بچه های قلم
  • صفحه اصلی
  • قلم نوشت
  • اشک قلم
  • قلمخند
  • رادیو قلم
  • ویدئو قلم
  • تصویر روز

بچه‌ های قلم » قلم نوشت » فرهنگ و اجتماع

13مچهارشنبه
چادر

من چادر را دوست دارم. چادر؛ مهربانیست

تو نمازخونه دانشگاه داشتم سجاده آماده می‌کردم برای نماز، همین که چادر مشکی را از سر برداشتم تا چادر نماز بر سر کنم گفت: این همه خودت را بقچه پیچ می‌کنی که چی؟
برگشتم به سمت صدا، دختری را دیدم که در گوشه ی نمازخانه نشسته بود.

پرسیدم: با منی؟
گفت: بله با توام و همه‌ی بیچاره‌های مثل تو که گیر کرده‌اید توی افکار عهد عتیق! اذیت نمی‌شوی با این پارچه‌ی دراز دور و برت؟ خسته نمی‌شوی از رنگ همیشه سیاهش؟

تا آمدم حرف بزنم گفت: نگاه کن ببین چقدر زشت می شوی، چرا مثل عزادارها سیاه می‌پوشی؟ و بعد فقط بلدید گیر بدهید به امثال من.

خندیدم و گفتم: چقدر دلت ﭘُر بود دوست من! هنوز اگر حرف دیگری مانده بگو.
خنده ام را که دید گفت: نه! حرف زدن با شماها فایده ندارد.

گفتم: شاید حق با تو باشد عزیزم. پرسیدم ازدواج کردی؟ گفت: بله.
گفتم: من چادر را دوست دارم. چادر؛ مهربانیست.

با سرزنش نگاهم کرد که یعنی تو هم مثل بقیه ای…

گفتم؛ چادر سر می‌کنم، به هزار و یک دلیل. یکی از دلایل چادر سر کردنم حفظ زندگی توست.
با تعجب به چهره ام نگاه کرد.

پرسیدم با همسرت کجا آشنا شدی؟
گفت: فلان جا همدیگر را دیدیم، ایشان پیشنهاد ازدواج داد، من هم قبول کردم.

گفتم خوب؛ خدا قبل از دستور دادن به من که خودم را بپوشانم به مردها می‌گوید؛ غض بصر داشته باشید یعنی مراقب نگاهتان باشید. تکلیف من یک چیز است و تکلیف مردان یک چیز دیگر. این تکالیف مکمل هم‌اند، یعنی اگر مردی غض بصر نداشت و زل زد به من، پوشش من باید مانع و حافظ او باشد و من اگر حجاب درست و حسابی نداشتم، غض بصر مرد و کنترل نگاهش باید مانع و حافظ من باشد.

همسر تو، تو را “دید”، کشش ایجاد شد و انتخابت کرد. کجا نوشته شده است که همسرت نمی‌تواند از تماشای زنانی غیر از تو لذت ببرد، وقتی مبنای انتخاب برای او نگاه است؟

گفت: خوب… ما به هم تعهد دادیم.

گفتم: غریزه، منطق نمی‌شناسند، تعهد نمی‌شناسد. چه زندگی ها که به چشم خودم دیدم چطور با یک نگاه آلوده به باد فنا رفت.

من چادر سر می‌کنم، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد و نگاهش را کنترل نکرد، زندگی تو به هم نریزد، همسرت نسبت به تو دلسرد نشود، محبت و توجه‌اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادری که بیشتر شبیه کوره است از گرما هلاک می‌شوم، زمستان‌ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می‌شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده‌ی تو.

من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی‌هایم دارم. من هم دوست دارم تابستان‌ها کمتر عرق بریزم، زمستان‌ها راحت‌تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. من روی تمام این علاقه‌ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه‌ی سهم خودم حافظ گرمای زندگی تو باشم.

سکوت کرده بود.

گفتم؛ راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان جامعه‌ام با موهای رنگ کرده‌ی پریشان و صد جور جراحی زیبایی فک و بینی و کاشت گونه و لب و آنچه نگفتنیست، چشم‌های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.

حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟

بعد از یک سکوت طولانی گفت؛ هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم؛
راست می گویی…

تاریخ انتشار: چهارشنبه 1392/09/13 - 16:12

چاپ این مطلب

تو نمازخونه دانشگاه داشتم سجاده آماده می‌کردم برای نماز، همین که چادر مشکی را از سر برداشتم تا چادر نماز بر سر کنم گفت: این همه خودت را بقچه پیچ می‌کنی که چی؟
برگشتم به سمت صدا، دختری را دیدم که در گوشه ی نمازخانه نشسته بود.

