بچه های قلم
  • صفحه اصلی
  • قلم نوشت
  • اشک قلم
  • قلمخند
  • رادیو قلم
  • ویدئو قلم
  • تصویر روز

بچه‌ های قلم » قلم نوشت

beautiful-words-of-cyrus-the-great

نامه کوروش بزرگ خطاب به ملت شریف ایران ﺩﺭ ﻗﺮﻥ ۲۱ !

اینجانب کوروش هخامنشی ﻓﺮﺯﻧﺪ ﮐﻤﺒﻮﺟﯿﻪ ﯾﮑﻢ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ هخامنشیان ﻫﺳﺘﻢ ﻭ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ. ﮔﺮﭼﻪ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻗﻀﯿﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻭ ﺻﺪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﮔﺮ ۲۰۰ ﺳﺎﻝ ﻫﻢ ﻋﻤﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﺷﻤﺎ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺩﯾﺪﻡ!

ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﻟﻄﻒ ﻭ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﻫﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﺍﺳﺖ، ﻣﻨﺘﻬﺎ ﺩﺭ ﺭﺍﺳﺘﺎﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﻟﻄﻒ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﭼﻨﺪ ﻧﮑﺘﻪ ﺭﺍ ﻻﺯﻡ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﯿﺪ:

ﻧﮑﺘﻪ ﺍﻭﻝ:
ﺗﻨﻬﺎ ﺳﻨﺪﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ صحبتهای ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﯾﮏ ﺍﺳﺘﻮﺍﻧﻪ گلی ﺑﻪ ﻃﻮﻝ ۲۲.۵ ﺳﺎﻧﺘﯽﻣﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻗﺴﻤﺖﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﻧﯿﺰ ﻣﺨﺪﻭﺵ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺣﺎﻻ ﭼﻄﻮﺭ ﻋﺪﻩ‌ﺍﯼ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻣﺎ ﺍﻃﻼﻉ ﺩﻗﯿﻖ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻣﻌﻤﺎﯾﯿﺴﺖ ﻋﺠﯿﺐ. ﺿﻤﻨﺎً ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺗﺼﻮﺭ ﻧﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺭﻭﯼ ﻣﻨﺸﻮﺭ ﻓﯿﻨﮕﻠﯿﺶ ﯾﺎ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺍﺳﺖ! ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺧﻄﯽ ﻣﯿﺨﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻭ ﺷﮑﻠﮏ ﻫﻢ می‌کشیدیم.

ﻧﮑﺘﻪ ﺩﻭﻡ:
ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻟﻄﻒ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺑﻄﻮﺭ ﻗﺎﻃﻊ ﺗﮑﺬﯾﺐ ﻣﯽﮐﻨﻢ.

ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺟﻤﻼﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ، ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﺍﻥ، ﺁﻟﺒﺮﺕ ﺍﯾﻨﺸﺘﯿﻦ، ﻣﺎﺭﺗﯿﻦ ﻟﻮﺗﺮ ﮐﯿﻨﮓ، ﺑﺎﺏ ﻣﺎﺭﻟﯽ، ﺭﺟﺐ ﻃﯿﺐ ﺍﺭﺩﻭﻏﺎﻥ، ﺣﺎﻣﺪ ﮐﺮﺯﺍﯼ، ﺳﺮ ﺁﻟﮑﺲ ﻓﺮﮔﻮﺳﻦ، ﻫﺎﺩﯼ ﻋﺎﻣﻞ، ﺟﻮﺍﺩ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﻭ… ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﻨﺘﺴﺐ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺪﺍﻡ ﺳﻨﺪﯾﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ.

ﺍﺳﺎﺳﺎ ﺩﺭ آن ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺍﯾﻦﻗﺪﺭ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯽﺯﺩﯾﻢ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋﻤﻞ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ.
ﺻﺪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺪﺍﺭﺍﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﺷﺮﯾﻌﺘﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻣﻨﺘﻬﺎ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺁﻣﺎﺭ ﺗﻠﻔﯿﻖ ﻧﺎﻡ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﺟﻤﻼﺕ ﻗﺼﺎﺭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

ﻧﮑﺘﻪ ﺳﻮﻡ:
ﺍﮔﺮ ﮐﻤﯽ ﺩﻗﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ، ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ۱۰۰ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ! ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﯾﮑﻬﻮ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺍﯾﻦﻗﺪﺭ ﺑﺎ ﺟﺰﺋﯿﺎﺕ ﻣﺎﺟﺮﺍﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ. ﯾﮑﺠﻮﺭﯼ ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻭ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻣﺎ می‌زنند ﺁﺩﻡ ﻓﮑﺮ می‌کند ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ!!!

ﺍﮔﺮ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺭﺟﻮﻉ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ، ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﻤﯽ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺰﺩﯾﮏﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﮐﺎﻓﯽ ﺩﺍﺭﯾﺪ.

ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺸﺘﺮ نمی‌شود ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺮﻥ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﯾﮑﻢ ﻧﺴﺨﻪ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﭘﯿﭽﯿﺪ.
ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﯾﮑﺴﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ! ﺍﺻﻼ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ آﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﯽﮔﻮﯾﯿﺪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎ!

ﻧﮑﺘﻪ ﭼﻬﺎﺭﻡ:
ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻣﯽﺧﻮﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﻧﺒﻮﺩﯾﺪ. ﺷﺎﯾﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺼﻮﺭﯼ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ.
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﻕ، ﺁﺏ، ﮔﺎﺯ، ﺗﻠﻔﻦ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻬﻢﺗﺮ ﻭﺳﺎﯾﻞ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺟﻤﻌﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﯿﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟

ﻓﯿﺲﺑﻮﮎ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﺪ؟
ﻭﺍﯾﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﺪ ﻫﺎ!
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺳﺐ ﭼﺎﭘﺎﺭ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺗﺎﻥ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺑﺨﯿﺮ ﻣﯽﻧﻮﺷﺘﯿﺪ ﻭ ﻣﯽﻓﺮﺳﺘﺎﺩﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﺎﺻﺘﺎﻥ!
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖﭼﻄﻮﺭ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﯿﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﮓ، ﺭﻭﯼ ﻣﺦ ﻫﻢ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﯾﺪ؟
تازه از سِلفی مِلفی و همین الان یهوئی هم خبری نبود!

ﻧﮑﺘﻪ ﭘﻨﺠﻢ:
ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﺑﻪ ﺍﻓﻖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﻢ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﺎ ﻫﻢ ﻟﺸﮑﺮﮐﺸﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﯽﺟﻨﮕﯿﺪﯾﻢ.

ﻟﺸﮑﺮﮐﺸﯽﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ، ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻧﺒﻮﺩ. ﻣﺜﻼ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻓﺤﺶ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﻢ ﺑﺎﺭ ﺍﺳﺐ ﮐﻨﯿﻢ ﭼﺎﭘﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﻃﺮﻑ ﮐﻪ ﺁﻣﺪ ﺩﺭ ﺑﺮﻭﯾﻢ.

ﻧﮑﺘﻪ ﺷﺸﻢ:
ﺟﺎﻥ ﻣﺎ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺎ، ﺍﮔﺮ می‌خواهید ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﺗﻪ ﻭ ﺑﯽ ﺭﯾﺸﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺮﺳﯽ ﺑﻨﺸﺎﻧﯿﺪ، ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺠﺎﻧﺐ ﻣﺎﯾﻪ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﺷﺄﻥ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﻣﺎ ﺯﺍﺋﻞ ﻧﮕﺮﺩﺩ!!

ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﻨﻤﺎﯾﯽ ﻭ ﺗﺤﺮﯾﻒ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﯾﻨﺠﺎﻧﺐ ﻧﯿﺴﺖ، ﺿﻤﻨﺎً ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ، کج‌فکریست ‏(ﻣﺎ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﯿﻢ ﮐﮋ اندیشگان).

لاﺯﻡ ﺑﻪ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﺻﻔﺤﻪ ﻓﯿﺲﺑﻮﮎ ﯾﺎ ﺗﻮﺋﯿﺘﺮﯼ ﻣﻨﺘﺴﺐ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﻧﺐ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺩﻣﯿﻨﺶ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﮔﺎﺭﺩ ﺟﺎﻭﯾﺪﺍﻥ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﺧوﺍﻫﺪ ﺷﺪ.

ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿد
قربان شما کوروش کبیر

۲۱:۳۲ - جمعه ۱۳۹۴/۰۵/۱۶

دکتر حسن عباسی

ارزیابی استراتژیک برجام و قطعنامه‌۲۲۳۱ توسط دکتر حسن عباسی

دکتر حسن عباسی در یادداشتی در خصوص مذاکرات هسته ای و توافق وین معتقد است که آمریکا پروژه های با عنوان SSR را برای درهم شکستن مقاومت جامعه در ایران طراحی نموده اند که دولت یازدهم با در پیش گرفتن فرمول برد-برد مسیر را برای عملیاتی نمودن این پروژه باز نموده اند و پس از تصویب قطعنامه‌ ۲۲۳۱، که محصول توافق وین و نشست‌و برخاست منتج‌شده به «برجام» می‌باشد، اکنون پروژه‌ی SSR به‌طور اتوماتیک عملیاتی شده است؛ زیرا تعامل گسترده‌ غرب با اقتصاد ایران، دروازه‌ SSR را به روی ایران گشوده، و از سوی دیگر مهار توان هسته‌ای ایران در دست غرب، اهرم فشار و زمینه‌ی بهانه‌جویی را برای او محفوظ داشته است.
متن کامل این یادداشت را از نظر می گذرانید:

مقدمه
تبیین «برجام» و «قطعنامه‌ی ۲۲۳۱» از منظر حقوقی ـ سیاسی، از دیدگاه دیپلماتیک، از زاویه فنی ـ ‌هسته‌ای، و از بُعد اقتصادی ـ‌ تجاری، بررسی شده و در سطح محافل علمی و رسانه‌ای، به نقد و نظر گذاشته شده، اما بُعد ارزیابی استراتژیکی آن صورت نگرفته است. تبیین برجام و قطعنامه‌ی ۲۲۳۱ از منظر استراتژیکی، در یک کلان‌نگری و نگرش سیستمی، سه وجه و ضلع کلی دارد:

۱) ضلع توان هسته‌ای ایران و آنچه در مذاکرات به تصویب رسیده است.
۲) ضلع توان اقتصادی ایران و آنچه در مذاکرات در حوزه تحریم به تصویب رسیده است.
۳) ضلع توان دفاعی‌ـ ‌امنیتی ایران و آن‌چه در مذاکرات و در قطعنامه‌ی ۲۲۳۱ به عنوان تعهد و تحدید توان دفاعی‌ـ ‌تسلیحاتی ایران رقم خورده است.

چهارچوب نظری برای تحلیل برجام و قطعنامه‌ی ۲۲۳۱، پروژه‌ رسمی SSR ایالات متحده درباره‌ جمهوری اسلامی ایران است. آن‌چه مدام از سوی اوباما و جان کری و دیگر مسئولان آمریکا نسبت به موضع منتقدان آمریکایی‌ـ ‌صهیونیستی توافق وین (‌برجام) ‌مطرح می‌شود این است که توافق وین و قطعنامه‌ ۲۲۳۱، امنیت رژیم صهیونیستی را تضمین می‌کند و موجب تغییر رفتار جمهوری اسلامی در منطقه خواهد شد، کنایه از تحقق پروژه‌ SSR در قالب مفاد قطعنامه‌ی ۲۲۳۱ است. «قطعنامه‌ی ۲۲۳۱» اعم از «برجام» است و عصاره‌ هفت قطعنامه‌ قبلی علیه برنامه‌ هسته‌ای ایران محسوب می‌شود؛ عملاً آن‌چه در قطعنامه‌های پیشین زائد بود و ناکارآمد، در این قطعنامه حذف و ابعاد اثربخش آن، هم‌چنان حفظ شده است.

 

01

مبتنی بر چهارچوب نظری پروژه‌ SSR علیه ایران، ارزیابی استراتژیکی برجام و قطعنامه‌ی ۲۲۳۱ حاکی از واگذاری «یقه‌ی جمهوری اسلامی» ‌به دشمن در محورهای متعددی است، و حکایت از پیدایش رخنه‌ها و منفذ‌های امنیتی متعددی در ساختار قدرت و امنیت جمهوری اسلامی دارد، به‌گونه‌ای که «شمشیر داموکلس» شورای امنیت، بالای سر جمهوری اسلامی قرار گرفته است.

چهارچوب نظری استراتژی دشمن: پروژه‌ی SSR آمریکا علیه ایران

ایالات‌متحده در دو دهه‌ اخیر، در ذیل مقررات بین‌الملل و با پشتوانه‌ سازمان ملل، در کنار طرح پروژه‌ی DDR گروه‌های مقاومت اسلامی در منطقه، پروژه‌ی SSR ایران و سوریه و عراق را در دستور کار قرار داد، اما تاکنون امکان عملیاتی نمودن تعاملی آن را نیافته بود. اکنون مبتنی بر برجام و سپس بر مبنای قطعنامه‌ی ۲۲۳۱ امکان عملی نمودن پروژه‌ی SSR را یافته‌اند، و رخنه و منفذی برای تحقق آن پیدا کرده‌اند.

طرح SSR به معنی «رفرم اجزاء و قطعات قطاع امنیت»‌ کشورِ هدف است.

پروژه‌ SSR “Security Sector Reform” طرحی برای در هم شکستن مقاومت یک جامعه محسوب می‌شود. هیچ کشوری منابع پنج‌گانه قدرت ارگانیکی(فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، دفاعی‌- نظامی) هم‌سطح و هم‌ترازی ندارد؛ از این‌رو در یک حوزه قدرتمندتر و در حوزه‌ای دیگر ضعیف‌تر است.

سازوکار پروژه SSR به این گونه است که منابع پنج‌گانه قدرت کشورِ هدف، ارزیابی شده، سپس مشخص می‌شود که هر کدام از این منابع قدرت در چه سطحی هستند و بلندترین و پایین‌ترین سطح قدرت در کدام حوزه است؛ آنگاه با سازوکارهای خاص خود، قوی‌ترین منبع قدرت را آن‌قدر تحت فشار قرار می‌دهند و فرسوده می‌کنند تا به سطح چهارم برسد، سپس در مرحله بعد این دو سطح را با هم تحت فشار قرار می‌دهند تا به سطح سوم برسد و به همین ترتیب این روند تا آنجا طی می‌شود که همه سطوح قدرت به پایین‌ترین سطح برسند.

۰۳:۴۵ - شنبه ۱۳۹۴/۰۵/۱۰

شورای امنیت سازمان ملل

مهندسی تحمیل

آیا صدور قطعنامه شورای امنیت قبل از بررسی متن جمع‌بندی مذاکرات در ایران با هدف فشار به مجلس برای پذیرش مفاد خلاف قانون برجام بوده است؟

نمایندگان مجلس شورای اسلامی در حالی به صورت جدی به موضوع تشکیل کمیسیون بررسی برجام ورود کردند که بررسی‌ها نشان می‌دهد عملا و در واقع، مجلس شورای اسلامی به واسطه فرآیند صورت گرفته برای توافق هسته‌ای، تحت فشار است!

شواهد نشان می‌دهد مهندسی توافق به گونه‌ای است که نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی نمی‌توانند درباره متن برجام اعمال نظر کنند. نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی در حالی در آزمون بررسی برجام قرار گرفته‌اند که از یک سو متن جمع‌بندی برجام مصوبه آنها در الزام دولت به حفظ دستاوردهای هسته‌ای را کاملا نقض کرده است و از سوی دیگر تعهدات تیم مذاکره‌کننده به طرف آمریکایی حق اصلاح متن جمع‌بندی را از آنها سلب کرده است و از سوی دیگر قطعنامه شورای امنیت همانند یک چماق، هزینه رد متن جمع‌بندی را بالا برده است! در ادامه این گزارش به برخی دلایلی که نشان می‌دهد دست نمایندگان مجلس برای اصلاح مفاد خلاف قانون برجام بسته شده است، اشاره می‌شود!

