. این موضوع ربطی به تحریمها ندارد و این از جمله اموراتی است که مدیرها باید جوابگو باشند. تحریم چه تأثیری میخواهد روی کشاورزی بگذارد؟ شاید بگویند واردات سم و کود کم شده است ولی این حرف زیبنده ایران نیست»!
شگفتا! شما عالیجناب محترم در عین آنکه میدانید «این حرف زیبنده ایران نیست»، برمیدارید مورخ ۲۶ خرداد ۹۴ آن هم درست روز تشییع پیکر پاک شهدای وطن، اظهار میدارید؛ «عدهای حرفهای عجیب و غریب میزنند که ما میخواهیم خودمان به دانش دست پیدا کنیم و این در حالی است که تحریمها پدر مردم را درآورده است. اکثر مردمی که مزدبگیر هستند تحریمها استخوانهای آنها را خرد کرده است»!
جناب عالیجناب! در خاطراتی که مینویسید لطفا به این تناقضها هم اشاره کنید!
اکثر مردمی که مزدبگیر هستند سال ۸۸ خوب یا بد رای دادند به فلانی! به چه حقی، با ادعای تقلب و «بریزید در خیابان» خاندانتان، قصد کردید استخوان رای جمهور را بشکنید؟!
جناب عالیجناب! این شما هستید که پدر مردم را درآوردید و با آشوب فتنه، زمینهساز تحریمهای استخوان خردکن شدید! باز هم اگر میخواهید بیشتر از آمار استخوانهای خردشده «مزدبگیران پابرهنه» بدانید، دمی مرور کنید دوران ریاست جمهوریتان را! و آن عصر را که به بهانه «سازندگی» استخوانهای این ملت، زیر چرخ زمخت و بدترکیب «توسعه» له میشد! یادتان که نرفته؟!
اساسا و اصولا جنابعالی علاوه بر آنکه «پدر معنوی حزب کارگزاران» هستید، «پدر جد جریان انحرافی» هم محسوب میشوید! عجبا از تناقضات شما که روزی در نمازجمعه اعلام میدارید؛ «این غربیها مثل گاو تحلیل میکنند» و دگر روز، با رفتار و گفتار خود و خاندان، قند در دل غربیهایی آب میکنید که همچنان مثل گاو تحلیل میکنند! البته این فقط غربیها نیستند که امور را بد تحلیل میکنند و در سخن گفتن، ولنگاری میکنند!
اخیرا وابستگان شما خیلی خوب حق مطلب را درباره آن «مرض هاری» که فرمودید بیان کردند! اتفاقا حروف اختصاری مرض هاری هم «م-ه» میشود!
مرض هاری، مسری است و ریشه در تاریخ دارد! اتفاقا جناب زبیر هم آلوده شد به همین «م-ه»! و الا بنده خدا، از اهل بیت انقلاب محمدرسولالله(ص) بود!
حکایت این است؛ «م-ه» که بشوی، مرض هاری که بگیری، ولو آنکه نامت «عبدالله» باشد، پدرت را درخواهی آورد! و اینجاست که پدر آدم درمیآید، نه تحریم! حتی عاقبت زبیر را هم، تحریم شعب ابیطالب، خطخطی نکرد! تقصیر ذوالفقار اسدالله غالب هم نبود! کار عبدالله بود که «عبدالله» نبود! عبد فساد بود و دوز و کلک!
به نظر شما اگر یک نفر غیر از همسر هاشمی رفسنجانی اینگونه قوه قضاییه را به تقلب و پدرسوختهبازی متهم میکرد، چه برخوردی با او میشد؟!
.
ادامه مطالب…
حسین علوی
برخلاف آنچه تصور میشد، خانواده مهدی هاشمی نتوانستند نسبت به حکم دادگاه وی سکوت کنند و واکنشهای متفاوتی نسبت به این حکم نشان دادند. اکبر هاشمیرفسنجانی به جای واکنش مستقیم ترجیح داد مانند همیشه «بگمبگم»های مرسوم خود را در پیش گیرد. او که تحت هر شرایطی مسؤول مستقیم و نفر اول وضعیتی است که دولت روحانی برای مردم ایجاد کرده، طی یک سخنرانی مدعی شد در کار دولت و بویژه در سیاست خارجی دخالت میشود تا مثلا از این طریق تهدید به مواضع صریحتر کند. اما برخلاف هاشمیرفسنجانی که «فعلا ترجیح داده اینگونه حرف بزند» ۲ نفر دیگر از خاندان درباره حکم مهدی هاشمی مورد سوال قرار گرفتند و این ۲ نفر خواهر و مادر مهدی هاشمی هستند.
عفت مرعشی که آن جمله معروف او در روز انتخابات ۸۸ یعنی «اگر تقلب شد بریزید تو خیابونا»، تقریبا نشان داد او نیز در جریان فتنه پس از انتخابات است؛ این بار نیز تقریبا موضعی همسنخ با آن اظهارنظر معروف گرفت. او درباره حکم دادگاه پسرش گفت این حکم «تقلب» و «پدرسوختهبازی»(!) است.
همسر هاشمی رفسنجانی در پاسخ به این پرسش که «نظر شما درباره حکم مهدی هاشمی چیست؟» گفت: حکم آقای هاشمی یعنی تقلب، تقلب، پدرسوختهبازی. وی ادامه داد: بروید و همین را بزنید. عفت مرعشی خاطرنشان کرد: بروید بنویسید که خانم هاشمی گفت «پدرسوختهبازی بوده، حکمش (حکم مهدی هاشمی) پدرسوختهبازی بود و حکم نیست».
فائزه هاشمی، خواهر مهدی هاشمی هم در پاسخ به سوال باشگاه خبرنگاران مبنی بر اینکه نظرتان درباره حکم مهدی هاشمی چیست، گفت: به من گفتند در این مورد مصاحبه نکن تا ببینیم چه تصمیمی میگیرند.
اگرچه عفت مرعشی نتوانست جلوی خود را بگیرد و در اظهارنظری توهینآمیز مدعی شد حکم دادگاه پسرش تقلب و پدرسوختهبازی است و خود هاشمی نیز همانند همیشه تهدید به «بگم بگم» مرسوم خود کرده اما اظهارنظر فائزه هاشمی نشان میدهد خاندان، در انتظار تصمیم نهایی درباره حکم مهدی هاشمی است. به عبارتی همین موضع فائزه هاشمی نیز میتواند به معنای تهدید باشد چراکه آنها نهتنها مواضع خود هاشمی و اهانت همسرش را موضع نمیدانند بلکه میگویند منتظر میمانند تا رای نهایی صادر شود تا آنگاه واکنش خود را به صورت رسمی اعلام کنند.
منظور از حکم نهایی، درخواست ماده ۱۸ از سوی مهدی هاشمی است که طی آن، آنها از آیتالله آملیلاریجانی خواستهاند درباره حکم دادگاه تجدیدنظر اعلامنظر کند. دادگاه تجدیدنظر نیز در مجموع ۲۵ سال حبس و چندین میلیون دلار رد مال برای مهدی هاشمی صادر کرده است که بالاترین میزان حکم صادره مربوط به یک بزه که ۱۰ سال حبس است برای وی اعمال میشود.
نام بیماری
طی روزهای اخیر نیز یک فایل تصویری از هاشمیرفسنجانی منتشر شده که او در این فایل صوتی میگوید ۸ سال مدیریت اجرایی طی سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ مانند مرض هاری بوده است.
این اظهارنظر تند هاشمی باز هم نشان داده هرگاه شرایط، دلخواه او نبوده است او هیچ ابایی از تخریب، تخطئه و توهین نسبت به آن شرایط ندارد. این البته خصوصیت بارز هاشمی و برخی اعضای خانواده او است. گویی این خصیصه، یک ژن خانوادگی است و همین خاصیت ژنتیکی موجب میشود آنها تنها شرایطی را بپذیرند که مطلوب و دلخواه آنها بوده باشد.
طی سالهای اخیر بارها و بارها گفته شد یک نوع دیکتاتوری حاد در رفتار آقای هاشمی و برخی اعضای خانواده وی مشاهده میشود. این بیماری، یعنی دیکتاتوری حاد و مسری علائم فراوانی دارد. آنچه هاشمیرفسنجانی طی ۸ سال ریاستجمهوریاش با منتقدان کرد؛ تاکنون هیچ رئیسجمهوری در ایران مرتکب نشد. ماجرای تعطیلی روزنامههای منتقد و حتی نشریات دانشجویی منتقد هاشمیرفسنجانی همچنان ورد زبان اهالی سیاست و رسانه است.
۸ سال ریاستجمهوری هاشمی دوران تاریک آزادی رسانه بود. روزنامههایی مانند روزنامه جهان اسلام که روزنامه منتقد هاشمی بود، تعطیل شد. عزتالله سحابی که همراه تعدادی از همکیشان خود نامهای انتقادی به هاشمیرفسنجانی نوشتند؛ چندی بعد دستگیر و روانه زندان شد چرا که به اعتقاد هاشمی «رویش زیاد شده بود.» کینه عباس عبدی، از چهرههای اصلاحطلب از هاشمی رفسنجانی نیز معلول همین بیماری دیکتاتوری حاد است. او که سردبیر روزنامه سلام بود و در روزنامه خود انتقاداتی به هاشمیرفسنجانی داشت، ۱۱ ماه را در زندان سپری کرد.