پرسیدم: با منی؟
گفت: بله با توام و همه‌ی بیچاره‌های مثل تو که گیر کرده‌اید توی افکار عهد عتیق! اذیت نمی‌شوی با این پارچه‌ی دراز دور و برت؟ خسته نمی‌شوی از رنگ همیشه سیاهش؟

تا آمدم حرف بزنم گفت: نگاه کن ببین چقدر زشت می شوی، چرا مثل عزادارها سیاه می‌پوشی؟ و بعد فقط بلدید گیر بدهید به امثال من.

خندیدم و گفتم: چقدر دلت ﭘُر بود دوست من! هنوز اگر حرف دیگری مانده بگو.
خنده ام را که دید گفت: نه! حرف زدن با شماها فایده ندارد.

گفتم: شاید حق با تو باشد عزیزم. پرسیدم ازدواج کردی؟ گفت: بله.
گفتم: من چادر را دوست دارم. چادر؛ مهربانیست.

با سرزنش نگاهم کرد که یعنی تو هم مثل بقیه ای…

گفتم؛ چادر سر می‌کنم، به هزار و یک دلیل. یکی از دلایل چادر سر کردنم حفظ زندگی توست.
با تعجب به چهره ام نگاه کرد.

پرسیدم با همسرت کجا آشنا شدی؟
گفت: فلان جا همدیگر را دیدیم، ایشان پیشنهاد ازدواج داد، من هم قبول کردم.

گفتم خوب؛ خدا قبل از دستور دادن به من که خودم را بپوشانم به مردها می‌گوید؛ غض بصر داشته باشید یعنی مراقب نگاهتان باشید. تکلیف من یک چیز است و تکلیف مردان یک چیز دیگر. این تکالیف مکمل هم‌اند، یعنی اگر مردی غض بصر نداشت و زل زد به من، پوشش من باید مانع و حافظ او باشد و من اگر حجاب درست و حسابی نداشتم، غض بصر مرد و کنترل نگاهش باید مانع و حافظ من باشد.

همسر تو، تو را “دید”، کشش ایجاد شد و انتخابت کرد. کجا نوشته شده است که همسرت نمی‌تواند از تماشای زنانی غیر از تو لذت ببرد، وقتی مبنای انتخاب برای او نگاه است؟

گفت: خوب… ما به هم تعهد دادیم.

گفتم: غریزه، منطق نمی‌شناسند، تعهد نمی‌شناسد. چه زندگی ها که به چشم خودم دیدم چطور با یک نگاه آلوده به باد فنا رفت.

من چادر سر می‌کنم، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد و نگاهش را کنترل نکرد، زندگی تو به هم نریزد، همسرت نسبت به تو دلسرد نشود، محبت و توجه‌اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادری که بیشتر شبیه کوره است از گرما هلاک می‌شوم، زمستان‌ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می‌شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده‌ی تو.

من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی‌هایم دارم. من هم دوست دارم تابستان‌ها کمتر عرق بریزم، زمستان‌ها راحت‌تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. من روی تمام این علاقه‌ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه‌ی سهم خودم حافظ گرمای زندگی تو باشم.

سکوت کرده بود.

گفتم؛ راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان جامعه‌ام با موهای رنگ کرده‌ی پریشان و صد جور جراحی زیبایی فک و بینی و کاشت گونه و لب و آنچه نگفتنیست، چشم‌های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.

حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟

بعد از یک سکوت طولانی گفت؛ هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم؛
راست می گویی…

همچنین بخوانید

  • غنچه‌های گل سرخ

نظرات

  1. ناشناس گفته :
    تیر ۱۲, ۱۳۹۳ در ۱:۳۵ ق٫ظ

    سلام
    یه مدت هست با همسرم تصمیم گرفتیم من که چادری هستم با چندتا از دوستام بریم داخل پارک هر هفته توی یک روز مشخص و توی یک ساعت مشخص و امر به معروف کنیم. من گفتم که خوبه کارت پستال های زیبا با جملات یا داستانک های تاثیر گذار زیبا تهیه کنم و همراه با گل یا چیزایی توی این مایه بدیم به خانم های بد حجاب واین کار رو ادامه بدیم شاید نتیجه بده. هنوز شروع نکردم.راسش نه جمله و داستانک پیدا کردم نه می دونستم این روش کارسازه یانه. اگه میشه کمکم کنید.