احترام به ۲۱۳ نماینده مردم!
بررسی‌های دقیقی که روی متن جمع‌بندی برجام انجام شده نشان می‌دهد نه‌تنها هیچ کدام از مفاد قانون الزام دولت به حفظ دستاوردهای هسته‌ای ملت ایران رعایت نشده بلکه جمع‌بندی برجام تمام مفاد این مصوبه مجلس شورای اسلامی را که با رای ۲۱۳ نماینده مردم تصویب شده بود نقض می‌کند! این در حالی است که در مصوبه مجلس تاکید شده است «هر گونه نتایج مذاکرات هسته‌ای با کشورهای ۱+۵ در صورتی معتبر است که الزامات این مصوبه در آن رعایت شده باشد».

اما با این حال بند یک قانون الزام دولت به حفظ دستاوردهای هسته‌ای ملت ایران می‌گوید: «لغو تحریم‌ها به طور یکجا و کامل باید در متن توافقنامه درج شده و در روز آغاز اجرای تعهدات ایران انجام شود». اما در متن جمع‌بندی برجام این بند از قانون نقض شده است، چراکه نه تحریم‌ها لغو می‌شود و نه حتی تعلیق آنها نیز به صورت یکجا و کامل است. براساس متن جمع‌بندی برجام در آغاز اجرای تعهدات، تنها تعهدات و تحریم‌های اتحادیه اروپایی «تعلیق» و نه لغو می‌شود و «لغو» تحریم‌های اروپا بعد از ۸ سال (پس از اجرای تعهدات ایران) انجام خواهد شد بنابراین در آغاز تعهدات، تنها تحریم‌های اتحادیه اروپایی مورد تخفیف قرار می‌گیرد.

همین شرایط تا حدودی درباره تحریم‌های آمریکا نیز صادق است. تحریم‌های آمریکا نیز نه لغو بلکه «تعلیق» می‌شود البته در متن جمع‌بندی برجام هیچ تاکیدی مبنی بر لغو این تحریم‌ها پس از ۸ سال درج نشده است! یعنی دولت آمریکا هیچ الزامی برای لغو تحریم‌های خود پس از ۸ سال نخواهد داشت! در این میان البته برخی تحریم‌های آمریکا مانند ۴ دستور تحریم رئیس‌جمهور آمریکا لغو می‌شود که این البته کمتر از ۲۵‌درصد تحریم‌هایی است که از سوی رئیس‌جمهور آمریکا صورت گرفته است. تحریم‌های مربوط به رئیس‌جمهور آمریکا ۱۸ مورد هستند که براساس متن جمع‌بندی برجام تنها ۴ مورد از آنها لغو خواهد شد!

البته درباره تحریم‌های مربوط به کنگره هم هیچ الزامی برای لغو این تحریم‌ها وجود ندارد. چه اینکه در توافق مربوط به کنگره و کاخ‌سفید که فروردین‌ماه امسال پس از توافق لوزان صورت گرفت، اساسا هیچ الزامی برای لغو تحریم‌های کنگره وجود ندارد و حتی در سازوکار رای‌گیری در سنا درباره برجام نیز سناتورها در هر حالتی لغو تحریم‌های مربوط به کنگره را تصویب نخواهند کرد. در توافق میان کنگره و کاخ‌سفید تصریح شده است لغو تحریم‌های کنگره در قالب توافق هسته‌ای موضوعیت ندارد و سازوکاری جداگانه و منحصر به اختیارات قانونی در آمریکا دارد! در این میان در حوزه نقض بند اول مصوبه مجلس، تحریم‌های مصرح در قطعنامه ۲۲۳۱ نیز در حوزه تسلیحاتی ۲ بازه زمانی ۵ ساله (تحریم تسلیحاتی) و ۸ ساله (تحریم موشکی) را نسبت به ایران اعمال می‌کند! بنابراین کاملا روشن است متن برجام، بند اول مصوبه مجلس را کاملا نقض می‌کند.

پاورچین در پارچین!
متن جمع‌بندی برجام، بند دوم مصوبه مجلس در الزام دولت به حفظ دستاوردهای هسته‌ای ملت ایران را نیز نقض می‌کند. در بند دوم مصوبه مجلس آمده است: «آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در چارچوب توافقنامه پادمان مجاز به انجام نظارت‌های متعارف از سایت‌های هسته‌ای است و دسترسی به اماکن نظامی، امنیتی و حساس غیرهسته‌ای، اسناد و دانشمندان ممنوع است؛ باید مصوبات شورایعالی امنیت ملی رعایت شود».

در این‌باره ۲ نکته قابل توجه است:
۱- بررسی متن برجام نشان می‌دهد تعهدات ایران شامل برخی حوزه‌های نظامی نیز می‌شود، یعنی ایران در برجام برخی نظارت‌های مربوط به حوزه نظامی را پذیرفته است. مانند آنچه در ماده ۶ این متن آمده و به موضوع نظارت‌های آژانس درباره برخی اقلام که استفاده و کاربرد هسته‌ای نداشته و در حوزه دفاعی دارای کاربرد هستند، اشاره دارد. در این ماده تصریح شده در صورت اقدام ایران به تهیه این اقلام، باید مبادی مربوط در جریان قرار گیرند.
این ماده از برجام زمانی قابل تامل می‌شود که در کنار آن، به الزامات در نظر گرفته شده برای ایران در قطعنامه ۲۲۳۱ توجه شود! در این قطعنامه به تمام کشورها اجازه داده شده تمام محموله‌های مربوط به کشتی‌ها و هواپیماهایی که به مقصد ایران یا با مبدأ ایران حرکت می‌کنند را بازرسی کنند. به عبارتی پذیرش این نظارت‌ها، یعنی پذیرش نظارت‌های خلاف قانون و نظارت‌های فراتر از پروتکل الحاقی؛ چه اینکه در متن جمع‌بندی در برجام و بند ۲۱ قطعنامه ۲۲۳۱ آمده است این قطعنامه مواردی دارد که فقط مرتبط با ایران است و این نظارت‌های منحصر به فرد علیه ایران، در واقع نص مصوبه مجلس در ممنوعیت نظارت بر اسناد کشور را نقض می‌کند.

۲- ایران در همان روز اعلام جمع‌بندی برجام در وین، با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی توافقی انجام داد که مفاد آن محرمانه بوده است. با این حال روز پنجشنبه گذشته جاش ارنست، سخنگوی کاخ‌سفید در اظهاراتی اعلام کرد این توافق شامل ابعاد احتمالی نظامی ایران (PMD) است و بر این اساس ایران باید مجوزهای لازم برای انجام بازرسی‌ها از برخی مراکز نظامی از جمله پارچین را به بازرسان آژانس بدهد.
نکته نگران‌کننده در اظهارات ارنست جایی بود که وی گفت: سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل می‌توانند از طریق یافته‌های بازرسان آژانس از مراکز نظامی ایران، اطلاعات خود از ایران را تقویت کنند! اگرچه برخی مقامات دولتی در ایران به این اظهارات واکنش نشان دادند اما نکته قابل توجه درباره این توافق با مفاد محرمانه آن است که آیا مطالبات آمریکا برای بازرسی‌های نظامی و بازجویی از دانشمندان ایرانی در قالب این توافق پنهان با آژانس انجام می‌شود؟ یعنی بند دوم مصوبه مجلس درباره ممنوعیت بازرسی از اماکن نظامی نقض می‌شود!

تحقیق شاید زمانی دیگر!
بند سوم مصوبه مجلس در الزام دولت به حفظ دستاوردهای هسته‌ای هم می‌گوید: هیچ محدودیتی برای کسب دانش و فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای و تحقیق و توسعه پذیرفته نیست و باید مصوبات شورایعالی امنیت ملی رعایت شود. این بند از مصوبه مجلس که با تایید شورای نگهبان به قانون لازم‌الاجرای کشور تبدیل شده و پس از ابلاغ آن توسط رئیس مجلس، حسن روحانی آن را به دستگاه‌های مربوط نیز ابلاغ کرد، به وفور و به وضوح در متن برجام نقض شده است به گونه‌ای که به‌عنوان مثال ایران تا ۸ سال پس از آغاز اجرای توافق حق فعالیت از طریق سانتریفیوژهای IR8 را ندارد و پس از ۸ سال امکان استفاده از این سانتریفیوژها میسر می‌شود!
درباره سانتریفیوژهای نسل دوم و سوم نیز مواردی مبنی بر عدم وجود روتر در این سانتریفیوژها الزام شده که این مورد نیز به معنای عدم کاربرد این سانتریفیوژهاست! و در واقع این نشان‌دهنده محدودیت شدید در پیمودن فرآیند تحقیق و توسعه است! لذا نقض بند سوم مصوبه مجلس نیز به وضوح در برجام قابل مشاهده است. بنابراین می‌توان گفت مصوبه مجلس شورای اسلامی یا همان قانون الزام دولت به حفظ دستاوردهای هسته‌ای ملت ایران در متن جمع‌بندی برجام نقض شده است! در واقع این متن خلاف قانون است! ضمن اینکه قطعا این متن یک توهین آشکار به ۲۱۳ نماینده‌ای است که به مصوبه مجلس رای مثبت داده‌اند!

سابقه دارد!
البته این نخستین باری نیست که در تعهدات تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای، مصوبه‌های مجلس نقض می‌شود کما اینکه تعهد تیم مذاکره‌کننده به اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی نیز خلاف مصوبه مجلس هفتم است. این مصوبه مجلس هفتم پس از آبروریزی دوره اول اعتمادسازی تصویب شد و اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی را ممنوع و آن را مشروط به تصویب آن در مجلس کرد! با این حال در برجام و نیز براساس برخی مطالب موجود در توافق میان ایران و آژانس، دولت پذیرفته است پروتکل الحاقی را قبل از تصویب آن در مجلس، اجرا کند. البته این موضوع پس از توافق لوزان رسما اعلام شد و در آمریکا نیز مقامات آمریکایی آن را به‌عنوان یکی از دستاوردهای خود در مذاکرات قلمداد می‌کنند کما اینکه جان کری، وزیر خارجه آمریکا در جلسه پنجشنبه در کمیته روابط خارجی سنا، به این موضوع اشاره کرد! بنابراین در حوزه نقض مصوبات مجلس، تعهدات تیم مذاکره‌کننده ۲ مصوبه هسته‌ای مجلس را به صراحت نقض می‌کند.

خداحافظ توافق خوب!
اما در کنار بی‌توجهی به قوانین تصویب شده در مجلس، موضوع شرایطی که برای نحوه تصمیم‌گیری نمایندگان در قبال متن برجام ایجاد شده نیز حاکی از فشار فراوان به مجلس است! به گونه‌ای که به‌رغم مصوبه مجلس درباره مفاد مذاکرات، نه‌تنها به این ملاحظات توجهی نشده بلکه اختیارات قانونی مجلس در قبال این متن نیز نادیده گرفته شده است. مهم‌ترین آن، سلب محدوده حق تصمیم‌گیری نمایندگان درباره این متن است به گونه‌ای که براساس اظهارات عباس عراقچی، نمایندگان مجلس حق اصلاح مفاد خلاف قانون این متن جمع‌بندی را ندارند! و تنها می‌توانند این متن را تایید یا رد کنند! به عبارت دقیق‌تر، نمایندگان جز ۲ گزینه آری یا خیر، هیچ انتخابی برای رای‌دهی به این متن ندارند! یعنی نماینده‌ای که خواهان توافق خوب است، نمی‌تواند مطالبه خود را در این حوزه تامین کند. به عبارت دیگر آن ۲۱۳ نماینده‌ای که به مصوبه الزام دولت به حفظ دستاوردهای هسته‌ای یا ملت ایران رای مثبت دادند اما با بررسی متن برجام مشاهده می‌کنند مصوبه آنها کاملا نقض شده است، اکنون حق اصلاح این متن را ندارند! بلکه باید یا آن را رد یا تصویب کنند!

چماق شورای امنیت بر سر مجلس
اما شاید گفته شود ۲۱۳ نماینده‌ای که متن خلاف قانون برجام را توهین به شأن مجلس می‌دانند، می‌توانند این متن را رد کنند!

اما آیا واقعا این موضوع واقع‌بینانه است؟
به نظر می‌رسد در مهندسی توافق، برای این قسمت از فرآیند توافق، تدبیر شده است، چراکه در کنار مارش پیروزی دولتی‌ها در توافق که با اعلام تحقق وعده رئیس‌جمهور همراه بود، اکنون قطعنامه شورای امنیت نیز یک چماق بزرگ بر سر مجلس است تا هزینه رد این متن بشدت افزایش یابد. آنگونه که جواد ظریف گفته است؛ قطعنامه شورای امنیت ضمانت اجرای برجام است! یعنی متن برجامی که خلاف قانون الزام دولت به حفظ دستاوردهای هسته‌ای است، خلاف مصوبه مجلس هفتم در ممنوعیت اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی است و قرار است در مجلس شورای اسلامی درباره آن تعیین تکلیف شود! با قطعنامه شورای امنیت لازم‌الاجراست!

خب! قطعا با مهندسی صورت گرفته، رد متن برجام در مجلس به معنای نقض قطعنامه شورای امنیت است! آن هم قطعنامه‌ای که نه‌تنها مکانیسم ماشه برای بازگشت تحریم‌ها را دارد بلکه مکانیسم چکاندن ماشه تفنگ هم به وضوح در آن گنجانده شده است! با توجه به این مهندسی توافق، نمایندگان مجلس چه تصمیمی می‌توانند درباره این توافق اتخاذ کنند؟!

۱۵:۱۱ - دوشنبه ۱۳۹۴/۰۵/۵

مذاکرات هسته ای

علامتی که هم اکنون می‌شنوید…

حسین قدیانی

مقایسه شرایط قطعنامه ۵۹۸ و امروز

اگر روزگاری مصلحت ایجاب کرد که امر دائر بر «پایان جنگ» قرار گیرد، همان مصلحت امروز ایجاب می‌کند زیر بار توافقی نرویم که زمینه‌ساز جنگ علیه ایران شود!

همین اول بسم‌اللهی، صلواتی نثار روحش ‌کنیم که چهارشنبه‌ هفته پیش، شاید بی‌آنکه یادمان باشد، سالروز شهادتش بود؛ «مختار ثقفی». ابن‌ابی‌عبیده، چهاردهم رمضان سال ۶۷ قمری، لابد با زبان روزه به شهادت رسید. تا شمای خواننده و یحتمل تشنه‌لب، بگویی «السلام علیک یا اباعبدالله»، اشاره کنم به رخداد مهم دیگری در پانزدهم رمضان سال ۶۰ یعنی آن روز که حضرت سیدالشهدا، سفیر خود را روانه کوفه کرد.

برای اهل معنی، «مسلمیه» از همین نیمه ماه مبارک آغاز می‌شود، از همان روز که مسلم‌بن‌عقیل رهسپار کوفه شد بلکه در دیار بی‌وفایی، سفیر باوفایی برای امام خود باشد. نیک اگر بنگری «شهرالله»، «ماه ثارالله» هم هست. از «مسلم سفیر» تا «مختار شهید» آنچه باید فراگرفت، هم «درس» است و هم «عبرت». اگر جناب مسلم، به شهادت قریبانه تاریخ، نیز به شهادت غریبانه خودش، شأن بلندبالای سومین امام مسلمین را به احسن وجه حفظ کرد، این مردمان مذاکره‌کننده ما هم باید مراقب باشند مبادا به برند انقلاب اسلامی آسیب برسد.

چه بسیار خون ریخته شد و خون دل‌ها خورده شد بلکه ما در مذاکرات هسته‌ای، با دست پر وارد میدان شویم. از آن «مصطفی» که عصر خمینی در دهلاویه به شهادت رسید، تا این «مصطفی» که در عصر خامنه‌ای، شهید راه علم و خودکفایی شد، زجرها کشیدند «مادران فرزند از دست داده». فلذا این «سرمایه» مفت به دست نیامده که راحت به تاراج رود. به یک عبارت، می‌توان مدعی شد کار مسلم در کوفه هم چیزی از جنس «مذاکره» بود. از قضا، ظاهر امر، حکایت از شکست مذاکرات کوفه داشت، لیکن مهم این است که توی مسلم، توی بچه مسلمان، بالای دارالاماره روزگار خودت، «سرافکنده» باشی یا «سربلند»؟! همین جا بگویم که اساسا موافق هر نوع قیاسی میان امروز و صدر اسلام نیستم.

حتی میان امروز و صدر انقلاب هم، اگر قرار است مقایسه‌ای انجام شود، این قیاس باید صحیح باشد و اصولی. فی‌المثل، گاهی عنوان می‌شود که اوضاع امروز ما، حکایت اوضاع پایان ۸ سال جنگ است که به قطعنامه منتهی شد. جالب اینجاست؛ این خبط بزرگ را هم بعضا هواداران دولت مرتکب می‌شوند، هم بعضا منتقدان دولت. یکی می‌گوید؛ «شرایط از بس بد است، لاجرم هر چه دشمن گفت باید بپذیریم»! آن یکی اما به جای جواب متین، حرف را شاید «صریح» بزند اما «صحیح» نمی‌زند! باورم هست دور از جار و جنجال بی‌خود، ابتدا باید قطعنامه ۵۹۸ را شناخت، بعد نشست و دید که آیا اساسا آن روز، قابل قیاس با امروز هست یا نه؟ و اگر هست، این قیاس چگونه باید صورت گیرد که «درست» باشد، نه «درشت»؟ درباره ۵۹۸ چند نکته واضح وجود دارد که مع‌الاسف زد و خوردهای سیاسی، وضوح آن را کم می‌کند. فهرست‌وار به بعضی از این نکات لازم است اشاره کنم.

۱ – خمینی، بت‌شکن‌تر و انقلابی‌تر از آن بود که احدی یا حتی جماعتی بتوانند به دست او «جام زهر» بدهند. آنی در تصاویر حضرت روح‌الله دقت مجدد کنید! دست آن ابرمرد خدایی، انصافا جام زهر می‌شد داد؟ لطفا برندارید جواب دهید؛ «تاریخ حتی شاهد بسته شدن دست معصوم هم بوده، خمینی که جای خود دارد»! قیاس غلط، همین است اتفاقا! کوچه‌های چند شهیدداده، هیهات که اجازه دهد ماجرای تلخ کوچه بنی‌هاشم باز هم تکرار شود. همه نقدهای درست، سر جای خود محفوظ، من اما راستش با این تعابیر «مثلث جام زهر» و «مربع قبول قطعنامه» و چه و چه مخالفم، چرا که حتی حرف احساسی و برآمده از دل را هم باید دقیق گفت و عمیق.

واقعیت آن است که آن «جام زهر» حکایت «یا دهر اف لک من خلیل» شکایت از روزگار بود که گاه حتی با معصوم و جانشین معصوم هم سر به ناسازگاری می‌گذارد. عاقبت، برای امامی که بیمی از ۲۰ ساله شدن جنگ تحمیلی هم نداشت، چون جام زهر بود قبول قطعنامه. فلذا شکایت از روزگار را بد نباید حکایت کرد. به متن قطعنامه ۵۹۸ شاید نقدهای فنی و کارشناسانه وارد باشد، لیکن این همه بهانه نمی‌شود که حرف را فقط از سر احساس بزنیم!

صدالبته راقم این سطور، منکر غلط بودن بعضی ناله‌ها و ناجور بودن بعضی نامه‌های آن مقطع نیست اما گلایه از روزگار را نباید دلیل بر آن گرفت که این و آن به دست امام، جام زهر دادند. چنین ادعایی:
۱/۱- براساس اسناد، شواهد و قرائن، تحلیلی درشت و کاملا نادرست است.

۲/۱- ناخودآگاه دلالت بر آن می‌کند که ما در جنگ ۸ ساله شکست خوردیم! امام خمینی که فرمود: «ما در جنگ، برای ذره‌ای هم نادم و پشیمان نیستیم» تنها رجزی برای دشمن نبود! واقعیت آن است ملت ما به خوبی توانست تهدید جنگ را مبدل کند به فرصت اکتشاف گنج! چه بود آن گنج؟ اولا شهدا. ثانیا یک تجربه گرانبهای نظامی. ثالثا جواب مثبت دادن مقاومت و ایستادگی. رابعا نشاط معنوی. خامسا هنوز هم به برکت ۸ سال جنگ است که گزینه نظامی، از روی میز یا زیر میز آقای اوباما تکان نمی‌خورد و هرگز عملی نمی‌شود. این مساله البته دلیل دیگری هم دارد؛ حکمت و تدبیر زعیم عالیقدر ملت، امام خامنه‌ای.

۳/۱- منافات دارد با فریضه «و لا یجرمنکم شنئان قوم علی الا تعدلوا. اعدلوا. هو اقرب للتقوی».

۴/۱-مجال دادن بی‌مبنا و بی‌وجه به دعوا میان سیاسیون و نظامیان است. این یکی، هم منافی بصیرت است، هم نافی تدبیر.

۲- «مصلحت» به هزار و یک دلیل، در پایان دادن به جنگ ۸ ساله بود و این مصلحت را، خود امام، تشخیص دادند. امام راحل عظیم‌الشأن ما، خود بهترین مصداق بود برای جمع «تکلیف و نتیجه» نیز تجمیع «آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی». اساس مساله اینجاست؛ کشور، هم به لحاظ اقتصادی، هم به حیث توان نظامی، دیگر قادر به ادامه دادن جنگ نبود. ملت البته در صحنه حاضر بود اما همین ملت هم، «آرمان‌گرای صرف» و «تکلیف‌گرای متعصب» نبود. درست از همین زاویه بود که می‌دیدی فلان جوان بسیجی، بعد از شنیدن خبر قبول قطعنامه، سر بر در و دیوار حسینیه حاج همت پادگان دوکوهه گذاشته و زار زار دارد اشک می‌ریزد. اما علت آن گریه، «بسته شدن موقت باب شهادت» بود، نه گلایه از تصمیمی که کلیت نظام بدان رسیده بود.

۳- البته شهیدپرور بودن ملت غیور ما، باز هم می‌توانست مجال «اداره جنگ» را فراهم کند اما باز هم، بنا به دلایل مطروحه، حکم بر عدم «ادامه جنگ» داده شد. ملت اگر به عشق ولایت وارد جنگ شد، زخم پایان جنگ را هم عدل با همین عشق، تسکین داد. برای ملت ما، آنچه موضوعیت داشت، رضایت خدا بود و اوامر ولی امر، نه جنگ، نه حتی صلح! الان هم همین‌گونه است. خامنه‌ای اگر حکم جهاد دهد، عشق است جهاد؛ اگر حکم به بصیرت دهد، عشق است بصیرت؛ اگر حکم به سکوت دهد، عشق است سکوت؛ اگر حکم به فریاد دهد، عشق است فریاد. ما فرهادیم و عاشق شیرین. این وسط، بیستون، وسیله است! قدر مسلم، ما برای جهاد با آمریکا و اسرائیل و عمال متحجرشان، آماده‌ایم؛ اینکه حالا حکم بزرگان چه باشد، بسته به حکمت ایشان است، نه دل ما!

۴- اینکه شاید ‌می‌شد مفاد ۵۹۸ را بدل به قطعنامه بهتری کرد، هرگز دلیل نمی‌شود اصل آن تصمیم نظام را تخطئه کنیم. حزب‌اللهی و غیرحزب‌اللهی ندارد؛ این مهم را، همه باید توجه کنند! آن تصمیم، به امام تحمیل نشد، بلکه بسته به شرایط روزگار، امام و کلیت مجموعه نظام، مصلحت را در گرفتن آن تصمیم دیدند که البته بعله! برای ابرمردی در مایه‌های خمینی، تصمیم سختی بود، آنقدر سخت که حضرت روح‌الله از آن تعبیر به «جام زهر» کرد.

البته این را هم بگویم که این مهم، نافی برخی کم‌کاری‌های رخ داده در پشتیبانی از جبهه نیست، لیکن اشاره آن جام زهر، به سخت بودن این تصمیم بود و یکی هم گلایه از نامرادی‌های روزگار و الا، به خمینی با آن همه خشم عاشورایی و غرور مقدس، جام زهر می‌شد تعارف کرد؟! اصلا خمینی، مردی بود که اجازه دهد احدی چنین جرأتی به خود دهد؟! دقت شود! داریم درباره روح‌اللهی سخن می‌گوییم که خود باری گفته بود؛ «من اصلا جز خدا، بلد نیستم یعنی نمی‌توانم از کس دیگری بترسم! شما از غیرخدا گاهی که می‌ترسید به من هم بگویید بدانم چه جوری می‌شوید؟»

زمان امام، روزگاری معین شد که فلانی جانشین ایشان باشد. جانشین البته ناحق! امام حتی با او تعارف نکرد و روزی از آخرین روزهای سالیان حیات، کاسه و کوزه طرف را بهم ریخت! غیر از این است؟! حال آیا قابل پذیرش است که فلان عالیجناب خاطره‌گوی این روزها یا بهمان مهندس مفلوک یا آن یکی یا این یکی، دست امام، جام زهر بدهند؟! امامی که ما می‌شناسیم، در آن صورت، پرت‌شان می‌کرد بیرون از کشتی انقلاب! تعارف داشت مگر خمینی با کسی؟! همچین می‌زد در گوش طرف که مردک نفهمد از خدا خورده است یا روحش! یک چنین مردی بود خمینی! دقت کنید سخن درباره چه مردی و با چه خصوصیاتی می‌گویید!

***
اذن مذاکرات اخیر را «حضرت آقا» خودشان به این مردمان مذاکره‌کننده دادند، آن هم در حالی که برخلاف مقطع قطعنامه، چیزی را نه دشمن می‌تواند به ما تحمیل کند، نه حتی روزگار. چند سال پیش بود که آمریکا حتی روز حمله نظامی خود به سوریه را هم معین کرد اما یک جمله، فقط یک جمله رهبر انقلاب، نقشه دشمن را نقش بر آب کرد! چه بود آن کلام مختصر و مفید و در عین حال غیرمستقیم و در لفافه؟ هیچ، الا آنکه: «حمله به سوریه، ابعاد و پیامدهای نامشخص خواهد داشت».

اوباما هم پیام را گرفت و گزینه نظامی درباره حمله به شام را برگرداند روی میزش! من‌باب مذاکره، البته حضرت آقا مکرر تاکید فرموده‌اند که خوشبین نیستند اما فقط و فقط با نیت لغو تحریم‌ها، اجازه دادند بلکه این مردمان بروند و در خلال یک توافق خوب، مسبب لغو همه تحریم‌ها در همان روز امضای توافق باشند. این مقطع، آیا قابل قیاس با مقطع قبول قطعنامه است؟! در مقطع قبول قطعنامه، اگر کسی به آمریکا می‌گفت «کدخدا» خیلی‌ مسخره نمی‌شد، چرا که آن روزها آمریکا اگر اراده می‌کرد مثلا بشار اسدی در سوریه‌ای نباشد، کار طرف، ظرف ۲ هفته یا یک ماه تمام بود! الان چنین قدرتی دارد کاخ سفید؟! یک جا آمد با جمهوری اسلامی دوئل کند؛ او پترائوس را فرستاد، ما سردار سلیمانی را.

فی‌الحال سردار فاتح ما را حتی خود اوباما و جان کری هم به بزرگ بودنش اعتراف و اذعان دارند اما یکی به من خبر دهد از حال و روز این روزهای ژنرال نگون‌بخت یانکی‌ها که اصلا کجا هست؟ فلذا امروز انقلاب اسلامی، چه بنا بر قیاس با صدر اسلام باشد، چه بنا بر قیاس با صدر انقلاب، چه حتی بنا بر قیاس با مقطع قطعنامه این مقایسه باید منطقی باشد و مبنایی. ایام پایان جنگ، ما صنعت هسته‌ای نداشتیم که هیچ، یکی اگر حرف از «غنی‌سازی» می‌زد، جمله آحاد ملت به یاد «اوقات فراغت بچه‌های‌شان در تعطیلات تابستان» می‌افتادند که عاقبت، یک جور باید غنی‌سازی می‌شد!

آن روزها ما اصلا نمی‌دانستیم این «غنی‌سازی ۲۰ درصد» با «غین» نوشته می‌شود یا «قاف»! آن روزها «شهریاری شهید» جوانی بود که در سر، سوداهای دور و دراز بلکه دست‌نیافتنی می‌پروراند اما به لطف خدا و توجه امام خامنه‌ای به عزم و اراده راسخ نسل جوان، آمال و آرزوها یکی پس از دیگری محقق شد. ما زمان جنگ، در اغلب زمینه‌ها خودکفا نبودیم، الان اما با وجود همه این تحریم‌ها، از پزشکی گرفته تا بسیاری علوم دیگر، هم به خودکفایی رسیده‌ایم، هم به خودباوری، بلکه نداشته‌ها را هم خیلی زود، خودمان بسازیم.

حق داریم ما اگر از مردمان مذاکرات، فقط و فقط یک «توافق خوب» بخواهیم مشتمل بر لغو همه تحریم‌ها، در عین حال، حفظ امهات و کلیات صنعت هسته‌ای. اولا از آنجا که خواهان این مذاکرات، خود دشمن بوده، ثانیا از آنجا که به نسبت ۲۰ یا ۳۰ سال قبل، هر چه پیشروی ما محسوس بوده، پسروی دشمن ملموس است، ثالثا از آنجا که ما قادریم به دعوت دشمن مبنی بر مذاکره در مواردی غیر از مساله هسته‌ای، عین آب خوردن، «نه» بگوییم، رابعا از آنجا که دست مردمان دستگاه دیپلماسی کاملا باز است و پر از سرمایه غیر قابل قیمت‌گذاری شهدای هسته‌ای، باورمان هست شکست در مذاکرات، فقط و فقط یعنی آوردن هر توافقی جز یک توافق خوب! بدین سیاق، برای ملت ما، عدم توافق، صد شرف دارد به توافق بد! حال بفرمایید کجای این مقطع، دقیقا قابل قیاس با کجای مقطع قبول قطعنامه است؟!

***
سفرای انقلاب روح ‌خدا، درسی باید بگیرند از سفیر انقلاب خون‌ خدا. این درس، آن است که اگر «مسلم» در آن شرایط بسیار سخت، توانست «نه» به دشمن بگوید، این مردمان مذاکرات هم قادر باشند در این شرایط که هرگز سختی شرایط صدر اسلام، ایضا صدر انقلاب خودمان را ندارد، به دشمن، یک کلام بگویند «نه»، بلکه «برند انقلاب» را حفظ کنند! این «نه» دست بر قضا، فقط ضامن آخرت نیست، بلکه دنیا را هم تضمین می‌کند، بدان شرط که اندکی نگاه از خارج، برگردد سمت داخل، سمت همین نسل جوان برومند و خودباور خودمان.

آن کسانی که از موضع هواداری برای دولت، مذاکره امروز را با قطعنامه دیروز قیاس می‌کنند، البته این مهم را مد نظر داشته باشند؛ اگر روزگاری مصلحت ایجاب کرد که امر دائر بر «پایان جنگ» قرار گیرد، همان مصلحت امروز ایجاب می‌کند زیر بار توافقی نرویم که زمینه‌ساز جنگ علیه ایران شود! واقعا آیا رواست تن دادن به توافق بدی که زمینه‌ساز جنگ شود علیه وطن؟!

تو وقتی قبول کنی اندرونی خود را برای دشمن آشکار کنی، وقتی قبول کنی آمار تاسیسات نظامی خود را بدهی دست دشمن، وقتی قبول کنی هسته‌ای تعطیل شود اما تحریمی لغو نشود، وقتی قبول کنی اندیشمند و نخبه میهن را بنشانی جلوی سؤال اجنبی، وقتی قبول کنی جاسوس دشمن، گرای مغز متفکر و دانشمند کشور را داشته باشد، این همه یعنی مجال دادن به دشمن برای جنگ آینده! ۵۹۸ اگر جنگ را مختومه کرد، مع‌الاسف «توافق بد» دشمن را قلقلک می‌دهد و تحریک می‌کند گزینه نظامی را از روی میزش بردارد، بلکه باز هم معرکه درست کند! پس باید مراقب باشند اصحاب قیاس که حرف را از روی عقل بزنند، نه شکم! نیز باید مراقب باشند اصحاب دیپلماسی که مبادا با یک توافق بد، باز هم در این دیار، آژیر جنگ کشیده شود! شواهد و قرائن نشان می‌دهد این «توافق بد» است که دشمن را گستاخ می‌کند، نه «عدم توافق». چیست شاهد؟ چیست قرینه؟ شاهد و قرینه از این واضح‌تر که اساسا و اصولا دشمن، خود، خواهان مذاکره با ما بود؟! فلذا اگر «عدم توافق» ما را به شرایط قبل از مذاکرات برمی‌گرداند، «توافق بد» ما را برمی‌گرداند به آن شرایطی که صدام و صدامک‌ها دنبالش هستند! حال، حکم عقل، ولو عقل دنیااندیش چیست؟ آیا برگردیم به همان شرایطی که شهریاری شهید توانست با غنی‌سازی ۲۰ درصد روی مخ دشمن، تحرکات ایذایی کند، بهتر است یا باز هم «علامتی که هم‌اکنون می‌شنوید…»؟!