این بیماری صدای اعتراض سید احمد خمینی را نیز به دنبال داشت و او بارها در مقاطع مختلف نسبت به نبود آزادی بیان و عدم تحمل حرف مخالف اعتراض کرد. سخنرانی سیداحمد خمینی در جمع مدیران وزارت اطلاعات حاکی از شیوع این بیماری در آن دوران تاریک است. مرحوم سیداحمد خمینی مهرماه سال ۱۳۷۳ در جمع تعدادی از مدیران وزارت اطلاعات میگوید: «حذف حصارهای خودسانسوری لازمه تحقق جامعه سالم است. مردم ما، انقلاب، نظام، امام، رهبر و کشورشان را دوست دارند بنابراین لازم است در کمال آزادی حرفشان را بزنند. این جوی که الان درست کردهاند و مردم را از دستگاه اطلاعات میترسانند به مصلحت انقلاب و نظام نیست. نباید این جو باشد.
علائم دیگر بیماری
این رفتار البته پس از پایان دوران ریاستجمهوری وی نیز مشاهده شد. به عبارتی علائم دیگر این بیماری پس از آن ۸ سال تاریک هم بروز کرد. به عنوان نمونه او در انتخابات مجلس ششم که با تمسخر و تحقیر اصلاحطلبان با اصطلاحاتی چون «آقاسی» (سیام شدن هاشمی در حوزه انتخابی تهران) مواجه شده بود؛ مدعی شد در آن انتخابات تقلب شده است.
یعنی او دولت نزدیک به خود را متهم به تقلب کرد چراکه مردم در این انتخابات اعتنایی به او نداشتند. این بیماری یک بار دیگر، یعنی در دومین انتخاباتی که هاشمی در آن ناکام ماند هم تکرار شد. او در انتخابات ریاستجمهوری نهم، در سال ۱۳۸۴ که دولت اصلاحات مجری آن بود نیز ناکام ماند و باز هم دولت نزدیک به خود را متهم به تقلب در انتخابات کرد و در نمازجمعه گفت شکایت خود را از این تقلب به خدا میبرد!
ماجرای فتنه ۸۸ نیز البته حالت عود کرده این بیماری بود که او پیش از شکست مفتضحانه کاندیدایش در انتخابات با آن نامه بدون سلام، آتش فتنه را روشن کرد. به هر حال مشخص شد دیکتاتوری حاد در موعد انتخابات نیز اینگونه خود را نشان میدهد.
قانون برای دیگران
براساس آنچه تاکنون تنها بخشی از پرونده اتهامی چندین هزار صفحهای مهدی هاشمی نشان داده، پسر آقای هاشمیرفسنجانی حداقل در یک مورد، تاکید میشود که حداقل در یک مورد، رشوه گرفته است.
بخش عمدهای از محکومیت این بخش از پرونده وی، به خاطر رشوهخواری بوده است. به نظر میرسد این موضوع در افکار عمومی به عنوان یک اتفاق عجیب دریافت نشد چراکه سالیان سال است در جامعه ایرانی نسبت به این پسر آقای هاشمیرفسنجانی اتهامات اقتصادی فراوانی مطرح شده است. با این حال اما رفتار آقای هاشمی در قبال پرونده اتهامی فرزندش نشان داده است دیکتاتوری حاد که در فتنه ۸۸ یک بار به صورت کلی قانون را زیرپا گذاشت، در این مورد نیز به صورت مصداقی نه تنها قانون را نپذیرفت بلکه تلویحا آن را در مظان اتهام قرار داد.
او در میانه دادگاه پسرش، تلویحا مدیران دستگاه قضایی را به اعمال فشار متهم کرد و گفت اگر برای حکم فرزندش «از بالا» فشار بیاورند، او ساکت نمینشیند. در واقع او برای واکنش خود توجیه ساخت تا وجه دیگری از دیکتاتوری حاد به نمایش گذاشته شود. اظهارات خانم عفت مرعشی درباره حکم دادگاه پسرش نیز در همین قاعده قابل ارزیابی است و نشاندهنده فراگیر بودن این خصیصه در این خاندان است.
منبع: وطن امروز
اعتماد به نفس بسیار مسئله مهم و ارزشمندی است، الا آنجا که چنان شأنی برای انسان بیانگیزد که باعث دروغ گفتن شخص به خود گردد و چشم انسان را در برابر حقایق اطراف کور کند.
Audio clip: Adobe Flash Player (version 9 or above) is required to play this audio clip. Download the latest version here. You also need to have JavaScript enabled in your browser.
Audio clip: Adobe Flash Player (version 9 or above) is required to play this audio clip. Download the latest version here. You also need to have JavaScript enabled in your browser.
آقای هاشمی چند دفعه این اختلافات [موضوع بنی صدر] را با امام در میان گذاشته بود و امام به ایشان فرموده بود بروید به فکر آخرت باشید. ایشان عصبانی شده بود و به امام گفته بود «همهاش که ما نباید به فکر آخرت باشیم یک خورده شما هم به فکر آخرتتان باشید»
اعتراض دانشجویان به حضور اکبر هاشمی رفسنجانی در دانشگاه امیر کبیر.