این تصاویری که میبینید، بخش غیر قابل انکار و البته نسبتاً گستردهای در شهرهای بزرگ و خصوصاً تهران است.
نوجوانانی که در تعاریف مرسوم حاکمیتی، هنجارشکن محسوب میشوند و برای نشان دادن این رفتار خود، از کسی یا چیزی هم ابایی ندارند.
این واقعیتیست که بسیاری از مسئولین فرهنگی و مذهبی کشور نمیخواهند آن را ببینند یا آن را به جمع بسیار کوچکی تقلیل میدهند.
اما به نظر میرسد حقیقت با چیزی که مسئولین ذیربط دوست دارند باشد، تفاوت دارد.
بهنظر شما دلیل این شکاف بین قرائت رسمی و واقعیت موجود در عرصههای فرهنگی و اجتماعی مثل #حجاب و #حجاب_اجباری چیست؟
آیا جامعه دارد کمکم خود را از تظاهر و به تعبیری نفاق ظاهری، از آنچه دوست دارند باشد با آنچه دوست دارد باشد (درست یا غلط) رها میکند؟
آیا جامعه با دیدن تضادها بین شعار و عمل مسئولان و خصوصاً سبک زندگی فردی و اجتماعی خانوادههای آنان، با آنچه در پشت تریبونها فریاد میزنند، دچار یک لجبازی درونی، با برونداد بیرونی با قرائت رسمی و خواست حاکمیت شده؟
ته نوشت:
دوستانی که در نقد این تصاویر و بسیاری از رفتارهایی که هر روزه در جامعه با موضوع پوشش و حجاب چه برای زنان و چه مردان میبینیم، میخواهند مثالهایی مثل تجمع ورزشگاه آزادی برای سلام فرمانده را به عنوان مصداق مطرح کنند (۱۰۰ هزار نفر از جمعیت ۱۴ میلیونی تهران و البته با تبلیغات و خدمات حاکمیتی) خودشان را گول نزنند.
اگر این قشر هم آزادی برگزاری تجمعات خودشان را داشته باشند، دو سه تا ورزشگاه آزادی را با هم پر میکنند و حتی برایش بلیط هم میخرند!
لطفاً شعاری موضع نگیرید که نتیجه شعارهای هوایی مشخص است!
با استدلال و منطق نقد کنید.
مهدی نیکخواه/