۰۱:۵۴ - یکشنبه ۱۳۹۴/۰۴/۱۴

م-ه

«م ـ ه» مخفف «مرض هاری»!

حسین قدیانی

اینی که در حسینیه امام خمینی، هم حضرت آقا، هم رئیس قوه مجریه صحه بر این مهم گذاشتند که تحریم‌ها هرگز آن اثر مد نظر دشمن را نداشته، حکایت از ۲ نکته مهم دارد؛ نخست، ایستادگی دائمی ملت ایران در برابر فشارها، دوم، ذکاوت ملت ایران در تبدیل همیشگی تهدیدها به فرصت‌ها.

ذیل نکته نخست، می‌توان به دست‌نوشته‌های انبوه، ساده، باشکوه، خودجوش و خودنوشت مردم اشاره کرد در همین مراسم تشییع شهدا. اینکه ملت با خط خودشان، دست‌خط خودشان بردارند روی یک کاغذ بزرگ، حرف و حدیث بر مدار عزت برانند و آدمی را یاد شهادتنامه شهدا بیندازند؛ اینکه ملت، دهه شصتی و بدون تکلفات مرسوم، حضور بهم رسانند؛ اینکه ملت، از فرط شعار مبنی بر شعور، فی‌الواقع حنجره خود را به جایگاه مراسم بدل کنند؛ اینکه ملت بعد از گذشت ساعاتی بشدت گرم و داغ، هنوز دوست داشته باشند مراسم ادامه داشته باشد؛ اینکه ملت حرف خود را «بشدت صریح» اما «بشدت صحیح» آن هم با بلندترین فریاد ممکن سردهد؛ جملگی تداعی‌گر آن یوم‌الله بی‌مثال بود در دی‌ماه هشتاد و اشک!

اگر نهمین روز دهمین ماه از سال ۸۸ را ملت و با استعانت از حضرت ربوبیت، خلق کرد تا فقط و فقط از عشق خمینی‌وار خود به خامنه‌ای سخن بگوید، بیست و ششم خرداد ۹۴ هم تنها و تنها حکایت از همین عشق داشت لیکن این بار، شیدایی‌تر و شهدایی‌تر! پس به کوری چشم تحریم و تحریم‌کننده، این ملت، هرگز دست‌بردار از ولایت نیست، چرا که دست‌بردار از عزت نیست! همین شعار جاودان و عزتمند «مرگ بر آمریکا» یعنی اگر شیطان بزرگ، همه دنیا را هم بخواهد به ما بدهد لیکن بدان شرط که دست از آرمان شهدا برداریم، پاسخ ملت در یک کلام مختصر و مفید این است: «هیهات منا الذله»! منتهای مراتب، اساس مساله اینجاست؛ دشمن زیاده‌خواه، فی‌الحال، نه فقط در هیچ باغ سبزی را نشان نمی‌دهد، بلکه علی‌الدوام با رفتار و گفتار وقیحانه خود دارد این را به ما می‌گوید؛ «تو بیا زیر بلیت من، تحقیر هم بشو، تو سری هم بخور، هسته‌ای را هم بده، نخبه‌های مملکتت را هم جلوی میز بازجوهای ما بنشان، اندرونی خودت را هم هویدا کن» و از این قبیل.

بنابراین ایستادن زیر پرچم شیطان بزرگ، بیش و پیش از آنکه آخرت ما را خراب کند، مخرب همین دنیای ما است! فلذا و در اینجا، هر چقدر شعار «هیهات منا الذله» با عقل ولو عقل صرفا مادی‌نگر، جور درمی‌آید، پناه به خدا باید برد از شر این شعار «هر توافقی از عدم توافق بهتر است»! «هر توافقی…» کنده‌ای است که از درون آن، هیچ دودی به حال اقتصاد و معیشت ملت بلند نمی‌شود. چرا؟ چون با این شعار، فی‌ حد ذاته نمی‌توان به لغو تحریم رسید؛ معلوم است که نمی‌توان رسید! اگر بنای ما بر آن است که از خلال مذاکرات، به نتیجه لغو تحریم برسیم، لاجرم باید دنبال «توافق خوب» باشیم، نه هر توافقی! واقعا اگر قرار باشد که بعد از این همه رفت و آمد و بگو مگو و کش و قوس، هدف لغو تحریم حاصل نشود، حقا که باید گفت «هیهات منا الذله».

«ذلت» فقط آن نیست که آدمی، آخرت خود را به دنیای اجنبی بفروشد! این البته از مهم‌ترین مصادیق ذلت، بلکه اهم آن است لیکن گاهی مثل همین برهه کنونی، معنای ذلت، یعنی آنکه تو، علاوه بر عقبی، دنیای خود را هم خراب کنی، در عوض، دنیای کدخدا و اهداف کاخ سفید را آباد کنی! اینکه نشد مذاکره!

براستی چیست منشأ این لطیفه‌های بامزه و کنایه‌آمیز این روزهای ملت که صرف نظر از هر عقیده و سلیقه‌ای، مشترکا و در یک خط واحد ساخته می‌شود؟! الا آنکه طولانی شدنِ معلوم نیست با چه هدفیِ بساط مذاکرات، بیشتر از خود تحریم، ملت را خسته کرده؟! این سمفونی «#تحریمیم! می‌فهمی؟» صدالبته نقدی هم به بی‌تدبیری‌های دولت دارد، آنجا که حتی برمی‌دارند آب خوردن ملت را بند می‌زنند به مساله تحریم! خب، یک چیزی هست صدای ملت درمی‌آید دیگر! اینک صدای ملت، بیش از آنکه از تحریم دشمن بلند شده باشد، بلند شده از بی‌تدبیری دوست!

ملت رای داد و ولایت، این رای را تنفیذ کرد تا یکی هم مذاکره مستقیم شود برای رسیدن به محصول لغو تحریم و الا «مذاکره برای مذاکره» و هی هم مذاکره، در نهایت ختم می‌شود به همین لطیفه‌ها! نمی‌شنوید این صدای لطیف را؟! نمی‌گیرید پیام این لطیفه‌ها را؟! اینکه دیگر پیام ۲۶ خرداد ۹۴ نیست ادعا کنید «مصادره» شده! اینکه دیگر پیام شهدای هور نیست ادعای بی‌خود کنید «سیاسی» شده! این پیام همان جمهوری است که به شما رای داده و نداده! این پیام همه ملت است؛ خواه به روحانی رای داده باشند، خواه به قالیباف، خواه به آن دیگران! پیام ملت این است؛ «توافقی که در آن، اصل بسیار مهم لغو تحریم‌ها آنهم در همان روز امضای توافق، گنجانده نشده باشد، از آنجا که به درد هیچ چیز نمی‌خورد،
کم و بیش مصداق ذلت است که ان‌شاءالله تیم مذاکره‌کننده، هرگز تن به چنین توافقی نخواهد داد».

اینکه دشمن به اهداف خود از مذاکرات برسد ولی ما به اهداف خود از مذاکرات نرسیم، یعنی «شکست مذاکرات». این عبارت «شکست مذاکرات» را بعضی‌ها فقط مختصر کرده‌اند در آن روز که مذاکرات، بدون نیل به توافق، به بن‌بست برسد! من اما اتفاقا یکی هم از زاویه همین عقل دنیا اندیش، «شکست مذاکرات» را در آن روز می‌بینم که توافقی امضا شود مشتمل بر نفع دشمن و ضرر دوست! این است شکست خوردن در مذاکرات و الا آمدیم و تدین، امانتداری، شجاعت و غیرت، دست آخر، مردمان مذاکره‌کننده ما را به این نتیجه بدیهی رساند که «عدم توافق، صد شرف دارد به توافق بد»، هیهات اگر آن روز، دستگاه دیپلماسی کشور را شکست خورده تلقی کنیم، چرا که اگر این مردمان، در رسیدن به هدف لغو تحریم ناکام بوده‌اند لیکن دشمن را هم در نیل به اهدافش ناکام گذاشته‌اند.

این اگر اسمش «برد» نباشد، لااقل «شکست» هم نیست و حداقل چون «حفظ عزت» صورت گرفته، می‌توان مسرور بود که در حفظ هر عزتی، عاقبت بردی نهفته است. مذاکره اگر بدین سیاق و همراه با حفظ عزت، مثلا شکست بخورد، حتما بهتر از آن توافقی است که تنها و تنها حکم به پیروزی دشمن دهد!

این شکست را نه فقط می‌توان تحمل کرد، بلکه حتی می‌توان ستود، لیکن امان از دست آن شکست در توافق بدی که دشمن را به نیات پلیدش رسانده باشد اما لغو همه‌جانبه تحریم‌ها را شامل نشده باشد! این فاجعه، نامش نه تنها «شکست» خواهد بود، بلکه بی‌تعارف، نام «ذلت» هم می‌توان بر آن نهاد! صدالبته امید است این مردمان، به لطف الهی و دعای ملت، موفق به لغو تحریم شوند، لیکن اگر قرار است شکست بخورند، کاش شکست را جوری بخورند که به معنای پیروزی دشمن نباشد!

در عالم، شکست‌هایی هست همراه با حفظ عزت، پس نه شکست که عین پیروزی است! در همین عالم اما مثلا پیروزی‌هایی هست که از صد شکست بدتر است! اگر ما مردمانی باشیم که فکر کنیم هر توافقی با دشمن حتی توافق بد با دشمن، مصداق پیروزی است، حکما نه معنای شکست را فهمیده‌ایم، نه معنای پیروزی را! از همین زاویه است که بعضا آنچه مرقوم می‌دارند، فاصله‌ها دارد بس دور و دراز، با آنچه در عالم واقعیت اتفاق افتاده! پایان مذاکرات، با هر نتیجه‌ای که باشد آخر دنیا نخواهد بود! آن روز هم روزگار، فردایی خواهد داشت!

ما البته دعا می‌کنیم مردمان محترم دیپلماسی کشور را بلکه در این کار انصافا دشوار، موفق شوند تا ضمن آوردن یک «توافق خوب»، خبر خوش «لغو تحریم‌ها در همان روز امضای توافق» را هم به گوش این ملت برسانند اما پایان مذاکرات، فرض بگیریم که تقدیر بر آن است نتیجه‌ای جز این داشته باشد؛ آیا بهتر است «پایان مذاکرات» منتهی شود به «عدم توافق» یا یک «توافق بد»؟! بار شکست در کدام طرف این ترازو سنگین‌تر است؟! چگونه شکست بخوری، «سربلند» خواهی بود؟! چگونه شکست بخوری، «سرافکنده»؟! در این باره «عقل» چه می‌گوید؟! «تدبیر» چه می‌گوید؟! این ملت چه می‌گویند؟!

اینک چند خطی هم ذیل نکته دوم یعنی «تبحر ملت ایران در تبدیل همیشگی تهدیدها به فرصت‌ها» بنویسم. همان نخستین روزهای انقلاب، در غائله سخت تحریک خلایق و واقعه نفسگیر قومیت‌گرایی، ملت ایران چنان این تهدید را به فرصت تبدیل کرد که تو می‌دیدی «شهید مصطفی چمران» اصالتا اهل ساوه، به محبوب دل اهالی شهر پاوه بدل شده.

مگر «شهید محمد بروجردی» اهل بانه یا مریوان بود که کردهای میهن، خود به ایشان لقب دادند «مسیح کردستان»؟ نخیر! ایشان زاده روستای دره‌گرگ بود، آن هم از توابع بروجرد! بروجرد کجا، کردستان کجا؟! در مواجهه با دشمن، ملت ایران را عجیب ملت رند و کیسی می‌دانم!

«برادر احمد» در بازار تهران به دنیا آمده را تبدیل می‌کند به «کاک احمد» کارزار کردستان! بی‌خود نیست کردهای دوست‌داشتنی ما، این همه تعصب دارند روی نام «حاج احمد متوسلیان»! آری! همان روزهای اول انقلاب بود که همین «کدخدای بی‌ادب و بی‌هوش» از ادب و هوش ملت متحد ایران، سیلی حیدری خورد!

فرقی نمی‌کند در آمریکا، چه کسی رئیس‌جمهور باشد! هر کسی باشد، بخصوص اگر اسمش «اوبامای جلاد تحریم» باشد، جای آن سیلی که «دشت اول» بود، در صورتش مثل برق خواهد درخشید! آن روزها، آمریکا می‌خواست ترک را به جان فارس بیندازد، لر را به جان عرب، این را به جان آن، آن را به جان این، و همه را به جان انقلاب، لیکن تهدید به آن بزرگی را دست برتر خداوند منان به یک فرصت بزرگ‌تر مبدل کرد!

این با آن آشنا شد، آن با این دوست شد، این لهجه آن را فرا گرفت، آن به زبان این سخن می‌گفت تا روح خدا وقتی بگوید «وحدت کلمه» اولین مصداقش همین ملت خودمان باشد. تهدید دوم، «جنگ» بود. جنگ اگرچه با دل «مادران فرزند از دست داده» بد تا کرد اما همین شیرزنان ما، هرگز اجازه ندادند یک قطره از اشک‌شان را دشمن ببیند! آنچه دشمن، از «مادر شهیدان دستواره» دید، اشک و آه و ناله نبود؛ «سیدمحمدرضا» بود و «سیدمحمد» و «سیدحسین».

«مرحومه سیده قدسیه میراسماعیلی» باری به خود نگارنده گفته بود؛ «من هر ۳ پسرم را در جنگ ۸ ساله تقدیم خمینی کردم، به‌علاوه تنها دامادم را و فی‌الحال چون نه پسری دارم، نه دامادی، اگر خامنه‌ای امر جهاد دهد، خودم با این سن و سال، حاضر به حضور در میدان نبرد هستم».

هان‌ ای دشمن! این هم از تهدید جنگ! ۸ سال آزگار، سعی کردی پدر این مردم را درآوری اما پدر خودت درآمد، چرا که الان در عراق، «سردار سلیمانی» هست لیکن «ژنرال پترائوس» کجاست؟! راستی که اگر تهدید جنگ نبود، «شهید حسین خرازی» کجا می‌خواست مثل «شرق ابوالخصیب» فرصت پیدا کند برای آنکه در «کربلای ۵» انتقام شهدای«کربلای ۴» را بگیرد و پیشانی شیطان بزرگ را با تقدیم خون خود، به خاک بمالد؟

القصه! تحریم هم تهدیدی بود که «شهید شهریاری» تبدیلش کرد به فرصت بلکه «غنی‌سازی ۲۰ درصد» اتفاقا از دل تنگنای تحریم بیرون بیاید. تحریم، در جنگ نتوانست پدر این ملت را درآورد، در زندگی بتواند؟! کور خوانده‌اند بعضی‌ها! بعضی‌ها که هنگام سخن، عجیب نامردمان ولنگاری می‌شوند! من باز هم تکرار می‌کنم؛ «تحریم، در جنگ نتوانست پدر این ملت را درآورد، در زندگی بتواند؟!» مگر «احمدی‌روشن» مرده است؟! مگر «رضایی‌نژاد» مرده است؟! و مگر مرده‌اند «علیرضا» و «آرمیتا»؟!

دقت شود! کسی منکر فشار تحریم بر شانه‌های این ملت نیست اما در عجبم از ولنگاری در سخن گفتن بعضی‌ها، آنجا که تحریم، داروی جانباز شیمیایی ما را نایاب کرده، صدای «عالیجناب شمیران‌نشین» درآمده است! جناب عالیجناب! وقتی از بزرگ گرفته تا کوچک، جملگی بر این مهم تاکید مضاعف دارند که تحریم – با وجود همه ضرر و زیانی که دارد- هرگز نتوانسته آن اثر مد نظر دشمن را روی ملت نستوه و شهیدپرور ما بگذارد، از شما تقاضامندیم خاطرات خستگی روزانه خود را در همان مخاطراتی که هر شب می‌نویسید مرقوم دارید، نه آنکه به پای «مادران فرزند از دست داده» بنویسید! شما همان به که از جانب آقازاده‌های خود سخن بگویی، نه شهیدزاده‌های دستواره و الا من ناچار می‌شوم نکته‌ای را به یادتان بیاورم!

نمی‌دانم در خاطرات ۱۶ مهر سال ۹۱ چه نوشته‌اید اما در همین روز، حضرتعالی در اظهار نظری گهربار فرموده‌اید؛ «به هر حال در تولید نباید وضع کشور اینگونه باشد. این موضوع ربطی به تحریم‌ها ندارد و این از جمله اموراتی است که مدیرها باید جوابگو باشند. تحریم چه تأثیری می‌خواهد روی کشاورزی بگذارد؟ شاید بگویند واردات سم و کود کم شده است ولی این حرف زیبنده ایران نیست»!

شگفتا! شما عالیجناب محترم در عین آنکه می‌دانید «این حرف زیبنده ایران نیست»، برمی‌دارید مورخ ۲۶ خرداد ۹۴ آن هم درست روز تشییع پیکر پاک شهدای وطن، اظهار می‌دارید؛ «عده‌ای حرف‌های عجیب و غریب می‌زنند که ما می‌‌خواهیم خودمان به دانش دست پیدا کنیم و این در حالی است که تحریم‌ها پدر مردم را درآورده است. اکثر مردمی که مزدبگیر هستند تحریم‌ها استخوان‌های آنها را خرد کرده است»!

جناب عالیجناب! در خاطراتی که می‌نویسید لطفا به این تناقض‌ها هم اشاره کنید!

اکثر مردمی که مزدبگیر هستند سال ۸۸ خوب یا بد رای دادند به فلانی! به چه حقی، با ادعای تقلب و «بریزید در خیابان» خاندان‌تان، قصد کردید استخوان رای جمهور را بشکنید؟!

جناب عالیجناب! این شما هستید که پدر مردم را درآوردید و با آشوب‌ فتنه، زمینه‌ساز تحریم‌های استخوان‌ خردکن شدید! باز هم اگر می‌خواهید بیشتر از آمار استخوان‌های خرد‌شده «مزدبگیران پابرهنه» بدانید، دمی مرور کنید دوران ریاست جمهوری‌تان را! و آن عصر را که به بهانه «سازندگی» استخوان‌های این ملت، زیر چرخ زمخت و بدترکیب «توسعه» له می‌شد! یادتان که نرفته؟!

اساسا و اصولا جنابعالی علاوه بر آنکه «پدر معنوی حزب کارگزاران» هستید، «پدر جد جریان انحرافی» هم محسوب می‌شوید! عجبا از تناقضات شما که روزی در نمازجمعه اعلام می‌دارید؛ «این غربی‌ها مثل گاو تحلیل می‌کنند» و دگر روز، با رفتار و گفتار خود و خاندان، قند در دل غربی‌هایی آب می‌کنید که همچنان مثل گاو تحلیل می‌کنند! البته این فقط غربی‌ها نیستند که امور را بد تحلیل می‌کنند و در سخن گفتن، ولنگاری می‌کنند!

اخیرا وابستگان شما خیلی خوب حق مطلب را درباره آن «مرض هاری» که فرمودید بیان کردند! اتفاقا حروف اختصاری مرض هاری هم «م-ه» می‌شود!

مرض هاری، مسری است و ریشه در تاریخ دارد! اتفاقا جناب زبیر هم آلوده شد به همین «م-ه»! و الا بنده خدا، از اهل بیت انقلاب محمدرسول‌الله‌(ص) بود!

حکایت این است؛ «م-ه» که بشوی، مرض هاری که بگیری، ولو آنکه نامت «عبدالله» باشد، پدرت را درخواهی آورد! و اینجاست که پدر آدم درمی‌آید، نه تحریم! حتی عاقبت زبیر را هم، تحریم شعب ابی‌طالب، خط‌خطی نکرد! تقصیر ذوالفقار اسدالله غالب هم نبود! کار عبدالله بود که «عبدالله» نبود! عبد فساد بود و دوز و کلک!

۰۵:۱۰ - شنبه ۱۳۹۴/۰۴/۶

خاندان هاشمی رفسنجانی

نام بیماری: دیکتاتوری حاد

حسین علوی

برخلاف آنچه تصور می‌شد، خانواده مهدی هاشمی نتوانستند نسبت به حکم دادگاه وی سکوت کنند و واکنش‌های متفاوتی نسبت به این حکم نشان دادند. اکبر هاشمی‌رفسنجانی به جای واکنش مستقیم ترجیح داد مانند همیشه «بگم‌بگم»های مرسوم خود را در پیش گیرد. او که تحت هر شرایطی مسؤول مستقیم و نفر اول وضعیتی است که دولت روحانی برای مردم ایجاد کرده، طی یک سخنرانی مدعی شد در کار دولت و بویژه در سیاست خارجی دخالت می‌شود تا مثلا از این طریق تهدید به مواضع صریح‌تر کند. اما برخلاف هاشمی‌رفسنجانی که «فعلا ترجیح داده اینگونه حرف بزند» ۲ نفر دیگر از خاندان در‌باره حکم مهدی هاشمی مورد سوال قرار گرفتند و این ۲ نفر خواهر و مادر مهدی هاشمی هستند.

عفت مرعشی که آن جمله معروف او در روز انتخابات ۸۸ یعنی «اگر تقلب شد بریزید تو خیابونا»، تقریبا نشان داد او نیز در جریان فتنه پس از انتخابات است؛ این بار نیز تقریبا موضعی همسنخ با آن اظهارنظر معروف گرفت. او درباره حکم دادگاه پسرش گفت این حکم «تقلب» و «پدرسوخته‌بازی»(!) است.

همسر هاشمی رفسنجانی در پاسخ به این پرسش که «نظر شما درباره حکم مهدی هاشمی چیست؟» گفت: حکم آقای هاشمی یعنی تقلب، تقلب، پدرسوخته‌بازی. وی ادامه داد: بروید و همین را بزنید. عفت مرعشی خاطرنشان کرد: بروید بنویسید که خانم هاشمی گفت «پدرسوخته‌بازی بوده، حکمش (حکم مهدی هاشمی) پدرسوخته‌بازی بود و حکم نیست».

فائزه هاشمی، خواهر مهدی هاشمی هم در پاسخ به سوال باشگاه خبرنگاران مبنی بر اینکه نظرتان درباره حکم مهدی هاشمی چیست، گفت: به من گفتند در این مورد مصاحبه نکن تا ببینیم چه تصمیمی می‌گیرند.

اگرچه عفت مرعشی نتوانست جلوی خود را بگیرد و در اظهارنظری توهین‌آمیز مدعی شد حکم دادگاه پسرش تقلب و پدرسوخته‌بازی است و خود هاشمی نیز همانند همیشه تهدید به «بگم بگم» مرسوم خود کرده اما اظهارنظر فائزه هاشمی نشان می‌دهد خاندان، در انتظار تصمیم نهایی درباره حکم مهدی هاشمی است. به عبارتی همین موضع فائزه هاشمی نیز می‌تواند به معنای تهدید باشد چراکه آنها نه‌تنها مواضع خود هاشمی و اهانت همسرش را موضع نمی‌دانند بلکه می‌گویند منتظر می‌مانند تا رای نهایی صادر شود تا آنگاه واکنش خود را به صورت رسمی اعلام کنند.

منظور از حکم نهایی، درخواست ماده ۱۸ از سوی مهدی هاشمی است که طی آن، آنها از آیت‌الله آملی‌لاریجانی خواسته‌اند درباره حکم دادگاه تجدیدنظر اعلام‌نظر کند. دادگاه تجدیدنظر نیز در مجموع ۲۵ سال حبس و چندین میلیون دلار رد مال برای مهدی هاشمی صادر کرده است که بالاترین میزان حکم صادره مربوط به یک بزه که ۱۰ سال حبس است برای وی اعمال می‌شود.

نام بیماری
طی روزهای اخیر نیز یک فایل تصویری از هاشمی‌رفسنجانی منتشر شده که او در این فایل صوتی می‌گوید ۸ سال مدیریت اجرایی طی سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ مانند مرض هاری بوده است.

این اظهارنظر تند هاشمی باز هم نشان داده هرگاه شرایط، دلخواه او نبوده است او هیچ ابایی از تخریب، تخطئه و توهین نسبت به آن شرایط ندارد. این البته خصوصیت بارز هاشمی و برخی اعضای خانواده او است. گویی این خصیصه، یک ژن خانوادگی است و همین خاصیت ژنتیکی موجب می‌شود آنها تنها شرایطی را بپذیرند که مطلوب و دلخواه آنها بوده باشد.

طی سال‌های اخیر بارها و بارها گفته شد یک نوع دیکتاتوری حاد در رفتار آقای هاشمی و برخی اعضای خانواده وی مشاهده می‌شود. این بیماری، یعنی دیکتاتوری حاد و مسری علائم فراوانی دارد. آنچه هاشمی‌رفسنجانی طی ۸ سال ریاست‌جمهوری‌اش با منتقدان کرد؛ تاکنون هیچ رئیس‌جمهوری در ایران مرتکب نشد. ماجرای تعطیلی روزنامه‌های منتقد و حتی نشریات دانشجویی منتقد هاشمی‌رفسنجانی همچنان ورد زبان اهالی سیاست و رسانه است.

۸ سال ریاست‌جمهوری هاشمی دوران تاریک آزادی رسانه بود. روزنامه‌هایی مانند روزنامه جهان اسلام که روزنامه منتقد هاشمی بود، تعطیل شد. عزت‌الله سحابی که همراه تعدادی از همکیشان خود نامه‌ای انتقادی به هاشمی‌رفسنجانی نوشتند؛ چندی بعد دستگیر و روانه زندان شد چرا که به اعتقاد هاشمی «رویش زیاد شده بود.» کینه عباس عبدی، از چهره‌های اصلاح‌طلب از هاشمی رفسنجانی نیز معلول همین بیماری دیکتاتوری حاد است. او که سردبیر روزنامه سلام بود و در روزنامه خود انتقاداتی به هاشمی‌رفسنجانی داشت، ۱۱ ماه را در زندان سپری کرد.

این بیماری صدای اعتراض سید احمد خمینی را نیز به دنبال داشت و او بارها در مقاطع مختلف نسبت به نبود آزادی بیان و عدم تحمل حرف مخالف اعتراض کرد. سخنرانی سیداحمد خمینی در جمع مدیران وزارت اطلاعات حاکی از شیوع این بیماری در آن دوران تاریک است. مرحوم سیداحمد خمینی مهرماه سال ۱۳۷۳ در جمع تعدادی از مدیران وزارت اطلاعات می‌گوید: «حذف حصارهای خودسانسوری لازمه تحقق جامعه سالم است. مردم ما، انقلاب، نظام، امام، رهبر و کشورشان را دوست دارند بنابراین لازم است در کمال آزادی حرفشان را بزنند. این جوی که الان درست کرده‌اند و مردم را از دستگاه اطلاعات می‌ترسانند به مصلحت انقلاب و نظام نیست. نباید این جو باشد.

علائم دیگر بیماری
این رفتار البته پس از پایان دوران ریاست‌جمهوری وی نیز مشاهده شد. به عبارتی علائم دیگر این بیماری پس از آن ۸ سال تاریک هم بروز کرد. به‌ عنوان نمونه او در انتخابات مجلس ششم که با تمسخر و تحقیر اصلاح‌طلبان با اصطلاحاتی چون «آقاسی» (سی‌ام شدن هاشمی در حوزه انتخابی تهران) مواجه شده بود؛ مدعی شد در آن انتخابات تقلب شده است.

یعنی او دولت نزدیک به خود را متهم به تقلب کرد چراکه مردم در این انتخابات اعتنایی به او نداشتند. این بیماری یک بار دیگر، یعنی در دومین انتخاباتی که هاشمی در آن ناکام ماند هم تکرار شد. او در انتخابات ریاست‌جمهوری نهم، در سال ۱۳۸۴ که دولت اصلاحات مجری آن بود نیز ناکام ماند و باز هم دولت نزدیک به خود را متهم به تقلب در انتخابات کرد و در نمازجمعه گفت شکایت خود را از این تقلب به خدا می‌برد!

ماجرای فتنه ۸۸ نیز البته حالت عود کرده این بیماری بود که او پیش از شکست مفتضحانه کاندیدایش در انتخابات با آن نامه بدون سلام، آتش فتنه را روشن کرد. به هر حال مشخص شد دیکتاتوری حاد در موعد انتخابات نیز اینگونه خود را نشان می‌دهد.

قانون برای دیگران
براساس آنچه تاکنون تنها بخشی از پرونده اتهامی چندین هزار صفحه‌ای مهدی هاشمی نشان داده، پسر آقای هاشمی‌رفسنجانی حداقل در یک مورد، تاکید می‌شود که حداقل در یک مورد، رشوه گرفته است.

بخش عمده‌ای از محکومیت این بخش از پرونده وی، به خاطر رشوه‌خواری بوده است. به نظر می‌رسد این موضوع در افکار عمومی به عنوان یک اتفاق عجیب دریافت نشد چراکه سالیان سال است در جامعه ایرانی نسبت به این پسر آقای هاشمی‌رفسنجانی اتهامات اقتصادی فراوانی مطرح شده است. با این حال اما رفتار آقای هاشمی در قبال پرونده اتهامی فرزندش نشان داده است دیکتاتوری حاد که در فتنه ۸۸ یک بار به صورت کلی قانون را زیرپا گذاشت، در این مورد نیز به صورت مصداقی نه تنها قانون را نپذیرفت بلکه تلویحا آن را در مظان اتهام قرار داد.

او در میانه دادگاه پسرش، تلویحا مدیران دستگاه قضایی را به اعمال فشار متهم کرد و گفت اگر برای حکم فرزندش «از بالا» فشار بیاورند، او ساکت نمی‌نشیند. در واقع او برای واکنش خود توجیه ساخت تا وجه دیگری از دیکتاتوری حاد به نمایش گذاشته شود. اظهارات خانم عفت مرعشی درباره حکم دادگاه پسرش نیز در همین قاعده قابل ارزیابی است و نشان‌دهنده فراگیر بودن این خصیصه در این خاندان است.

منبع: وطن امروز

۰۵:۱۹ - سه شنبه ۱۳۹۴/۰۴/۲

The flag of the International Atomic Energy Agency IAEA flies in front of its headquarters in Vienna

پروتکل الحاقی چه تعهداتی برای کشورمان خواهد داشت

با نزدیک شدن به موعد پایان ضرب‌الاجل ۹ تیر بحث‌‌ها درباره تعهداتی که کشورمان به‌ازای یک توافق هسته‌ای احتمالی خواهد پذیرفت، از محدودیت در برنامه هسته‌ای گرفته تا نظارت‌های آژانس، داغ‌تر می‌شوند. یکی از تعهدات کشورمان پذیرش و اجرای پروتکل الحاقی خواهد بود که از گذشته نیز در فضای سیاسی کشورمان بسیار بحث‌برانگیز بوده است.

در سال ۱۹۹۳ برنامه‌ای برای تقویت و توسعه سیستم پادمان‌های قبلی معرفی شده و در سال ۱۹۹۷ مدل یک پروتکل توسط شورای حکام آژانس تصویب شد. این تمهیدات توانایی آژانس برای شناسایی فعالیت‌های هسته‌ای اعلام نشده، شامل تأسیساتی را که هیچ ارتباطی با چرخه سوخت هسته‌ای غیرنظامی ندارند افزایش داد.

کشورمان در گذشته این پروتکل را امضا و برای مدتی آن را به‌صورت داوطلبانه اجرا کرده است. از آنجایی که این پروتکل در مجلس شورای اسلامی تصویب نشده اجرای آن از نظر حقوقی الزام‌آور نیست، اما همان‌گونه که گفته شد بخشی از توافق احتمالی اجرای پروتکل خواهد بود.

تا ۲۰ دسامبر ۲۰۱۰، ۱۳۹ کشور پروتکل الحاقی را امضا کرده‌ و ۱۰۴ کشور نیز آن را اجرا کرده‌اند. برخی از این کشورها به‌صورت مشروط پروتکل را اجراء می‌کنند (مانند روسیه، فرانسه، …) برخی دیگر نیز اصلاً برنامه هسته‌ای ندارند که نگرانی درباره بازرسی‌های ناشی از آن داشته باشند (مانند افغانستان، آلبانی، …).

هنوز مشخص نیست مدل پروتکل الحاقی که کشورمان پذیرای آن خواهد بود به چه شکل است اما برای آگاهی از تعهدات احتمالی کشورمان بر اساس پروتکل الحاقی نگاهی داریم به متن مدل این پروتکل که روی پایگاه اینترنتی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی موجود است.

پروتکل الحاقی شامل ۱۸ ماده و دو ضمیمه است. برای دریافت ترجمه فارسی متن پروتکل الحاقی (بدون ضمائم) اینجا کلیک کنید.

در ماده اول چنین قید شده:

مفاد موافقتنامه پادمان باید تا جایی که با مفاد این پروتکل مرتبط و منطبق باشند، در این پروتکل اعمال شوند. در صورتی که تضادی بین مفاد موافقتنامه پادمانی و مفاد این پروتکل پدید آید، مفاد این پروتکل باید اعمال شوند.

بدین ترتیب اگر بین این پروتکل و موافقتنامه‌های بازرسی که ایران و آژانس پیش از آن امضا کرده بودند اختلافی پدید آمده و یا ناهمخوانی وجود داشته باشد، متن این پروتکل معتبر خواهد بود.

ماده دوم پروتکل الحاقی از کشور امضا کننده می‌خواهد درباره تأسیسات مرتبط با فعالیت‌های تحقیقات و توسعه چرخه سوخت هسته‌ای۱، معادن اورانیوم و توریوم، صادرات و واردات مواد چشمه۲، مواد هسته‌ای و … اطلاعاتی مشروح ارائه کند. این اطلاعات شامل مقادیر، استفاده‌ها، سایت‌ها و هر نوع مکانی است که آژانس تشخیص دهد به‌نوعی با این موارد ارتباط دارند.

در بند ب.۲. این ماده می‌خوانیم:

شرح کلی از فعالیت‌ها و هویت افراد حقیقی یا حقوقی که فعالیت‌هایی را در اماکنی که توسط آژانس مشخص گشته و خارج از یک سایت قرار دارند اما آژانس فکر می‌کند که در حقیقت ممکن است با فعالیت‌های آن سایت مرتبط باشند. ارائه این اطلاعات منوط به درخواست ویژه آژانس است. اطلاعات باید با مشورت آژانس و به‌موقع انجام گیرد.

در ماده سوم پروتکل درباره زمانبندی ارائه اطلاعات درخواست شده بر اساس ماده دوم بحث شده است.

از ماده چهارم به بعد بحث‌برانگیزترین بخش پروتکل الحاقی با عنوان “دسترسی تکمیلی” (Complementary Access) آغاز می‌شود و تا ماده ده ادامه می‌یابد. در ماده چهارم اعلام شده که کشور امضا کننده باید به بازرسان آژانس اجازه دسترسی به سایت‌ها و اماکنی را که در ماده پنجم مشخص شده است ارائه نماید. در بند ب ماده چهارم چنین قید شده است:

۱) به‌جز آنچه در بند (۲) زیر بیان شده، آژانس باید حداقل ۲۴ ساعت قبل از دسترسی به [کشور اجرا کننده پروتکل] اطلاع دهد.

۲) برای دسترسی به هر جایی در یک سایت که توأم با بازدید‌های راستی‌آزمایی اطلاعات طراحی یا بازرسی‌های ویژه یا معمولی باشد، مدت زمان اطلاع قبلی، در صورت درخواست آژانس، باید حداقل دو ساعت باشد، در شرایط استثنایی، ممکن است کمتر از دو ساعت باشد.

در ادامه ماده چهارم تأکید شده است که ارائه دسترسی و یا هر نوع تأخیر در آن باید به‌گونه‌ای باشد که هیچ گونه مانعی بر سر راه بازرسی‌ها پدید نیاید.

در ماده پنچم به برخی مکان‌هایی که باید آژانس اجازه دسترسی از آنها را داشته باشد به‌مانند سایت‌ها۳ اشاره شده است. بندهای مرتبط با معادن، مواد هسته‌ای، صادرات و واردات تجهیزات و مواد هسته‌ای در ماده دوم از دیگر مواردی هستند که آژانس می‌تواند بر اساس آنها خواستار بازرسی از اماکن مشخص شده شود. اماکن و یا افراد خارج از سایت‌ها که آژانس فکر می‌کند در فعالیت‌های مرتبط با آن سایت دخیل بوده‌اند نیز در صورت درخواست آژانس مشمول بازرسی می‌شوند.

در ماده پنجم تأکید شده: “چنانچه [کشور اجرا کننده] پروتکل نتواند امکان دسترسی به اماکن فوق را فراهم آورد، باید فوراً تلاش معقول خود را در جهت برآوردن خواسته‌های آژانس از طریق روش‌های دیگر به کار بندد”.

در بند پ ماده پنجم نیز اعلام شده که اساساً هر مکانی که توسط آژانس برای نمونه‌گیری محیطی مشخص می‌شود باید کشور اجرا کننده پروتکل اجازه دسترسی به آن را ارائه کند و “چنانچه نتواند امکان دسترسی به این مکان‌ها را فراهم آورد باید فوراً تلاش معقول خود را در جهت برآوردن خواسته‌‌های آژانس از مناطق مجاور یا از طریق روش‌های دیگر به کار بندد”.

در ماده ششم فعالیت‌هایی که آژانس می‌تواند در اماکن مورد بازرسی انجام دهد تشریح می‌گردند که شامل مشاهده عینی؛ جمع‌آوری نمونه‌های محیطی؛ استفاده از دستگاه‌های شناسایی و سنجش پرتوها؛ به‌کارگیری انواع مهر و موم و دیگر ابزار شناسایی و تشخیص دستکاری؛ بررسی سوابق مرتبط با مقادیر،‌ منشأ و حالت مواد؛ جمع‌آوری نمونه‌های محیطی و دیگر تمهیدات عینی که از نظر فنی قابلیت آنها به اثبات رسیده؛ و … است.

در ماده هفتم بحث مرتبط با “دسترسی مدیریت شده” مطرح می‌شود. هدف از این نوع دسترسی چنین تعریف می‌شود:

تا از انتشار اطلاعات مرتبط با اشاعه جلوگیری به عمل آید، الزامات ایمنی یا حفاظت فیزیکی اجرا شود؛ یا از اطلاعات حساس اختصاصی یا تجاری محافظت کنند.

اما بلافاصله تأکید می‌شود:

چنین تمهیداتی نباید موجب منع آژانس از انجام فعالیت‌های لازم جهت حصول اطمینان کافی از عدم وجود مواد هسته‌ای و فعالیت‌های لازم جهت حصول اطمینان کافی از عدم وجود مواد هسته‌ای و فعالیت‌های اظهار نشده در مکان مورد نظر و از جمله حل و فصل سؤال مربوط به صحیح بودن و کامل بودن اطلاعات اشاره شده در ماده ۲ یا ناهمخوانی مربوط با آن اطلاعات گردند.

در ماده هشتم تأکید شده:

هیچ چیز در این پروتکل نباید مانع از این شود که [کشور اجرا کننده پروتکل] پیشنهاد دسترسی به اماکنی، علاوه بر آنچه در ماده ۵ و ۹ مورد اشاره قرار گرفته‌اند، به آژانس ارائه دهد یا از آژانس درخواست کند که در یک مکان خاص راستی‌آزمایی انجام دهد. آژانس باید بلادرنگ برای انجام چنین درخواستی به هر تلاش معقول دست بزند.

در ماده نهم کشور اجرا کننده ملزم شده که در صورت درخواست آژانس اجازه دسترسی به هر مکانی را که توسط این نهاد مشخص شده برای انجام نمونه‌برداری محیطی گسترده۴ مهیا کند و بار دیگر تأکید می‌کند که “چنانچه کشور اجرا کننده پروتکل نتواند این دسترسی را فراهم کند باید تلاش معقول خود را جهت برآوردن خواسته‌های آژانس در مکان‌های جایگزین به کار بندد”.

در ماده دهم آژانس ملزم شده که نتیجه فعالیت‌های خود را به اطلاع کشور اجرا کننده پروتکل ارائه کند.

ماده یازدهم به چگونگی انتخاب بازرس‌ها می‌پردازد.

ماده دوازدهم چگونگی اعطای ویزا به بازرسان را تشریح می‌کند.

در ماده سیزدهم اعلام شده که آژانس و کشور امضا کننده باید در صورت درخواست هر کدام “تمهیدات تکمیلی” برای چگونگی اجرای مفاد این پروتکل تدوین کنند.

در ماده چهاردهم بر ضرورت دسترسی بازرسان به انواع سیستم‌های ارتباطی تأکید شده است.

ماده پانزدهم پروتکل بر ضرورت حفاظت از اطلاعات محرمان تأکید دارد. ” آژانس باید رژیمی دقیق برای اطمینان از حفاظت کارآمد دربرابر افشای اسرار تجاری، تکنولوژیکی و صنعتی و سایر اطلاعات محرمانه، شامل اطلاعاتی که حین اجرای این پروتکل از آنها آگاه می‌شود، ایجاد نماید”.

در ماده شانزدهم اعلام شده که پروتکل دارای دو ضمیمه است که بخش لاینفک آن هستند.

در ماده هفدهم درباره زمان آغاز اجرای پروتکل بحث شده و ماده هجدهم نیز به تعریف عبارات مورد استفاده در این پروتکل می‌پردازد.

۰۳:۴۹ - شنبه ۱۳۹۴/۰۳/۳۰

general-ghasem-soleymani

آب خوردن مردم به «سلام بر حسین» بستگی دارد، نه تحریم

حسین قدیانی

آهای قاسم سلیمانی! می‌بخشید که دارم با این لحن، شما را خطاب می‌کنم. سخنی دارم با شما. صریح و رک! ۸ سال جنگ تحمیلی، جان شیرین خود را به بازی گرفتید بس نبود که باز هم مشغول جنگ هستید؟! آنهم با لعین داعشی که در قساوت، الگو از شمر و حرمله گرفته‌اند؟! آنهم کیلومترها جلوتر از شلمچه و طلائیه و مجنون؟! آنهم در خاک کشور همسایه؟!

من البته خوب می‌دانم از جمله نیات شما این است که به عشق خدای هور و علاقه به همین جمهور، دشمن را در همان بیرون مرزها نگه دارید تا هرگز قدم اجنبی، خاک میهن را آلوده نکند و دقیقا بدین دلیل بدل به مرد محبوب این روزها شده‌اید، لیکن با این همه «جنگ» آنهم با لباس ضد گلوله، سهم شما ایضا زن و بچه‌تان از «زندگی» چه می‌شود؟! شما هم یک کلام دل را خوش کن به خوشی‌های دنیا، و گور پدر وجدان، ملیت و امنیت، بیا و بگو؛ «تا تحریم برقرار است، من با داعش نمی‌جنگم!» چطور بعضی‌ها همه امور دولت، حتی نوشیدن آب ملت را واگذار به مسئله تحریم کرده‌اند اما تو باید با وجود همین تحریم، با شقی‌ترین شیاطین آخرالزمانی بجنگی؟! و نه فقط بجنگی، بلکه جورکش قصور بعضی‌ها باشی! دجله و فرات، به مدد تو و نیروهای مردمی عراق، از گزند عمرسعدهای واپسین، برقرار بماند و در نهایت آرامش، دست به اروند و کارون دهد، آنوقت حضرات به جای یک تشکر خشک و خالی از تو، وقیحانه متذکر جمهور شوند که حتی آب هور فاطمیون هم «مهریه تحریم» است!

راستی! که تا حسین علیه‌السلام همچون تو «شهید زنده» فدایی دارد، دیگر نمی‌توان فرات را بر فرزندان فاطمه سلام‌الله‌علیها بست. بعضی‌ها لطف کنند و گرای بی‌خود به دشمن ندهند! آب بسته‌اند به تدبیرشان، خیال می‌کنند برای آب خوردن هم باید اجازه از اجنبی بگیریم! فی‌الحال، لغو بی‌تدبیری، از لغو تحریم هم واجبتر است چرا که با این بساط، بر فرض محال لغو تحریم هم، بنا به اعتراف خود حامیان دولت، هیچ معجزه خاصی رخ نخواهد داد!

اگر فشار تحریم برای دولت، آزار دهنده است، توی قاسم سلیمانی که از جنس توده‌های ملتی، لابد بیشتر باید این فشار را احساس کنی، آنهم کیلومترها جلوتر از خاک کشور، آنهم در حال نبرد سخت و تن و به تن با دشمنان وطن! فلذا یک کلام بیا و بگو؛ «تا اصحاب مذاکره، موفق نشوند تحریم‌ها را لغو نکنند، من چرا با داعش بجنگم؟!» اگر با وجود تحریم، آنطور که آقایان ادعا می‌کنند آب هم در داخل نمی‌توان خورد، چطور تو فرزند برومند همین ملت، با کمک نیروهایت، شبانه روز بجنگی و قید زندگی را بزنی و سرچشمه اروند و کارون را محافظ باشی؟! کار تو که هزارپله سخت‌تر است؟! بهانه برای تو که فراهم‌تر است؟! جمهور البته قدر تو را می‌داند، لیکن تو هم ظاهرا باید تحریم را بهانه کنی تا بلکه حساب کار دست دست‌اندرکاران امور اجرا بیاید! اصلش با جماعتی طرفیم که دارند از حجب و حیای شما و امثال شما سوءاستفاده می‌کنند و در نهایت بی‌تدبیری، بلکه چیزهای دیگر، همه هستی این مرز و بوم دیرین را حتی مایع حیات را گره به تحریم ‌می‌زنند! مشکل از تدبیر خودشان است اما همه چیز را انداخته‌اند گردن تحریم دشمن! حتی خوردن قرصی نان را! و نوشیدن جرعه‌ای آب را! و شگفتا! در عین آنکه سیر تا پیاز تقصیر را گردن تحریم دشمن انداخته‌اند، معتقدند جلاد وحشی تحریم، مودب است و باهوش! لابد این تناقض آشکار، این بی‌صداقتی، همانی بود که بهش می‌گفتند «تدبیر»، «اعتدال»، «راستگویی»!

از سویی همه مشکلات را که اغلب ناشی از ندانم‌کاری و کم‌کاری خودشان است، حواله به تحریم دشمن می‌دهند، از دیگر سو، همین دشمن را بزک می‌کنند که کدخدای عالم است و در محضر او، «رمی بشکه سعودی» معصیت! عاقبت ما نفهمیدیم آمریکا همانقدر بد است که حتی برای نوشیدن لیوانی آب هم باید به جای «سلام بر خون خدا» درود بر روح و روان کدخدا بفرستیم یا همانقدر خوب است که در دیدارهای معین شده به تاریخ میلادی، غش و ریسه می‌روند با او؟!

آهای قاسم سلیمانی! با تو هستم… با تو و با شیربچه‌های تو در سپاه قدس که مدافع حرم عقیله بنی‌هاشم شده‌اند. با تو هستم ای شهید مدافع حرم! دفاع از حضرت زینب سلام‌الله علیها آنهم در برابر جماعت تکفیری، هیهات که به راحتی خودن یک لیوان آب باشد! پس مستند به جمله بعضی‌ها، چرا تحریم را بهانه نکردی تا گرد یتیمی بر چهره دختر خردسالت ننشیند؟! او که تازه داشت «بابا» به زبانش می‌چرخید! او که تازه داشت روی دوش تو، لذت می‌برد از روزگار خوب کودکی! چطور تحریم برای دولت هست اما برای تو شهید مدافع حرم نیست؟!

آهای قاسم سلیمانی! چطور فشار تحریم برای دولت هست اما برای تو شهید حی و حاضر نیست؟! واقعا این چطور تحریمی است که جگرگوشه‌های ملت، از دل آن سرافراز بیرون آمده و خواهند آمد ان‌شاءالله اما دولت با این همه اختیار و امکان، هر چه از او سئوال می‌کنی، با انگشت، تحریم‌های عموسام را نشان ملت می‌دهد؟! بعضی‌ها از بس جلوی دشمن نشسته‌اند، توهم زده‌اند بی‌تدبیری‌شان حتی در زمینه یارانه هم تقصیر خصم است اما دمی دعوت می‌کنم که آقایان بنشینند جلوی آینه! محاسنی دارد این کار! شرط است که با سنگ «بند ۸ ماده ۶ قانون مطبوعات» متذکر آینه نشوند! امام بزرگوار ما خود سراسر آینه بود؛ زلال و بی‌زنگار. بس است این همه با دشمن نشستن! نتیجه‌اش را داریم می‌بینیم! بعضی‌ها رفته بودند بلکه شیطان بزرگ را آدم کنند، مع‌الاسف، شیطنت اجنبی به خودشان هم سرایت کرده، اشعار آبکی می‌سرایند! حال آنکه دمی باید پای مکتب امام نشست، اما به «تعریف»، نه «تحریف»! چه گفت امام راحل؟! چه می‌گفت امام راحل؟! آن خمینی که ما می‌شناسیم، همواره می‌گفت؛ «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید» نه اینکه همه مشکلات حتی آب خوردن بدون مشکل را هم بیندازید گردن کاخ سفید! اتفاقا اینگونه مواقع، سخن دیگر خمینی بت‌شکن این بود که «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»! شگفتا از دست‌فرمان بعضی‌ها که به ضرب و زور، می‌خواهند طوری وانمود کنند که گویی آمریکا هر غلطی بخواهد می‌تواند بکند! آمریکای میز مذاکره، همان آمریکای حامی داعش است. چطور با وجود تحریم، با داعش می‌توان در بیرون مرزها، در عراق و سوریه جنگید اما در داخل، نمی‌توان حتی آبی هم به مردم خود خوراند؟! خداوند کاسبان تحریم را به صراط مستقیم خدمت، هدایت کند!

دیروز نوشتم آقایان مشکل با «نقد» دارند، امروز بنا دارم از مشکل دیگر آقایان پرده بردارم؛ «خدمت». اینکه همه چیز را بیندازی گردن تحریم، یعنی که بی‌تعارف، حال و حوصله کار و خدمت نداری! وانگهی! اگر همه مشکلات زیر سر تحریم است، پس چرا در مذاکره، سخن از بازجویی اندیشمند وطن بیشتر می‌رود تا لغو تحریم؟! پس چرا در مذاکره، سخن از رصد تاسیسات نظامی وطن بیشتر می‌رود تا لغو تحریم؟! پس چرا در مذاکره، سخن از دادن هسته‌ای وطن بیشتر می‌رود تا لغو تحریم؟! اساسا و اصولا مذاکره راهی بود که به شما اجازه پیمودنش داده شد بلکه به مقصد لغو تحریم برسید، نه اینکه آب را هم به فهرست تحریم‌های دشمن اضافه کنید! آنهم به دست خودتان! با زبان خودتان!

آهای قاسم سلیمانی! ما برای دفاع از تو، زبان‌مان سرخ است چرا که تحریم، برای تو هم هست، لیکن تو اهل بهانه آوردن نیستی! و آن مرد نیستی که عرصه را خالی کنی چون که احیانا طرف مذاکره حضرات، عجیب دارد حمایت می‌کند از داعش لعنتی! تو نماینده جمهور، با کلی زحمت و مرارت، داعش را به جهنم می‌فرستی، اینجا بعضی‌ها جمهور را به جهنم حواله می‌دهند! و دفاع از جمهور را برنمی‌تابند!

راستی حاج قاسم! تحریم برای ما هم هست! «بند ۸ ماده ۶ قانون مطبوعات» روی سر ما جا دارد اما با تحریف این بند، می‌خواهند دستبند دست قلم ما بزنند! بر من ببخش اگر ابتدای این یادداشت، حرمت شرعی شما را نگه نداشتم! من خود جواب همه آن سئوالات را می‌دانم! من، جانباز ویلچرنشینی را می‌شناسم که زخم بستر گرفته، آنقدرها فاصله‌ای تا آسمان ندارد. فشار تحریم، داروی این جانباز عزیز را قطع کرده، عجبا که ناله‌اش را بزرگ کاسب تحریم سرمی‌دهد!

بعدالتحریر:
دیروز در خبرها آمده بود؛ «رئیس سازمان حفاظت محیط زیست کشور، سرکار خانم ابتکار به همراه چند تن از معاونان وزرا و مسئولان استانی در جریان بازدید از تالاب هورالعظیم به علت افزایش ظرفیت قایق و واژگونی آن به درون آب افتادند»… و پریروز، راقم همین سطور در متنی که دیروز و در همین «وطن امروز» منتشر شد نوشته بود؛ «واقعا چه کسی از جمهور به ایشان رای داد تا فرجامش عصبانی شدن مردم خوزستان، بلکه همه جای ایران از دست سرکار خانم ابتکار باشد؟! برای ما جمهور با «هور» تمام نمی‌شود، بلکه تازه با «هورالعظیم» آغاز می‌شود! آری! ما در هوای هور به سر می‌بریم که سنگ جمهور را به سینه می‌زنیم!»

۰۳:۱۴ - دوشنبه ۱۳۹۴/۰۳/۲۵

FAS

ابعاد حمله نظامی آمریکا به ایران، از منظر FAS

گزینه‌ی حمله نظامی که به گفته‌ی آمریکایی‌ها همواره روی میز نگه داشته می‌شود و به عنوان اهرم فشار، در مذاکرات هسته‌ای از آن یاد می‌شود، چقدر قابل‌اجراست؟

آیا متانت آمریکایی است که مانع از حمله‌ی نظامی شده، ملاحظات بین‌المللی و حقوقی این امکان را از آمریکایی‌ها سلب نموده، و یا اساساً امکان عملیاتی کردن این گزینه برای آنان ممکن نیست؟

شاید هیچ گزارشی برای مخاطب عام، قابل‌قبول‌تر از این نباشد که از گفته‌های خود آمریکایی‌ها، ابعاد حمله نظامی‌شان به ایران را بررسی کنیم، چرا که در غیر این صورت، هرگونه قضاوتی متهم به جهت‌دار بودن یا هدفمند بودن خواهد شد.

Federation of American Scientists – FASیا همان فدراسیون دانشمندان آمریکایی، مجموعه ایست که به اذعان خود، با بهره‌گیری از دانش و آنالیزهای علمی، سعی در ایجاد جهانی امن‌تر دارد![۱]

FAS در گزارش ویژه‌ای در نوامبر ۲۰۱۲، تحت عنوان «تحریم‌ها، ضربات نظامی و دیگر اقدامات بالقوه در برابر ایران[۲]»، ۶ سناریوی مختلف را برمی‌شمرد و هزینه‌های نظامی و غیرنظامی آن اقدامات را بر اقتصاد جهانی و اقتصاد آمریکا بیان می‌کند:

سناریوهای FAS

تشدید فشارها علیه ایران: در این سناریو آمریکا به سمت تحریم کامل بانک مرکزی ایران و مجازات شرکت‌ها و دولت‌هایی که به بانک مرکزی معامله می‌کنند حرکت می‌کند. هزینه این سناریو بر اقتصاد جهانی ۶۴ میلیارد دلار برآورده شده است.
محاصره دریایی ایران و بستن تنگه هرمز: در این سناریو ایران محاصره دریایی می‌شود و از فروش نفت آن به هر خریدار بین‌المللی جلوگیری می‌شود. هزینه این سناریو بر اقتصاد جهانی ۳۲۵ میلیارد دلار برآورد می‌شود.
عملیات محدود نظامی علیه تأسیسات هسته‌ای و برخی تأسیسات نظامی: در این سناریو حملاتی محدود و هدفمند علیه تأسیسات هسته‌ای و برخی مراکز نظامی ایران انجام می‌شود. هزینه این سناریو بر اقتصاد جهانی ۷۱۳ میلیارد دلار برآورد می‌شود.
بمباران همه‌جانبه ایران: در این سناریو آمریکا نه‌تنها به دنبال نابودی تأسیسات هسته‌ای است بلکه توان ایران برای واکنش و حمله به منافع آمریکا در منطقه را نیز هدف می‌گیرد. هزینه این اقدام نظامی برای اقتصاد جهانی ۱۲۰۰ میلیارد دلار برآورد می‌شود.
حمله تمام عیار نظامی به منظور اشغال ایران که در این سناریو اقتصاد جهانی متحمل ۱۷۰۰ میلیارد دلار هزینه خواهد شد.
مصالحه و سازش با ایران که اقتصاد جهانی از این مسئله ۶۰ میلیارد دلار منتفع خواهد شد.

در این گزارش، توصیه‌ی ایجابی یا سلبی خاصی به دولت آمریکا صورت نگرفته است و صرفاً هشداری است جهت هزینه‌هایی که این اقدام روی دست عاملان آن خواهد گذاشت.

پاول سولیوان استاد اقتصاد دانشگاه جورج تاون دراین‌باره می‌گوید: «هرگونه حمله به ایران ممکن است قیمت نفت را تا مرز ۲۵۰ دلار بالا ببرد و این مسئله می‌تواند اقتصاد ایالات‌متحده را به یک دوره رکورد دیگر ببرد.»

مهندسی تغییر، برنامه‌ای برای شکل جدید جنگ

دکتر رضا سراج، مسئول سابق سازمان بسیج دانشجویی، در تحلیلی جامع، با نیم‌نگاهی به این گزارش، در سه فراز، بحثی را پیرامون سبک جدید جنگ غرب علیه ایران ارائه کردند:

نگاه راهبردی به تحولات عراق
حوزه میدانی: چگونگی حرکت جریان بعثی-تکفیری برای اشغال اهداف از پیش تعیین شده و آخرین صف‌آرایی‌ها
شکل جدید جنگ: نسل چهارم جنگ‌ها، ادراکی و شناختی

از فراز سوم که به شدت تابع زمان است و در قالب ارائه در یک محتوای تحلیلی نمی‌گنجد می‌گذریم.

تحولات عراق را باید از منظر تحولاتی در چارچوب مهندسی تغییر برای منطقه نگریست، به‌نحوی‌که انتهای این مسیر، تعامل با ایران بشود. چرا که طبق سناریوی ششم از گزارش FAS، تنها از این منظر آمریکا منتفع می‌شود.

تحولات عراق، محور مهندسی تغییر

لازمه نگرش استراتژیک به تحولات عراق، سه نکته هست:

کلان نگری (ارتباط این تحولات با سایر تحولات منطقه)
همه‌جانبه نگری
آینده‌نگری

در دید کلان، که همان نگاه از بالا به حوادث است تا ارتباطات نمایان شود، سه مسئله مطرح است:

مهار و معکوس سازی بیداری اسلامی، منفعل سازی محور مقاومت و نیز از هم گسیختن کمربند اخوان در منطقه.

تحلیل این سه مسئله در این مقاله نمی‌گنجد و صرفاً توضیح مختصری راجع به کلان نگری حوادث منطقه بود تا تحولات عراق را بتوان با وسعت دید بیشتری بررسی نمود.

اما در بعد همه‌جانبه نگری، بایستی این سلسله تغییرات را در نسبت با ایران برسی کرد.

حفظ رژیم تحریم‌ها و تغییر موازنه استراتژیک در منطقه، دو عاملی بود که می‌بایست از رهگذر آن، ایران را به تغییر در رفتار سیاست خارجی مجاب کند.

در بحث رژیم تحریم‌ها، مذاکرات فرسایشی و زیرکانه‌ی هسته‌ای در دستور کار است.

اما بحث اصلی ما که تحولات منطقه است، دو رخداد این موازنه‌ی استراتژیک را به نفع ما برگرداند:

نخست پیروزی‌های ارتش سوریه و نیروهای دفاع وطنی بود که در پی آن، انتخابات سوریه رقم خورد. این وقایع، تحولات را در محور شام، به نفع ما برگرداند.

در محور عراق نیز، می‌خواستند انتخابات برگزار نشود، که باز هم‌چنین نشد و این نیز پیشامدی مبارک به نفع ما بود.

با این اوصاف، صحنه‌ی عراق تنها عرصه برای برگرداندن آن موازنه‌ی استراتژیک علیه ماست، لذا می‌بینیم طی یک فراخوان، گسیل نیروها از سوریه و بقیه‌ی جاها به میدان عراق شکل گرفته است.

فهم نسبت حوادث با هم

این توضیحات، صرفاً کد دهی‌هایی بود، برای فهم بهتر حوادث پیرامونی و نسبتشان، با سیاست‌های غرب که قرار است منتج به تعامل با ایران شود.

پیش از آن نیز، اشارتی غیرمستقیم داشتیم، به امکان‌سنجی حمله نظامی آمریکا به ایران، و تبعات ناشی از آن (البته با تحلیل خود غربی‌ها از این رویداد)، همچنین در حد امکان سعی کردیم برنامه‌های غرب برای تحقق تعامل با ایران را، که شاید مطلوب‌ترین سناریو بر طبق گزارش FAS است، از میان حوادث پیرامونی‌مان رهگیری کنیم.

شاید ادعای حمله نظامی برای ایجاد جنگ روانی برای عوام، یک ادعای مناسب بوده باشد و به نوعی مطالبه‌ی مردمی را برای انجام توافق هسته‌ای در پی داشته باشد، اما روشنگری مستدل (همچون گزارشات FAS) تدبیر مناسبی برای جلوگیری از این عوام‌فریبی است.

نسل نو جنگ‌ها

امروزه، در جنگ‌ها، ابتدا صحنه‌ی نظامی شکل نمی‌گیرد؛ یا حتی اگر شکل گیرد، اهدافی بالاتر از پیروزی نظامی برای آن متصور است. در واقع جنگ نظامی، پیوستی است برای یک جنگ دیگر؛ جنگی به نام جنگ «ادراکی و شناختی»

رشد ریاضی مسلمانان در اروپا، باعث گرانی شدید غرب گشته و نکته‌ی جالب اینجاست که بخش اساسی از درگیر شدن غرب در تحولات منطقه، بابت مخاطب غربی است.

اگر کلیدواژه‌هایی چون muslim population in europ 2030 یا از این دست عبارات را در اینترنت جستجو کنید، به آمارهای خیره‌کننده‌ای راجع به رشد ریاضی مسلمین در اروپا خواهید رسید.

لذا برای جلوگیری از گسترش اسلام و ایجاد بیگانه هراسی، بعد از کمونیست، تکفیری‌ها و اسلام هراسی ناشی از آن، بهترین راهبرد است. به عنوان یک کد، تا حالا به این مسئله دقت کردید که به طور مثال چرا هرگاه یک کمپین عفاف و حجاب در شبکه‌های اجتماعی شکل می‌گیرد، به سرعت از آن پایگاه حذف می‌شود، ولی شنیع‌ترین جنایات تکفیری‌ها، با تکنیک‌های تصویری هالیوودی! و به‌صورت گسترده در اینترنت قابل دسترسی است؟!

ماحصل این مقاله، این‌که بایستی شناختمان از دشمن و شرایطش چنان مستدل و دقیق باشد که در جنگ روانی وی، مرعوب نشویم.

بستر مذاکرات هسته‌ای هم که این روزها در صدر وقایع داخلی‌مان است نیز، به شدت تحت تأثیر ادعای گزینه‌ی حمله نظامی آمریکا قرار گرفته است و موجب دل‌نگرانی مردم گشته است.

فارغ از آمادگی خودی و اطمینانی که پاسداران این مرزوبوم در پاسخ به ماجراجویی غرب داده‌اند، تحلیل خود آمریکایی‌ها از عواقب این اقدام، گزینه حمله را به امری تقریباً غیرممکن در شرایط فعلی، برای آنان بدل کرده است.

ان‌شاءالله که در این وادی، دچار کژفهمی و در ادامه‌ی آن، کژرفتاری نشویم.

۲۰:۳۳ - جمعه ۱۳۹۴/۰۳/۱۵

SYRIA-CONFLICT

نبرد نامتقارن و پایان عصر خیالی امپراتوری آمریکا

جعفر عظیم‌زاده

«اولاً غلط می‌کنید،‌ ثانیاً همانطور که در زمان ریاست‌جمهوری قبلی آمریکا (منظور جورج دبلیو بوش) هم گفتم، ‌دوران «بزن و دررو» تمام شده است و ملت ایران کسی را که بخواهد به او تعرض کند، ‌رها نخواهد کرد».

جملات فوق پاسخ کوبنده مقام معظم رهبری خطاب به جنگ‌سالاران آمریکایی مبنی بر تهدید به حمله نظامی آمریکا علیه ایران در صورت شکست مذاکرات هسته‌ای بود.

تحلیل محتوای بیانات مقام معظم رهبری در سخنرانی‌ای که در دیدار جمعی از معلمان سراسر کشور داشتند؛ گویای ۲ واقعیت اساسی پیرامون مولفه‌های حاکم بر مناسبات و روابط میان ایران و ایالات‌متحده آمریکاست. اول اینکه ایشان مجدداً انتقاد مستقیم و صریح خود را از سیاست «چماق و هویج» دولتمردان آمریکایی در برخورد با پرونده هسته‌ای ایران، ابراز داشتند و به‌صورت کاملاً شفاف اعلام کردند نیازمندی استراتژیک طرف آمریکایی به راهبرد مذاکره در حل و فصل پرونده هسته‌ای بیش از طرف ایرانی است و لذا جمهوری اسلامی تحت هیچ شرایطی از خطوط قرمز و اصلی خود عدول نخواهد نکرد؛ ایشان همچنین ادامه روند مذاکرات را مشروط به رعایت عزت و عظمت ملت ایران از جانب طرف مقابل کردند.

حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای صراحتاً اعلام کردند مذاکره زیر سایه شبح تهدید و ارعاب سندیت و اعتباری ندارد و لذا تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران باید با رعایت مثلث سه‌گانه «عزت، ‌حکمت و مصلحت» در راستای بیشینه‌سازی منافع ملی جمهوری اسلامی ایران گام بردارد.

واقعیت اساسی دیگر این است که نشانه‌شناسی فرمایشات معظم له مبنی بر اینکه «دوران بزن و دررو تمام شده است» بیان‌کننده ماهیت استراتژی درگیری و نبرد ایران در مقابل ایالات‌متحده است. با توجه به ماهیت و منطق تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی، به اعتقاد بسیاری از ناظران سیاسی و استراتژیست‌های نظامی در حمله احتمالی آمریکا، ‌ایران لقمه آسانی برای ماشین جنگی آمریکا نخواهد بود و ظرفیت‌های ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک ایران، توان مصاف و رویارویی کشور را ارتقا داده و کوچک‌ترین تحرک نظامی علیه ایران، با واکنشی کوبنده پاسخ داده خواهد شد و منطقه به گورستان امپراتوری رو به مرگ آمریکا تبدیل می‌شود.

اگر منطق حاکم بر سیاست خارجی و امنیتی یک کشور را تصور نقش منطقه‌ای و جهانی مطلوب آن یا راهبرد سیاست خارجی آن کشور مبتنی بر برداشت از قدرت و منافع ملی‌اش تعریف کنیم؛ باید بگوییم منطق سیاست خارجی و امنیتی حاکم بر ذهنیت و تصورات دولتمردان ایرانی و آمریکایی به‌عنوان مفهوم سامان‌بخش عملکرد این ۲ کشور در معادلات امنیتی منطقه خاورمیانه محسوب می‌شود. با استناد به دیدگاه نظریه‌پردازان «رئالیسم ساختاری» بویژه «کنت والتز»، نظام تک‌قطبی در مقایسه با سایر ساختارهای نظام بین‌المللی بی‌ثبات‌تر است، زیرا دولت هژمون به دلیل سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه و مداخله‌جویانه‌خود، اقدام به نوعی «خودزنی» می‌کند و روح مقاومت‌گرایی، چالش‌سازی و تهدیدزایی را در کالبد سیاست امنیتی سایر بازیگران می‌دمد. به عبارت دیگر، به باور نئورئالیست‌ها، در ساختار نظام تک‌قطبی، یک کشور موقعیت خود را براساس مولفه‌های هژمونیک‌گرا تعریف می‌کند از این‌رو در روابط قدرت هژمون و قدرت‌های منطقه‌ای، گرایشات و تمایلات هژمونیک‌محور باعث می‌شود بازسازی روابط و عادی‌سازی با محدودیت و مشکل مواجه شود و لذا ما شاهد رشد فزاینده و تساعدی تنش‌های استراتژیک در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی در بین بازیگران و در موضوعات مختلف هستیم.

به نظر می‌رسد این گزاره‌ها تا حدودی می‌تواند از روابط و مناسبات امنیتی ۲ کشور ایران و ایالات‌متحده رمزگشایی کند. از این‌رو، به اعتقاد نگارنده فارغ از اینکه پرونده هسته‌ای ایران از طریق و شیوه‌های مسالمت‌آمیز نظیر مذاکره، بده بستان و… حل و فصل شود‌ یا مقامات آمریکایی دچار خطای محاسباتی شده و اشتباه تاریخی هیتلر در تصمیم به حمله نظامی به شووری در طول جنگ دوم جهانی را مجدداً تکرار کنند و ایران را مورد تهاجم نظامی قرار دهند، باید بگوییم در هر دو حالت متصور شده، محیط امنیتی جدید در روابط ایران و آمریکا مبین این مدعاست که الگوی منازعه حاکم در مناسبات امنیتی و نظامی ایران الگوی نبرد نامتقارن است و ظرفیت‌ها و توان نامتقارن ایران مانع تحقق نظام تک‌قطبی آمریکا حداقل در منطقه خاورمیانه خواهد شد. از طرف دیگر آمریکا نیز توانسته است با یک قدرت‌سازی مجازی، تصوری غیرواقعی از تهدیدات ایران در منطقه ایجاد کند و با خلق یک فضای مبهم امنیتی و دستکاری اذهان و ادراک سایر بازیگران و کنشگران منطقه در راستای پروژه ایران‌هراسی، محدودسازی و انزوای مرحله‌ای ایران را در دستور کار سیاست امنیت خود قرار دهد.

اگر بخواهیم نگاهی واقع‌‌بینانه به تحولات منطقه خاورمیانه داشته باشیم، راهبرد مقاومت‌گرایی و چالش‌سازی کاملاً در راهبرد امنیتی و منطقه‌ای ایران مشهود است و لذا سودای هژمونیک‌گرایی آمریکا در نقاط مختلف منطقه خاورمیانه توسط ایران و گروه‌های همسو و وابسته به ایران به چالش کشیده شده است و پایه‌های نظم هژمونیک و منطقه‌ای مطلوب آمریکا سست و لرزان شده است. به همین خاطر است که به باور نگارنده حتی اگر در فرآیند مذاکرات هسته‌ای، بر فرض محال، آمریکا بتواند همه ارجحیت‌ها و مطلوبیت‌های خود را به مذاکره‌کنندگان ایرانی تحمیل کند، باید بگوییم بازی هنوز تمام نشده است و پیروزی آمریکا و متحدانش، پیروزی موقت و زودگذر خواهد بود؛ چون ایران دست از اقدامات تلافی‌‌جویانه برنخواهد داشت و با اتکا به ظرفیت‌های نامتقارن خود بهشت شیرین و خیالی آمریکا در خاورمیانه را درکامش تلخ خواهد کرد.

نشانه‌شناسی تحولات منطقه در کشورهایی نظیر سوریه، عراق و یمن حاکی از آمادگی ایران جهت رویارویی نامتقارن با هژمونی منطقه‌ای آمریکا ست. بازگردیم به سناریوی حمله آمریکا و متحدانش به ایران؛ سوالات بیشماری پیرامون این رویداد مطرح است؛ در صورت ارتکاب حماقت استرات‍ژیک آمریکا و تصمیم به تهاجم نظامی علیه ایران، تا چه حد جنگ‌سالاران آمریکا موفق خواهند شد نسخه ایران را بپیچند؟ راهبردها و تاکتیک‌های ایران در مقابله با تهاجم آمریکا چه خواهد بود؟

«هنری کیسینجر»، وزیر اسبق خارجه و مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا در مقاله خود در سال ۱۹۶۹ در تحلیل جنگ آمریکا و ویتنام نوشت: «ما جنگ نظامی کردیم، دشمنان ما جنگ سیاسی، ما به دنبال فرسایش فیزیکی بودیم، دشمنان ما در جست‌و‌جوی فرسودگی روانی ما. در این جریان ما از توجه به یکی از ارکان اساسی نبرد نامتقارن غافل ماندیم؛ نیروی نامتقارن در صورتی که شکست نخورد، پیروز است و ارتش متعارف اگر برنده نشود شکست خورده است».

اینکه مقامات آمریکایی گوش به توصیه‌های سلف خویش خواهند داد یا نه، مهم نیست؛ آنچه اهمیت دارد این است که به هر حال هر چقدر آمریکا و متحدانش حملات هوایی هدفمند به زیرساخت‌های ایران داشته باشند، جهت تعیین تکلیف نهایی جنگ، باید روی زمین مقابل ایران صف‌آرایی کنند. بدون شک تجربیات جنگ ۸ ساله فرماندهان و رزمندگان ایرانی و اطلاعاتی که فرماندهان ایرانی از طریق پروکسی‌های (Proxy) خود -که در برهه‌های زمانی مختلف در عراق و افغانستان با نیروهای آمریکایی، غیرمستقیم درگیر بودند- کسب کرده‌اند، منزلت نامتقارن ایران را افزایش خواهد داد. از طرف دیگر اگر آمریکا وارد جنگی بدون نتیجه مشخص با ایران شود، ایرانی که هیچ تهدید مستقیمی علیه موجودیت و امنیت ملی ایالات متحده ندارد، همزمان با افزایش تلفات و بالارفتن هزینه‌های جانی و مالی جنگ، آمریکا را با مشکل کسب مشروعیت و مقبولیت تهاجم روبه‌رو خواهد کرد.

این متغیرها، دقیقاً همان ملاحظاتی است که آل‌سعود را در شروع حملات زمینی به یمن دچار تردید کرده است. کیفیت رزم سربازان آمریکایی هم در تعیین نتیجه نهایی نبرد خیلی مهم است؛ قطعاً سربازان حرفه‌ای نیز در نبردی که به خاطر دفاع از موجودیت و بقای کشور و ملتشان نباشد دست و پا بسته هستند و نمی‌توانند مهارت‌های خود را عملیاتی کنند. از دیگر سو، فرمایشات مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه «دوران بزن و دررو تمام شده است و ما تجاوزگر را رها نخواهیم کرد» نشان راهبرد فرسایشی کردن جنگ از سوی طرف ایرانی است؛ چون در جنگ فرسایشی اگر هزینه‌های جنگ افزایش یابد بدون آنکه نوری در انتهای تونل قابل رویت باشد، ما شاهد شکاف بین نیروهای مهاجم خواهیم بود و تردید در ادامه جنگ در چارچوب منافع ملی، باعث خدشه‌دار شدن اعتبار و حیثیت کشور مهاجم خواهد شد و هرگونه تلاش برای حل یک تناقض به تشدید تناقض‌های دیگر منجر می‌شود. برپایه دکترین نبرد نامتقارن، ناهمترازی میان ایران و آمریکا به معنای نجنگیدن نیست بلکه شکل جنگ به نوعی تغییر می‌کند که طرف قوی کارآمدی خود را از دست می‌دهد و این ناهمترازی در ابعاد نیروی انسانی، تکنولوژی‌ها و فناوری‌های تسلیحاتی و قدرت‌افکنی عملیاتی باعث می‌شود طرفی که شاید ضعیف به نظر برسد در مقطع زمانی کوتاه‌مدت ضربات مهلک‌تری به طرف قوی وارد کند.

در دکترین نبرد نامتقارن ایران آمده است که با توجه به تغییر ماهیت جنگ‌های آینده، توسعه و تولید انبوه جنگ‌افزارهای کم‌هزینه و ساده به منظور خنثی کردن فناوری‌ها و تکنولوژی‌های نوین نیروهای آمریکایی، آموزش نیروها و عوامل شبه‌نظامی نظیر حزب‌الله و هدف قرار دادن منافع اقتصادی آمریکا در خلیج‌فارس نظیر سکوها و میادین نفتی و تحلیل و کسب اطلاعات از شبه‌نظامیانی که روزگاری در افغانستان و عراق درگیر نبرد با آمریکایی‌ها بودند، بدون شک توان جنگی ایران را ارتقا خواهد داد. همچنین حملات موشکی حزب‌الله به قلب آمریکا در خاورمیانه یعنی اسرائیل، بستن تنگه هرمز و تهدید جدی خطوط انتقال انرژی و… صحنه نبرد را از کنترل ژنرال‌های آمریکایی خارج خواهد کرد و قایق‌های تندرو نیروی دریایی ایران که اغلب قابلیت حمل موشک نیز دارند، می‌توانند با کمک زیردریایی‌های ایرانی، تاکتیک بستن تنگه هرمز را جامه عمل بپوشانند. از طرف دیگر تشخیص و پاکسازی مین‌های دریایی ایران، عرصه رزم دریایی را برای آمریکایی‌ها به بازی موش و گربه تبدیل خواهد کرد. در رزم‌های دریایی نامتقارن یک مین دریایی می‌تواند قدرت مانور و ابتکار عمل را از یک ناو جنگی سلب کند.

در جمع‌بندی مطالب فوق، نگارنده معتقد است محیط جدیدی که در بستر تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی و در فضای رقابت ژئوپلیتیک ایران و ایالات‌متحده شکل گرفته است، حاوی ویژگی‌ها و مولفه‌‌های متمایزی است که در درک و تحلیل الگوی منازعه ایران و آمریکا باید مورد توجه قرار گیرد. اولین واقعیت حاصل از این محیط جدید این است که همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند دوران بزن و دررو تمام شده است و دولت ایران با همه ظرفیت‌ها و پروکسی‌های خود منافع آمریکا را در اقصی نقاط دنیا تهدید خواهد کرد. به عبارت دیگر آمریکا دیگر توانایی عایق‌‌بندی خود و متحدانش در مقابل حملات نامتقارن ایران را نخواهد داشت.

واقعیت دوم این است که ایران کشوری است که دارای ظرفیت‌های بالایی در طرح‌ریزی هوشمند جنبه‌های استراتژیک و عملیاتی صحنه رزم است و با داشتن قابلیت تطبیق بالا، می‌تواند به سرعت در صورت تهدید شدن، نیروهای خود را بازتولید و وارد صحنه نبرد کند. هم ارتش و هم سپاه در طول سال‌ها، آموزش‌های متناسب و لازم برای نبردهای اینچنینی را کسب کرده‌اند.

۱۹:۴۶ - پنجشنبه ۱۳۹۴/۰۲/۳۱

  • صفحه 4 از 33
  • « بعدی
  • «
  • ...
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 10
  • 20
  • 30
  • ...
  • »
  • قبلی »

قلم نوشت

  • هفتمین جشنواره وقف چشمه همیشه جاری
  • پوستر پویش بین المللی «نسل سلیمانی» رونمایی شد
  • هاشمی رفسنجانی: جوابی برای استدلال‌های رهبری نداریم
  • فراخوان دلنوشته‌ای برای «حاج قاسم» + لینک ثبت‌نام
  • واکنش رهبر انقلاب به روایت ناقص هاشمی از ادعای موافقت حضرت امام با مذاکره
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش هفتم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش ششم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش پنجم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش چهارم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش سوم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش دوم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش اول
  • می پرسید چرا به عدالت نرسیدیم؟ جواب می دهیم!
  • چرا ناگزیریم به خیریه های مقامات مسئول حساس شویم؟!
  • اصولگرایی برابر با نظام و رهبری نیست
  • التهاب روانی جامعه، از آب خوزستان تا مائده هژبری
  • ۲۰۳۰؛ امضای مسئولین ساده اندیش، بر سند اسارت فرهنگی
  • مدعیان خط امام مردود مرداد!
  • انقلابی بمانیم تا انقلاب بماند
  • مجلس اقتصادمحور یا مجلس سیاست‌باز؟!
  • چرا اصلاح‌طلبان به غربی‌ها پیغام دادند که باید از مردم ایران انتقام گرفت؟
  • عقب‌نشینی‌های ضددیپلماتیک را پایانی هست؟
  • پیام ژئوپلتیک دیدار پوتین با رهبر انقلاب
  • چه‌کسی بود صدا زد سیمان؟
  • عقربه های نیویورکی
  • دیپلماسی هپروتی!
  • گام‌های راهبردی آمریکا برای نفوذ در ایران
  • برجام بالاتر از قانون نیست!
  • توطئه‌های سفارت خبیث
  • کاسبان واقعی تحریم!

ویدئو قلم

حسن رحیم پور ازغدی
بررسی ابعاد فرهنگی سند ۲۰۳۰ توسط رحیم پور ازغدی

تصویر روز

rehlat-emam
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
?? ?????? ?????...
از وضعتان مطلعم…

دسترسی سریع

  • صفحه اصلی
  • تبلیغات در بچه های قلم
  • همیاری
  • نقشه سایت
  • درباره ما
  • تماس با ما

خبرنامه

برای اطلاع از به روزرسانی‌ها و دیگر اخبار مرتبط با سایت، در خبرنامه اینترنتی ما عضو شوید.

سامانه پیامکی

جهت عضویت در سامانه پیام کوتاه بچه‌های قلم، عدد 22 را به شماره 30007227001212 ارسال نمایید.

كليه حقوق مادی و معنوی، متعلق به بچه های قلم می‌باشد.

  • صفحه اصلی
  • تبلیغات در بچه های قلم
  • همیاری
  • نقشه سایت
  • درباره ما
  • تماس با ما

[ بچه های قلم را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید ]