محمدحسین حیدری
پدیدهها و بازیگران گوناگون به صرف مخالفت با موضع حکومت به عنوان «اصحاب وضع موعود» و «معترض» شناخته میشوند. «مبارزه» چیزی نیست جز کشف نظر حاکمیت و مخالفت با آن (فرقی نمیکند، هر چه میخواهد باشد ولو آنکه منطبق بر نظر مردم باشد، در این صورت مردم، نفهم و جهان سومی و فاقد شعور هستند).
«حقیقت» آنقدرها مهم نیست که برای کشف آن مستقیم و بیواسطه با پدیدهها طرف شد. «حقیقت» آن چیزی است که در نقطه مقابل و در مخالت با موضعِ حاکمیت (وضع موجود) قرار دارد.
«وضع موعود» هم عبارت است از یک جابجایی ساده در قدرت و سپس «سرکوب دین» به بهانه مجازاتِ «دینِ دولتی». مبارزان این منظومه، از دشواری مبارزه به ضجه نمیافتند، اتفاقا «مبارزه» کالایی است لوکس و به «مبارز» خیلی خوش میگذرد و حتی فرصت میکند تا فخر بفروشد.
ابراهیم حامدی یکی از معدود موزیسینهایی است که در فهرست آثار ماندگار و محبوبش، ترانههای سیاسی، سهم عمدهای را مال خود کرده. هر کدام از این آثار اگرچه به تنهایی از درخشش برخوردار است اما با این وجود به عنوان یک متن، از کلافی سردرگم و محتوایی انسجامگریز، فراتر نمیرود.
در کارنامه #ابی از یک سو با «شکار» طرفیم که در عصر پهلوی، ممنوعالصدایی را به مدت دوسال برایش رقم زد و از سوی دیگر مواجه هستیم با آلبوم «وحدت» و اثری به نام «مولای سبز پوش» که چند ماه پس از پیروزی انقلاب در ستایش رهبر فقید انقلاب منتشر شد و ظاهرا یکی از ابیاتش اشارهای دارد از سر شیفتگی به داستان «رویٔیت عکس امام در ماه». «پایان ۲۵۰۰ سال دیکتاتوری» هم عبارتی است که روی جلد آلبوم نقش بسته.
بسیار دشوار است که «شکار» و «مولای سبزپوش» در کنار ترانههای مهم و ماندگار سیاسی در دهههای ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ چون «نون و پنیر و سبزی»، «خورشید خانوم»، «معلم بد»، «درخت» و نیز آثار متاخری چون «کوچه نسترن»، به عنوان امتدادی معنادار برای یکدیگر تصور شود.
با مرور این آثار در نهایت نمیتوان فهمید که بالاخره ایده و فکر سیاسی ابراهیم حامدی چیست و چه پیشنهادی دارد؟! اصلا حایٔز اندیشهای هست؟! کدام جریانهای سیاسی و فکری را تقویت و کدام یک را طرد میکند و چرا؟! در میان همان اپوزیسیون خارجنشین کدام شخصیت سیاسی را ناجی ایران و سیاستمداری لایق میداند و چرا؟! تلقی ابراهیم حامدی از عدالت و موضع او درباره عدالتخواهی و نظم حاکم بر جهان چیست؟!