    پاسخ
  2. همطاف گفته :
    فروردین ۱۷, ۱۳۹۳ در ۳:۱۹ ب٫ظ

    سلام همسنگرم
    پاسختون به اضافه صبرتون ستودنیه
    خدا قوت

    پاسخ
  3. منتظر زمان گفته :
    آذر ۱۵, ۱۳۹۲ در ۹:۱۲ ب٫ظ

    سلام
    خیلی از جواب اون خانم چادر پوش خوشم اومد
    خیلی زیبا بود
    من چادریم و خیلی خیلی چادر دوست دارمو میدونم یه عده اعتقاد دارن ولی سختی چادر نمیخوان تحمل کنند هیچ وقت نتونستم اونا رو قانع کنم که راحت ترین چیز ممکن چادر
    لینکتون کردم خوشحال میشم شما لینکم کنید بهم سر بزنید دوست عزیز

    پاسخ
  4. رقیه گفته :
    آذر ۱۵, ۱۳۹۲ در ۵:۴۲ ب٫ظ

    چادررررررررررررررررررررم را خیلی دوست دارم
    واین مطالب باعث شد بیشتر از بیش دوسته داشته باشم
    دلم خیلی پر خیلی خیلی پرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر

    پاسخ
  5. سعید گفته :
    آذر ۱۵, ۱۳۹۲ در ۲:۴۵ ب٫ظ

    سلام.
    عالی بود.
    خدا کنه با منطق بتونیم بخشی از سخنان شهدا رو به گوش اینگونه افراد برسونیم.

    پاسخ
  6. ناشناس گفته :
    آذر ۱۵, ۱۳۹۲ در ۰:۱۶ ق٫ظ

    جالب بود…

    پاسخ
  7. سید علی مجیدی گفته :
    آذر ۱۴, ۱۳۹۲ در ۱۱:۲۰ ب٫ظ

    بسیار زیبابود

    پاسخ
  8. رند گفته :
    آذر ۱۴, ۱۳۹۲ در ۲:۰۵ ب٫ظ

    دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی ……

    پاسخ
  9. نام و نام خانوادگی گفته :
    آذر ۱۳, ۱۳۹۲ در ۷:۵۳ ب٫ظ

    با عرض سلام
    واقعاً نگاه تازه و جالبی برای حفظ حجاب بود.هرچه روش های تبلیغ جدیدتر باشد موفقیت بیشتری حاصل خواهد شد.
    خدا قوت

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

- دیدگاه شما، پس از تایید منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

5 + 20 =

قلم نوشت

  • معترض باشیم، لاشخور نه!
  • پوست اندازی ادبیات اعتراضی در ایران
  • مردم در برابر مردم!
  • نگاه کاریکاتوری طرفین به واقعیات کف میدان
  • شروع فعالیت گشت ارشاد
  • ورود حاکمیت به رفتار فردی مردم
  • طنزی از یک حقیقت!
  • ظاهراً کسی نیست یقه #وزارت_نفت را بگیرد!
  • از آنچه دوست دارند، تا آنچه دوست دارند!
  • هفتمین جشنواره وقف چشمه همیشه جاری
  • پوستر پویش بین المللی «نسل سلیمانی» رونمایی شد
  • هاشمی رفسنجانی: جوابی برای استدلال‌های رهبری نداریم
  • فراخوان دلنوشته‌ای برای «حاج قاسم» + لینک ثبت‌نام
  • واکنش رهبر انقلاب به روایت ناقص هاشمی از ادعای موافقت حضرت امام با مذاکره
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش هفتم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش ششم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش پنجم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش چهارم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش سوم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش دوم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش اول
  • می پرسید چرا به عدالت نرسیدیم؟ جواب می دهیم!
  • چرا ناگزیریم به خیریه های مقامات مسئول حساس شویم؟!
  • اصولگرایی برابر با نظام و رهبری نیست
  • التهاب روانی جامعه، از آب خوزستان تا مائده هژبری
  • ۲۰۳۰؛ امضای مسئولین ساده اندیش، بر سند اسارت فرهنگی
  • مدعیان خط امام مردود مرداد!
  • انقلابی بمانیم تا انقلاب بماند
  • مجلس اقتصادمحور یا مجلس سیاست‌باز؟!
  • چرا اصلاح‌طلبان به غربی‌ها پیغام دادند که باید از مردم ایران انتقام گرفت؟

ویدئو قلم

حسن رحیم پور ازغدی
بررسی ابعاد فرهنگی سند ۲۰۳۰ توسط رحیم پور ازغدی

تصویر روز

rehlat-emam
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
?? ?????? ?????...
از وضعتان مطلعم…

دسترسی سریع

  • صفحه اصلی
  • تبلیغات در بچه های قلم
  • همیاری
  • نقشه سایت
  • درباره ما
  • تماس با ما

خبرنامه

برای اطلاع از به روزرسانی‌ها و دیگر اخبار مرتبط با سایت، در خبرنامه اینترنتی ما عضو شوید.

سامانه پیامکی

جهت عضویت در سامانه پیام کوتاه بچه‌های قلم، عدد 22 را به شماره 30007227001212 ارسال نمایید.

كليه حقوق مادی و معنوی، متعلق به بچه های قلم می‌باشد.

  • صفحه اصلی
  • تبلیغات در بچه های قلم
  • همیاری
  • نقشه سایت
  • درباره ما
  • تماس با ما

[ بچه های قلم را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید ]