بچه های قلم
  • صفحه اصلی
  • قلم نوشت
  • اشک قلم
  • قلمخند
  • رادیو قلم
  • ویدئو قلم
  • تصویر روز

بچه‌ های قلم » قلم نوشت

اردوغان پوتین

عقب‌نشینی‌های ضددیپلماتیک را پایانی هست؟

در دنیای سیاست بین‌الملل و روابط میان دولت‌ها معمولا رسم بر این است که بعد از وقوع تنش میان ۲ کشور، مقامات‌شان تلاش می‌کنند با برگزاری دیدارهای مستقیم از افزایش تنش و تبدیل شدن آن به بحران جلوگیری کنند اما عرف دیپلماتیک دارای شرایط و مقتضیاتی است. به عنوان مثال بعد از ساقط شدن جنگنده «سوخو ۲۴» روسیه توسط جنگنده‌های ارتش ترکیه، مقامات آنکارا بارها خواستار دیدار و گفت‌وگو با مقامات روس شدند اما مسکو به دلایل مختلف از پاسخ مثبت به این درخواست‌ها طفره رفت. در واقع دولت روسیه با رد درخواست مقامات ترکیه اعتراض و عصبانیت خود را از اقدام ترکیه نشان داد.

به دنبال افزایش تنش میان تهران و آنکارا به خاطر اختلافات طرفین بر سر نحوه برخورد با داعش و موضوع سوریه و هشدار «رجب طیب‌اردوغان» رئیس‌جمهور بیمار[روحی] به ایران درباره حمایت از روسیه در موضوع ساقط شدن جنگنده روسی، «اسحاق جهانگیری»، معاون اول رئیس‌جمهور و رئیس‌جمهوری ترکیه در حاشیه یک نشست منطقه‌ای در ترکمنستان دیدار و گفت‌وگو کردند. فارغ از اینکه این دیدار به درخواست کدام طرف انجام شده است، در این دیدار نکات دیگری نیز وجود داشت که برای ایرانی‌ها توهین‌آمیز و دور از شأن دولت جمهوری اسلامی ایران بود.

۱- در تصاویری که از این دیدار منتشر شد متاسفانه شاهد چند بی‌حرمتی از سوی اردوغان در دیدار با معاون اول رئیس‌جمهور کشورمان از جمله نبود پرچم ایران در این دیدار، تفاوت صندلی‌ها، نحوه نشستن و حتی حالت چهره و ژست خاص اردوغان هنگام دست دادن با آقای جهانگیری بودیم. اردوغان در این دیدار به‌گونه‌ای رفتار کرد که نشان دهد از مواضع ایران در قبال کشورش راضی نیست و غیر از آنکه آن را به زبان آورد تلاش کرد با استفاده از زبان بدن نیز عصبانیت خود را نشان دهد. اردوغان در حالی دولت و مقامات ایران را هدف انتقادات خود قرار داد که دولتمردان و دستگاه دیپلماسی ایران طی این مدت نازک‌تر از گل به اردوغان و کابینه وی نگفته‌اند و همواره تلاش کرده‌اند با مماشات و چشم‌پوشی، از کنار اشتباهات و بی‌احترامی‌های ترکیه بگذرند. اردوغان همچنین در این دیدار از جهانگیری خواست از انتشار مطالب علیه خانواده وی در رسانه‌های ایران جلوگیری کند. بسیار بعید است اردوغان و مقامات دولت ترکیه از فضای حاکم بر سیاست داخلی و رسانه‌های ایرانی آگاه نباشند بنابراین به نظر می‌رسد اردوغان قصد داشته با استفاده از فرصت این دیدار و با توجه به سیاست سکوت و لبخند دولت و وزارت امور خارجه ایران، اعتراض و انتقاد خود را به گوش محافل سیاسی داخلی در ایران برساند.

۲- اما فارغ از آنچه در دیدار میان اردوغان و جهانگیری گذشت، نفس پذیرفتن چنین دیداری در چنین شرایطی نه تنها توجیه دیپلماتیک ندارد بلکه منطقی هم به نظر نمی‌رسد.
دولت ترکیه در موضوع سوریه از ابتدا با ایران اختلاف داشت و در حالی که بعد از گذشت ۵ سال از بحران سوریه حقانیت «بشار اسد» و مواضع ایران مشخص و سیاست‌های اشتباه آنکارا در این زمینه محرز شده است اما همچنان از موضع قدرت درباره سوریه حرف می‌زند به‌گونه‌ای که انگار تمام پیش‌بینی‌ها و مواضعش درباره سوریه درست بوده است!

در موضوع ساقط شدن جنگنده سوخو ۲۴، به‌رغم اینکه شخص رئیس‌جمهوری ایران و وزارت امور خارجه مواضع کاملا بینابین و متعادلی اتخاذ کردند اما دولت ترکیه به صورت خیلی تند پاسخ داد و حتی مقامات ایرانی را به عدم رعایت ادب و دروغگویی متهم کرد. این در حالی است که دولت در واکنش به اظهارات مقامات ترکیه درباره هشدار به رئیس‌جمهوری ایران نیز کاملا خنثی و منفعل عمل کرد و تنها به انتشار یک بیانیه بسنده کرد که آن هم باز با واکنش تند نخست‌وزیر و وزیر خارجه ترکیه همراه شد.

علاوه بر اینها، دولت ترکیه با نزدیک شدن به آل‌سعود و صهیونیست‌ها طی ماه‌های اخیر تلاش کرده است نوعی اتحاد علیه ایران تشکیل دهد تا با استفاده از این ابزار، ایران و سیاست‌های ما در قبال مسائلی نظیر سوریه و عراق را تحت‌الشعاع قرار دهد. به دنبال افزایش تنش میان مسکو و آنکارا و تحت‌الشعاع قرار گرفتن صادرات گاز روسیه به ترکیه، آنکارا به سمت دشمن اصلی جهان اسلام یعنی اسرائیل رفت و با وجود اینکه می‌دانست ایران نسبت به این مساله و عادی‌سازی روابط جهان اسلام با صهیونیست‌ها بسیار حساس است اما در این برهه حساس دست دوستی به سمت تل‌آویو دراز کرد. اردوغان در این زمینه گفته: عادی‌سازی روابط بین ترکیه و اسرائیل فواید زیادی برای منطقه دارد!

دولت ترکیه همچنین در اقدامی که کاملا مغایر با سیاست‌های منطقه‌ای ایران است نیروهای نظامی خود را به خاک عراق اعزام کرد. ده‌ها نظامی ترک، روز جمعه ۱۳ آذر با نقض آشکار تمامیت ارضی عراق، با تانک‌های خود نزدیک شهر موصل که در اشغال گروه تروریستی داعش است، قرار گرفتند و تاکنون نیز این نقض حاکمیت بغداد، با وجود اعتراض شدید دولت عراق و حتی شورای امنیت منفعل سازمان ملل، ادامه دارد! هرچند دولت ترکیه در توجیه اقدام مداخله‌جویانه خود مدعی شده است مربیان آموزش نظامی این کشور در یک پادگان در منطقه «بعشیقه» در حال آموزش نیروهای پیشمرگ کرد برای مقابله با داعش هستند(!) اما افشای روابط تجاری و اقتصادی ترکیه با داعش و خرید نفت از داعش نشان می‌دهد دولت اردوغان خیالات دیگری در سر می‌پروراند که یکی از آنها بی‌احترامی و دهن‌کجی به ایران و سیاست‌های ما در عراق است.

۳- در چنین شرایطی که مواضع دولت ترکیه علیه ایران هر روز تندتر می‌شود و سیاست‌های این کشور کاملا در جهت عکس سیاست‌های ایران است این سوال مطرح می‌شود که برگزاری دیدار با مقامات ترکیه از چه منطقی پیروی می‌کند؟! دولت و دستگاه دیپلماسی ایران به جای اینکه پاسخ تندروی و اظهارات غیرمحترمانه مقامات ترکیه را با قاطعیت دیپلماتیک بدهند، با پذیرش دیدار با رئیس‌جمهوری ترکیه به اردوغان اجازه می‌دهند ضمن تکرار بی‌ادبی‌هایش؛ این بار در دیدار دومین مقام اجرایی کشور، مواضع ضدایرانی و غیرقابل قبول خود را تکرار کند و در واقع به طور ضمنی می‌پذیرند فرافکنی‌های مقامات ترکیه علیه ایران بجا و درست است!

با توجه به شرایط، این ایران است که دست بالا را در تحولات منطقه دارد. بنابراین دولتمردان ما باید از ترکیه طلبکار باشند و سیاست‌های آنها را به باد انتقاد بگیرند اما متاسفانه نوع رفتار مقامات دولت و وزارت امور خارجه ایران به گونه‌ای است که گویی ترکیه در مواضع خود بحق است.

به نظر می‌رسد دولت و دستگاه دیپلماسی برای ایجاد روابط مناسب دیپلماتیک با همسایگان و واکنش مناسب به چنین شرایطی دچار سردرگمی شده و توانایی پاسخگویی نسبت به دست‌درازی‌های آنان به عزت مردم ایران را ندارد و وقت آن رسیده است تغییرات اساسی در چنین رویه‌ای ایجاد کند؛ اگر برخی متوجه شوند!

01:14 - یکشنبه 1394/09/29

پیام ژئوپلتیک دیدار پوتین با رهبر انقلاب

بسیاری از اندیشمندان حوزه‌ی سیاست خارجی برآن‌اند که جهان دستخوش تغییرات عمده‌ای در حوزه‌ی ژئوپلیتیک شده است. ظهور قدرت چین در شرق آسیا، برزیل در آمریکای لاتین، آلمان در اروپا، هند در جنوب آسیا، روسیه در شرق اروپا، و ایران در منطقه‌ی غرب آسیا سبب شده است تا نظم پیشین، که برای چندین دهه نظمی آمریکایی بود، دستخوش تغییرات عمده‌ای شود. برای مثال، ظهور چین در شرق آسیا تا حدی اهمیت دارد که سبب شده است آمریکا در همین هفته‌ی گذشته از بیم سیطره‌ی نظم چینی در آسیای شرقی، موافقت‌نامه‌ی ترانس‌پاسیفیک (TPP) را با یازده کشور حاشیه‌ی اقیانوس آرام امضا کند.

نظم سنتی و آمریکایی در منطقه‌ی مهم غرب آسیا که از سال ۱۹۷۳ (یعنی جنگ اعراب و اسرائیل) با حضور آمریکا برای بقای موجودیت رژیم صهیونیستی تأسیس و سبب حضور و دوام چهاردهه‌ای در این منطقه شده نیز اکنون فروپاشیده است. «نظم آمریکایی براساس تغییر رژیم در کشورهایی که واشنگتن علاقه‌ی چندانی به آن‌ها نداشت پایه‌ریزی شده بود.»۱ ویژگی مهم نظم آمریکایی، «پراکندگی خصومت» و «ایجاد تنش و درگیری» در این منطقه بوده است. حمایت از صدام، جنگ کویت، یورش به افغانستان و پاکستان و عراق، جنگ‌طلبی علیه لبنان، حمایت از کشتار مردم بی‌گناه غزه، حمایت مالی و نظامی از گروه‌های تروریستی در سوریه و حمایت از حمله‌ی وحشیانه به مردم مظلوم یمن، نشان‌دهنده‌ی این است که نظم مورد نظر آمریکا، نظمی مبتنی بر درگیری و تشدید اختلافات قومی و مذهبی و سیاسی بوده است. این همان چیزی است که خبرگزاری «شینهوا» این‌گونه آن را بیان کرده است: «اکنون هرجا اسمی از آمریکا برده می‌شود، ما شاهد خشونت و کشمکش، فقر و آوارگی هستیم.»

حال اما آمریکایی‌ها در ایجاد «نظم مبتنی بر جنگ و درگیری» نیز دچار ناتوانی شده‌اند. این ناتوانی تا حدی بوده است که حتی سیاست‌مداران جنگ‌طلبی چون زبیگنیف برژینسکی نیز با جنگی جدید مخالفت کرده‌اند؛ آنجایی که وی خطاب به سناتورهایی که در مخالفت با توافق هسته‌ای غرب با ایران، به رهبران ایران نامه نوشتند، گفت: «مانع‌تراشی در مقابل توافق با ایران، بازی سیاسی نیست، بلکه بازی با آتش است.» او اضافه کرد: «سناتورها باید از خودشان بپرسند که آیا وقوع جنگ دیگری می‌تواند منافع آمریکا را تأمین کند.»۳

همه‌ی این‌ها یعنی آنکه جهان آن‌گونه که مقامات آمریکایی تصور می‌کردند، پیش نرفته است. بنابراین «سنگ‌بنای نظم فعلی باید تغییر کند و زیربنای نظم آمریکایی به زیربنای نظم غیرآمریکایی تبدیل شود.»۴ کنت شورتگن، کشورهای عضو گروه بریکس را در حال قدرت یافتن بیشتر و پایان دادن به سلطه‌ی چهارصدساله‌ی غرب برای تعیین سرنوشت جهان دانسته و پیوستن کشورهای روبه‌توسعه در آینده به این گروه را یکی از اتفاقات مهم و تأثیرگذار سال‌های آتی خوانده است. شورتگن این اتحاد اقتصادی را موجب شکل‌گیری اتحاد بزرگ سیاسی علیه بلوک غرب برشمرده است.۵

در مقابل نظم مبتنی بر درگیری آمریکایی‌ها، نظم مبتنی بر «مردم‌سالاری» جمهوری اسلامی قرار دارد. نظمی که در آن «خواست مردم»، «حفظ استقلال و عزت» کشور و «روابط صمیمانه» اولویت اساسی دارد و اساساً بر همین مبناست که سیاست‌های ایران با آمریکا در منطقه، ۱۸۰ درجه با یکدیگر اختلاف دارند. چراکه مدل نظمی که این دو کشور برای حل مشکلات و بحران‌های منطقه در نظر گرفته‌اند، با یکدیگر تفاوت دارد. یکی خواهان ادامه و شاید افزایش خصومت‌ها و تنش‌ها و درگیری‌هاست و دیگری خواهان استقلال و عزت و روابط دوستانه‌ی کشورها با یکدیگر. تجربه‌ی حوادث سال‌های اخیر در منطقه نشان داده است آن نظمی که جواب‌گوی حل بحران‌های منطقه‌ای است، نظم و منطق جمهوری اسلامی است. این مهم در ناگزیری غرب از دعوت از ایران۶ برای حل مسئله‌ی سوریه، به‌دلیل قدرت و منطق مستدل ایران، خود را نشان داده است. تردیدی نیست که غربی‌ها به‌دلیل رویکرد جمهوری اسلامی نسبت به حضور در منطقه، مایل به قبول قدرت ایران و مشارکت این کشور در حل معادلات منطقه نبوده و نیستند، اما ازآنجاکه نظم سنتی خود را عاجز از حل مسئله‌ی سوریه می‌دانند، مجبور به دعوت از ایران شده‌اند.

پیوند روسیه و ایران و تغییر ژئوپلیتیک منطقه
در ماه‌های اخیر اما اتفاق جدیدی در این نظم جدید صورت پذیرفت و آن پیوستن روسیه به ائتلاف محور مقاومت برای مبارزه با گروه‌های تروریستی در سوریه بود. با شروع حمایت هوایی روس‌ها از سوریه و اعلام هماهنگی این کشور با ایران که در رسانه‌های غربی از آن تحت عنوان «ائتلاف ۴+۱» (ایران، روسیه، عراق و سوریه به‌همراه حزب‌الله) یاد شد، میخ محکمی بر تابوت «نظم‌سازی منطقه‌ای» آمریکایی‌ها وارد شد. فرید زکریا در یادداشتی تحت‌عنوان «توقف غش‌وضعف در برابر پوتین» در روزنامه‌ی «واشنگتن‌پست»، هنگامی که درصدد توجیه ناتوانی آمریکا برای تنظیم مسائل غرب آسیا برآمد، نوشت: «ولادیمیر پوتین موجب شد تشکیلات سیاست خارجه آمریکا دچار غش‌وضعف شود.» وی سپس به نقل از آمریکایی‌هایی که در این دیدگاه اتفاق‌نظر دارند، بیان می‌کند: «یک ستون‌نویس، قاطعیتی را که موجب شده او [پوتین] در خاورمیانه در صندلی راننده پشت فرمان قرار بگیرد، تحسین کرد. یک دیپلمات کهنه‌کار هشدار می‌دهد: این تنزل‌یافته‌ترین موقعیت نفوذ و مشارکت آمریکا در منطقه از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون است. یک کارشناس بدبین نیز می‌گوید: از زمان پایان جنگ سرد در ۲۵ سال پیش تاکنون روسیه هیچ‌گاه به این میزان جسور و واشنگتن هیچ‌گاه به این میزان سازش‌کار نبوده است.»۷

هنری کسینجر نیز با اظهار تأسف از این «ائتلاف جدید شکل‌گرفته»، نگرانی خود را نسبت به از بین رفتن نظم منطقه‌ای آمریکا، این‌چنین بیان می‌کند: «حضور نیروهای روسی در منطقه (با هر انگیزه‌ای که باشد) و همچنین مشارکت آن‌ها در عملیات جنگی، سبب ایجاد چالش برای سیاست آمریکا در قبال منطقه‌ی خاورمیانه شده [است]؛ سیاستی که به‌مدت چهار دهه به چالش کشیده نشده بود.»۸

ایوان تیموویف، مسئول برنامه‌ی شورای روابط بین‌الملل روسیه در راشا دایرکت نیز برآن است که «استراتژی جدید روسیه در سوریه، بخش اعظم معادلات در این منطقه را به هم ریخته و فضای تازه‌ای باز کرده است که به زاویه‌های نوینی وصل می‌شوند.» وی در بیان اصول جدید سیاست خارجی روسیه اظهار می‌دارد: «روسیه در حال تبدیل شدن به یک بازیگر سیاسی-نظامی فعال‌تر در بیرون از مرزهای خود است. اگرچه این نقش‌آفرینی به‌علت منابع محدود روسیه، گزینشی و هدفمند خواهد بود.»۹

به نظر می‌رسد که آمریکایی‌ها بیش از هر چیزی، از این پیوند بین روسیه و ایران، که سبب شده است سیستم موازنه‌ی قدرت قدیمی و نظم سنتی-آمریکایی در منطقه‌ی غرب آسیا (که همیشه به نفع آمریکا و متحدان منطقه‌ای او تصویر می‌شد) دچار تغییرات عظیمی شود، نگران‌اند. این موضوع (از بین رفتن موازنه‌ی قوا و نظم سنتی به‌عنوان شاکله‌ی نظم غربی) سبب شده است تا سیاست‌مداران کهنه‌کاری چون کسینجر نسبت به آن هشدار دهند.۱۰

حضور ولادیمیر پوتین در ایران و ملاقات او با رهبر انقلاب نیز از همین زاویه قابل تحلیل و اهمیت است. از یک‌سو نشان‌دهنده‌ی قدرت تعیین‌کننده‌ی ایران است و از دیگر سو، نشان‌دهنده‌ی شکل‌گیری نظمی جدید است که کاملاً متناقض با نظم غربی است؛ نظمی که قابلیت ترسیم و تنسیق معادلات نه‌تنها در بُعد منطقه‌ای، که در بُعد بین‌المللی را نیز دارد.

23:27 - دوشنبه 1394/09/2

علی اکبر صالحی و وزیر انرژی آمریکا

چه‌کسی بود صدا زد سیمان؟

حسین قدیانی

سیمان را نه این و آن؛ که توافق هسته‌ای وارد ادبیات سیاسی کشور کرد. براساس این توافق قرار است در قلب رآکتور اراک، سیمان ریخته شود.

چه بسیار نخبه ایرانی که از خواب و خوراک خود زدند، شب‌بیداری کشیدند و از قضا در اوج تحریم، برای صنعت هسته‌ای کشور، قلبی نوپا و سرزنده دست و پا کردند لیکن جناب صالحی و دیگر شرکای مافوق، تن به توافقی دادند که براساس آن باید قلب رآکتور اراک با سیمان پر شود.

آنی خود را بگذارید جای آن نخبه وطن که عرق ریخت و خون داد تا قلب رآکتور اراک، سند مستندی باشد دال بر خودکفایی و خوداتکایی جوان ایرانی؛ حال باید علاوه بر شهید، شاهد شهادت قلب رآکتور اراک باشد، آن هم به دست توافق امثال ظریف و صالحی، و آن هم با سیمان!

آنی خود را بگذارید جای آن متخصص صنعت هسته‌ای که مشخصا محل کارش رآکتور اراک بود! آنی خود را بگذارید جای زن و بچه یا مادر و پدر این متخصص! به راستی چه کسی خوشش می‌آید که ببیند با سیمان، محصول دسترنج قیمتی‌اش را پر کرده‌اند؟ شگفتا! سیمان فی‌الواقع قرار است درون قلب رآکتور اراک ریخته شود، یعنی در عالم واقعیت قرار است روی احساس و عواطف خانواده شهدای هسته‌ای و دیگر اندیشمندان این عرصه مهم و حیاتی سیمان ریخته شود، آن وقت جناب صالحی رگ گردن کلفت می‌کند! که چی؟ که نماینده مجلس مرا تهدید کرده! عجب!

سربازان خط مقدم دیپلماسی این همه نازک‌نارنجی بودند و ما نمی‌‌دانستیم؟! چطور دشمن هر روز، و متاثر از دست فرمان غلط دوستان دیپلمات، ایران و ایرانی را تهدید می‌کند،‌ رگ گردن آقایان اندک ورمی نمی‌کند لیکن به تهدید خودشان که می‌رسد، این همه حساس می‌شوند و احساسی؟!

یعنی تهدید همه ایران، اندازه تهدید فلان دیپلمات، ارزش صرف غیرت ندارد؟! باورم هست اگر یک‌صدم این غیرتی که روی خودشان داشتند، روی مملکت هم می‌داشتند، دیگر توافق هسته‌ای این همه دل‌بخواه دشمن از آب درنمی‌آمد. همچین قپی در می‌کنند که نماینده مجلس مرا تهدید کرده کأنه نماینده مذکور با کارد سلاخی بالای سرش ایستاده! خجالت هم چیز خوبی است! ما را باش فکر می‌کردیم بعضی از این دیپلمات‌ها اگر انقلابی نیستند لااقل با الفبای مردی و مردانگی حداقلی از مؤانست را دارند!

هم‌الان یادم آمد روزگار کودکی را، و نه حتی دبستان که آمادگی و مهدکودک! آنجا و آن روزها اگر پسربچه‌ای در مواجهه با یک تهدید همکلاسی خود، قیصریه را می‌خواست به آتش بکشد، همه به آن همکلاسی نازک‌نارنجی می‌گفتند: «بچه ننر!» و بعد ادامه می‌دادند: «حالا این یه حرفی زد! تو چقدر بچه‌ای؟» صدالبته در عالم سیاست نام چنین مواجهه‌ای دیگر «بچه ننر‌بازی» نیست، بلکه بی‌تعارف ذیل عنوان «پدرسوخته بازی» تعریف می‌شود!

چطور مافوق همین دیپلمات، و در بدترین اتهام ممکن، منتقد خود را «حواله به جهنم» می‌دهد، تهدیدی رخ نداده اما وای از آن روز که به حضرات احساسی و نازک‌طبع عرصه دیپلماسی از گل نازک‌تر گفته شود! آری! همه به یاد دارند که رئیس قوه مجریه، باری پیش از این جمله اصحاب نقد را حواله به جهنم داد! ما هم می‌خواستیم مثل آقای صالحی ‌بازی درآوریم، باید می‌نوشتیم که اولا صرف این حواله دادن به جهنم یعنی تهدید به قتل جمیع جماعت منتقد! و ثانیا یعنی مشخص کردن جایگاه ابدی کشته‌شدگان، آن‌هم در جهنم! جز این است؟ و این درحالی است که نماینده مجلس، برای حرف خود، کلی اما و اگر گذاشته، بی‌آنکه اشاره به جهنم رفتن آقای صالحی بعد از مرگ کذایی داشته باشد! درجه آخر و من‌باب خیرخواهی توصیه می‌کنیم آقایان را که کمی بزرگ شوند!

عاقبت، چنین توافقی، تنها و تنها محصول درشتخویی با هموطن و نرم‌خویی با اجنبی است.

آقایان! هیأت متوسلین به کدخدا زده‌اید، اشکالی ندارد. می‌نویسیم پای لیاقت‌تان که تدبیر اقتصادی را به‌جای همت جوان ایرانی، تقاضا از دشمن می‌کنید اما می‌خواهید به کدخدا توسل کنید، خب! توسل کنید!
دیگر چرا برای نمایندگان ملت خودتان ‌بازی درمی‌آورید؟!

01:13 - چهارشنبه 1394/07/29

ظریف

عقربه های نیویورکی

حسین قدیانی

نه جناب ظریف! این یک یادداشت اتفاقی نیست! و این‌طور نیست که دستم با دکمه‌های کیبورد، تصادف کرده باشد؛ یهویی!

انقلابی، پای حرفش می‌ایستد! انقلابی هم می‌ایستد! بزدلی پیشه ما نیست! انقلابی وقتی «مرگ بر آمریکا» می‌گوید، می‌ایستد پای این شعار! در مقام عمل! و من باز هم می‌گویم: اسلحه دستم بود، انتقام آیلان، علیرضا و آرمیتا را از اوبامای جلاد، جلاد همه رقمه، جلاد همه‌جوره، با یک گلوله می‌گرفتم! پای این شلیک هم می‌ایستادم! و بانگ برمی‌آوردم؛ «وقاتلوا ائمه.. ‌الکفر»!

نه جناب ظریف! دست دادن شما به اوباما، اتفاقی نبود! اتفاقا جنابعالی مترصد فرصت می‌گشتید تا بعد از قایم باشک برجام، فریضه واجب سک‌سک را آن هم در راهروهای سازمان ملل به جا آورید! خیال‌تان راحت شد؟ این هم از دست دادن با اوباما! و صد حیف که احترام مدنظر رئیس‌تان در کابینه به پاسپورت ایرانی برنگشت و الا، با ملک سلمان هم می‌شود دست داد! با شمر! با یزید! حتی با حرمله هم می‌توان دست داد!

«اتفاقی» کدام صیغه است؟ «تصادف» کدام صیغه است؟ آدم می‌تواند با خود شیطان هم دست بدهد! آدم این استعداد را دارد که از پشه هم کمتر باشد! که رفت در بینی نمرود! و از شن! که رفت در بینی کاخ سفید! در طبس! اما آدم چه خوب، مثل آدم، بایستد پای حرفش! و تقصیر خود را گردن تقدیر نیندازد! و مرد باشد و بگوید؛ این بود تدبیر ما! رک و راست!

نه جناب ظریف! بهتر آن است که راستش را بگویید! چرا راستش را نمی‌گویید؟ همه که قرار نیست رئیس‌جمهور زن کشور آرژانتین باشند! در سپاه حضرت رسول هم بودند کسانی که ابوسفیان را دوست داشته باشند! و ما در همین جمهوری اسلامی، رئیس‌جمهوری داشتیم که زن نبود اما زنانه از کشور فرار کرد! واعطشای بنی‌صدر، رسماً کاخ سفید را مخاطب قرار داده بود! خیلی هم حالا اشکالی ندارد! همه که قرار نیست تشنه آب فرات باشند! عده‌ای هم باید باشند بلکه اجل مهلت‌شان دهد تا بگیرند در بغل اوباما را! دست دادن کافی نیست! چنان باید اوباما را در آغوش فشرد که نگرانی جلاد تحریم من‌باب سرنوشت انتخاباتی بعضی‌ها جبران شود! چنان باید رئیس‌جمهور آمریکا را بوسید که بوی ادوکلن اوباما حالاحالاها در بدن آدم بماند!

مرد بودن فقط به جوانمردان توصیه نشده! همه باید مرد باشند! همه حتی عشاق سینه‌چاک پرزیدنت روسیاه! و نباید اینگونه باشد که بعد مصافحه، اجر عمل خود را ضایع کنیم! و بگوییم: یهویی بوده! شما راستش را بگو، من قول می‌دهم لااقل از آن بخش که مربوط به صداقت در کردار شماست، تجلیل کنم! و البته بعد، این مهم را خاطرنشان کنم که جناب ظریف! وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، واو به واو صحیفه ‌نور خمینی بت‌شکن است، نه حضرتعالی! با این حساب، اولا شما خیلی هم حالا آدم مهمی نیستید.

اصولگرایان، بی‌خود شلوغش کرده‌اند! اصلش ما همه به شما بدهکاریم! شما ثابت کردی دست دادن به رئیس‌جمهور آمریکا، نه‌تنها مرده‌ای را زنده نمی‌کند بلکه می‌تواند همزمان باشد با فاجعه منا! و احترام کذایی هم به پاسپورت ایرانی بازنگردد! و سعودی زپرتی، به شخص شخیص جنابعالی ویزا ندهد! و آن معامله را با قیمت نفت کند! و این معامله را با حجاج بیت‌الله!

نه جناب ظریف! بدهی ما به شما تمامی ندارد! شما ثابت کردید می‌توان توافقی با آمریکا بست، آنطور که اوباما می‌گوید اما ساختار و ساختمان تحریم‌ها، «باقی بماند»!

شما ثابت کردید با نچرخیدن چرخ سانتریفیوژها، همچین نیست که چرخ دیگر کارخانه‌ها بچرخد! شما ثابت کردید بی‌عرضگی ادوار دولت در عرصه اقتصاد، ربطی به صنعت هسته‌ای ندارد! و اینطور نیست که با دادن هسته‌ای، دشمن، در باغ سبز نشان اقتصاد ما دهد! شما ثابت کردید پیاده‌روی با جان‌کری، مشکل مسکن را حل نمی‌کند! و دست دادن با اوباما، قیمت خودرو را پایین نمی‌آورد! شما ثابت کردید خندیدن به اجنبی، اتفاقا مزید دشمنی اوست، نه کاهنده عداوتش! شما ثابت کردید هر چقدر بیشتر به سران کاخ سفید بخندیم، سعودی‌ وحشی‌تر می‌شود! شما ثابت کردید مذاکره با آمریکا قادر نیست شب عزای اقتصادی دولت را تبدیل به جشن عروسی کند! شما ثابت کردید وقتی دولت نمی‌تواند ۴ قلم کالا را درست توزیع کند، ناشی از بی‌تدبیری اعتدالیون است، نه «مرگ بر آمریکا»! شما ثابت کردید آمانو می‌تواند از پایگاه نظامی ما بازدید تشریفاتی اما رسمی کند، وزیر امور خارجه دولت اعتدال هم با اوباما دست بدهد اما لغو تحریم؟ حالا بچرخ تا بچرخیم!

نه جناب ظریف! اتفاقا خوب شد به اوباما دست دادید! و اتفاقاً خوب شد چون شمایی هم وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی شد! فقط کاش بگویید سعودی به شما چرا وقت نداد؟ شما که فرسنگ‌ها با «خبر مرگش» فاصله داشتید! «اخوک عبدالله»! زرشک! آقای وزیر امور خارجه دولت اعتدال! من تکرار می‌کنم که این یک یادداشت اتفاقی نیست! و وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، یعنی کلمه کلمه این جمله انقلابی؛ «پاسخ، سخت خواهد بود و خشن»!

اصول سیاست خارجه جمهوری اسلامی، به وقت لزوم، نه بسته به فلان حرف رئیس‌جمهور است، نه بسته به بهمان حرف وزیر امور خارجه! و صدالبته، جمله اخیر هم هرگز اتفاقی نوشته نشد! فقط با رئیس‌جمهور فراری بود، ما الان همه باید جاسوس سیا می‌شدیم! و فقط به حضرتعالی بود، ما الان باید همه دست در دست اوباما می‌گذاشتیم!

نه جناب ظریف! از سر احساس نبود که خمینی گفت؛ «از هر که بگذریم، از آل‌سعود نمی‌گذریم»! روح خدا، نه اتفاقی سخن می‌گفت، نه تصادفی رفتار می‌کرد! آن ابرمرد، همین امروز را می‌دید که علیه سعودی، آن همه با خشم موضع می‌گرفت! و ما فرزندان خمینی هستیم! ما اتفاقی تیتر نزدیم؛ «خبر مرگش»! ما پای تیترمان ایستاده‌ایم! و شما را توصیه می‌کنیم به ایستادن پای دستی که به اوباما دادید! این هم شد حکایت آن تلفن کذایی؟! دولت محترم شعارش «تقدیر» بود یا «تدبیر»؟!

نه جناب ظریف! اگر رئیس‌جمهور قبل فقط یک بار وزیر امور خارجه خود را حین مأموریت از کار برکنار کرد، مع‌الاسف رئیس‌جمهور فعلی این کار را با حضرتعالی چند بار کرده! سیاست «مدارا با دشمن، تندی با دوست» بارها حضرتعالی را حین مأموریت، از کار برکنار کرده! شما آن روز که مشغول پیاده‌روی با جان‌کری شدید، از وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی تبدیل به فقط وزیر امور خارجه دولت اعتدال شدید! و آن روز هم که با اوباما دست دادید! و آن روز دیگر با سعودی… و بسیاری روزهای دیگر! زین سبب است که نوشتم؛ «شما خیلی هم حالا مهم نیستید»! با این همه، فرض است بر شما، لااقل حرمت آن ۴ تا حمایت مشروط بزرگان از خود را نگه‌ دارید! که صدالبته این حمایت‌های مشروط از خیلی‌ها بوده!

نه جناب ظریف! هر ثانیه آن ۶۰ ثانیه مصافحه شما با اوباما، ده‌ها حج‌گزار ایرانی مشغول جان باختن بودند! شگفتا! سعودی هم بر بی‌تدبیری خود، نام «اتفاق» گذاشته! و من شک ندارم، آنجا و آن لحظه، شما وزیر امور خارجه دولت اعتدال بودید و بس! و نه وزیر امور خارجه انقلاب خمینی! و نه وزیر امور خارجه «از آل سعود نخواهیم گذشت»!

می‌دانم! خیمه حجاج در صحرای منا، خالی بود! و زرق و برق سازمان ملل را نداشت! می‌دانم! حجاج بیت‌‌الله الحرام، لباسی به تن نداشتند الا احرامی سپید، به رنگ کفن! اما با خط اتوی شلوار پرزیدنت وحشی، می‌شود باز هم سر هزاران طفل معصوم را برید! و سر ابنای بشر کلاه گذاشت! می‌دانم! دست حجاج، تنها چند سنگ بود که بر صورت شیطان بزنند! و رمی جمرات به جا آورند! اما دست شما، درست در همان لحظه، در دست شیطان بود! شیطان بزرگ! می‌دانم! و این را هم خوب می‌دانم که شما با «الفبای تدبیر» بیگانه‌اید و اصلا در آن حد نیستید که بخواهم بنویسم؛ «با الفبای مبارزه بیگانه هستید»! شما و مبارزه؟

نه جناب ظریف! دفعه بعد ۶۰ ثانیه را بکنید یک ساعت! از قبل هم خواهش می‌کنم برنامه‌ریزی بکنید! اصلش اعتدال یعنی همین که حاجی جمهوری اسلامی در آغوش خدا باشد و وزیر امور خارجه دولت اعتدال در آغوش کدخدا!
عاقبت، همه که نباید «حج» بروند، عده‌ای هم باید «کج» بروند!

گفت: «بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا»! آقای وزیر امور خارجه دولت اعتدال! به خدا راضی نیستیم دفعه بعد، اعمال مصافحه با شیطان بزرگ را نیمه‌کاره رها کنید! ما اما زمان خود را به وقت صاحب‌الزمان تنظیم کرده‌ایم! و این همه را نشانه می‌دانیم! ساعت‌های دوزمانه، عقربه‌های نیویورکی، کلاس کار انقلاب جهانی مهدی موعود را پایین می‌آورد! ساعت ما فقط یک زمان را نشان می‌دهد! شما راحت باش آقای ظریف! و به هر که می‌خواهی دست بده… تشریفاتی! یهویی! اتفاقی! تصادفی!

00:09 - دوشنبه 1394/07/13

ظریف

دیپلماسی هپروتی!

تصادفاً یکی از مشکلات را هم حل کنید!
دیپلماسی هپروتی!
این نوع از دیپلماسی، در نوع خود مدلی ویژه است. در حالی که تروریسم پشت مرز کشورها پا بر زمین می‌کوبد، در حالی که ۴۰۰ جنازه ایرانی در صحرای تفتیده منا روی زمین مانده و در حالی که دولت ورشکسته سعودی برای ایران شاخ و شانه می‌کشد، این نوع خاص از دیپلمات‌ها، لبخند بر لب، آستانه کاخ سفید را می‌نگرند تا شاید معجزه‌ای نمایان شود

مهدی محمدی

حدود ۲ ماه قبل، چند روز پس از اعلام برجام، وقتی یک مقام مسؤول در جلسه‌ای خصوصی به مخاطبانش گفت: «اشتباه نکنید! بزرگ‌ترین دستاورد این دو سال مذاکره، برجام نبوده بلکه شکل‌گیری یک زیرساخت ارتباط با آمریکا بوده است» – و این خبر عمدا به بیرون درز داده شد – کمتر کسی توانست به عمق مساله پی ببرد. این سخن، مستقیما موید آن تئوری بود که مدت‌ها پیش از اعلام برجام به جد معتقد بود تبعات فراهسته‌ای و فرامتنی برجام بسیار مهم‌تر از چیزی است که درون متن نوشته شده و اساسا بخش عمده خطر متن به دلیل «بستر»ی است که قرار است این متن در آن بنشیند و اجرا شود.

از آن زمان، مکررا شاهد به دست آمدن شواهدی بوده‌ایم که این دیدگاه را تایید می‌کند. آنچه پی‌درپی در حال تایید شدن است این است که برجام بخشی از یک برنامه بزرگ‌تر است و برای طرف آمریکایی ـ و برخی در دولت روحانی نیز – فقط تا جایی ارزش دارد که تکمیل‌کننده پازل بزرگ‌تر «گذار از نهضت به نظام» در ایران باشد. از دید آمریکا و دوستان داخلی‌اش، برجام قرار است زیرساختی فراهم کند که با شکل‌دهی یک سلسله اتفاقات در حوزه‌های افکار عمومی، دیپلماسی، اقتصاد و فرهنگ، ایران را از کشوری انقلابی به کشوری عادی بدل کند. زمانی شاید این ادعا گزاف بود اما امروز با اطمینان می‌توان گفت دو طرف یک نقشه راه تعریف شده و مذاکره شده در این باره دارند و طبق یک جدول زمان‌بندی در حال پیش بردن آن هستند. این نوشته جای بحث تفصیلی درباره جزئیات این مساله و اینکه چه میزان از این پروژه «وابسته به متن» و چه مقدار از آن «وابسته به فرامتن» است، نیست. این مساله را بزودی در نوشته‌ای بسیار تفصیلی‌تر بررسی خواهیم کرد. آنچه در اینجا اهمیت دارد این است که معنای درست آنچه را اکنون – به تعبیر آقای رئیس‌جمهور- در جهان پس از برجام در حال رخ دادن است دریابیم و در ظواهر متوقف نشویم.

قبل از هر چیز، واضح است که تلاشی جدی برای تغییر ادبیات نسبت به آمریکا در دولت آقای روحانی وجود دارد با این پیش فرض که همان طور که رئیس‌جمهور با لحنی تهدیدآمیز گفته، پس از توافق نمی‌توان با جهان همانگونه سخن گفت که پیش از آن سخن می‌گفتیم. پس از آن، دیدیم که آقای رئیس‌جمهور وعده می‌دهد مشتاقان گشایش سیاسی و اجتماعی در داخل کشور پس از توافق هسته‌ای، منتظر تحقق قریب‌الوقوع رویای خود باشند. اندکی بعد از آن، دولت آشکارا وارد مذاکرات منطقه‌ای در چارچوبی شد که حقیقت آن چیزی جز «مذاکره ژئوپلیتیک با آمریکا» نیست ولو اینکه در هزار لفافه پیچیده شده باشد. در همین اثنا، رئیس‌جمهور چندین بار در سخنان علنی‌اش کنایه‌وار از شکل‌گیری نوع جدیدی از قدرت در ایران با عنوان قدرت سیاسی و دیپلماتیک سخن گفت که می‌تواند جانشین انواع سنتی‌تر قدرت یعنی قدرت نظامی شود و اکنون جلوتر آمده و به دیدار و مصافحه تصادفی محمد جواد ظریف و باراک اوباما رسیده‌ایم.

توجه کنید که همه اتفاقات به اتکای برجام رخ می‌دهد اما لزوما ربطی به متن ‌آن ندارد. پیش فرض همه این تحولات این است که دنیای پسابرجام دنیای جدیدی است، قواعد خود را دارد و در آن می‌توان ریسک‌های جدیدی کرد با هزینه‌ای بسیار کمتر نسبت به آنچه پیش‌تر وجود داشت.
به همین نمونه آخر توجه کنید. می‌دانیم که در سطح رئیس‌جمهور آمریکا هیچ چیز تصادفی رخ نمی‌دهد. این را هم می‌دانیم که حسن روحانی و محمدجواد ظریف پیش از سفر به نیویورک و در حین آن بارها گفته بودند برنامه‌ای برای دیدار با اوباما ندارند اما اکنون این اتفاق رخ داده است. نه فقط دیدار رخ داده بلکه آنگونه که منابع آگاه ایرانی به رسانه‌ای‌های نزدیک به دولت گفته‌اند دقایقی هم به خوش و بش گذشته است.

بسیار ساده‌دلانه خواهد بود اگر کسی تصور کند همه این اتفاقات بدون هیچ قصد و نیتی و صرفا به قول آن مرحوم «همینجوری» در حال رخ دادن است. کاملا واضح است که دولت در حال نگهبانی از زیرساخت رابطه با آمریکاست بدون اینکه به افکار عمومی توضیح بدهد در ازای به حراج گذاشتن سرمایه انقلابی و اعتبار ملت ایران مشخصا چه دستاوردی جز تعطیلی حقوق ملت یا تحقیر شدن توسط حکومت جاهلی عربستان سعودی به دست آورده است؟
برنامه سیاست خارجی دولت روحانی را فعلا در یک جمله می‌توان خلاصه کرد: پیدا کردن بهانه‌هایی جدید برای باز ماندن مسیر تماس با آمریکا یا به تعبیر آن جانباز بصیر در دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی «نگه داشتن پا لای در».

مهم‌ترین سوالی هم که پیش روی این نوع دیپلماسی است این است که تماس با آمریکا صرفا بیزینس سیاسی دولت روحانی است یا اینکه بناست ملت ایران هم چیزی از آن عاید شود؟ اکنون که روابط با آمریکا خوب شده و در راهروهای سازمان ملل اوباما را هم تصادفا می‌شود دید، چرا همپیمان منطقه‌ای آمریکا عزت و آبروی ایران را به بازی گرفته و برای صدور یک ویزا حاجت به زانو زدن و واسطه تراشیدن افتاده است؟ آیا همین خود نشانه‌ای از واقعیت‌های «جهان پسابرجام» که دولت عامدانه درصدد تحریف مشخصات واقعی آن است، نیست؟

نکته جالب در این میان اما این است که این روند چندان هم نگران‌کننده نیست. مردم ایران خیلی زودتر از آنچه تصور می‌شد در حال فهمیدن این حقیقت هستند که «دیپلماسی هپروتی» راه به هیچ کجا نمی‌برد. این نوع از دیپلماسی، در نوع خود مدلی ویژه است. در حالی که همه جهان را مصیبت فراگرفته، در حالی که تروریسم پشت مرز کشورها پا بر زمین می‌کوبد، در حالی که ۴۰۰ جنازه ایرانی در صحرای تفتیده منا روی زمین مانده و در حالی که دولت ورشکسته سعودی برای ایران شاخ و شانه می‌کشد، این نوع خاص از دیپلمات‌ها لبخند بر لب، عاشقانه آستانه کاخ سفید را می‌نگرند تا شاید معجزه‌ای نمایان شود. مردم ایران اکنون دیگر می‌دانند که از این نوع دیپلماسی بزم و تفریح برای عده‌ای، شاید؛ اما حل مشکلات آنها بیرون نخواهد آمد و میهمانی که تمام شد آنچه باید انتظارش را داشته باشند، علاوه بر برنامه‌ریزی برای میهمانی بعدی، این است که آقای صاحب‌منصب بیرون بیاید و بگوید: «انتظارها خیلی بالا رفته، توقع نداشته باشید مشکلات به این زودی‌ها حل شود»!

این تصور که دولت فقط باید درباره برجام پاسخگو باشد، هم اشتباه و هم بی‌نهایت خطرناک است. پرسش بزرگ‌تر این است که برجام بخشی از کدام چشم‌انداز بزرگ‌تر است و چه برنامه‌هایی در پیش است؟ جامعه ایرانی به اینکه توافق هسته‌ای گره‌گشای زندگی و معیشتش باشد ظاهرا نباید چندان امید ببندد اما حداقل حق دارد بداند در گام‌های بعدی برای کدام بخش از آبرو و عزت آن نقشه کشیده‌اند.

03:53 - چهارشنبه 1394/07/8

down-with-usa

گام‌های راهبردی آمریکا برای نفوذ در ایران

گفتمان جمهوری اسلامی به‌عنوان یک الگوی هویتی و ارزشی متفاوت، همواره در مقابل گفتمان نظام سلطه قرار داشته است. پس سیاست مهار و مدیریت ایران با چشم‌انداز حداکثری تغییر نظام همواره در دستور کار آمریکا قرار داشته است. این موضوع البته در مقاطعی با رویکرد سخت نظامی و در مقاطعی مانند فتنه‌ی ۸۸ با استفاده از الگوی براندازی نرم، پیگیری شده است. بر همین اساس، نباید انتظار داشت که حتی پس از توافق هسته‌ای نیز ایالات‌متحده به روند دشمنی و سیاست‌های مبتنی بر مهار، نفوذ، تغییر رفتار و براندازی نظام جمهوری اسلامی خاتمه دهد، بلکه به‌عکس، شواهد نشان می‌دهد که نظام سلطه مترصد فرصتی است تا از فضای سیاسی و اقتصادی ناشی از برجام حداکثر استفاده را ببرد و طراحی‌های خود را علیه جمهوری اسلامی ایران تعمیق بخشد. درست به همین دلیل رهبر معظم انقلاب اسلامی، در دیدار امروز خود با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (۲۵ شهریور) با اشاره به نیت شوم دشمنان سلطه‌گر برای بازگشت و نفوذ در ایران اسلامی فرمودند: «در زمینه‌ی سیاسی نیز بیگانگان به‌دنبال نفوذ در مراکز تصمیم‌گیری و اگر نشد، نفوذ در مراکز تصمیم‌سازی هستند که در صورت تحقق این توطئه، جهت‌گیری‌ها، تصمیمات و حرکت عمومی کشور، بر اساس خواست و اراده‌ی بیگانگان، تنظیم و اجرایی خواهد شد.»

همه‌ی گام‌های این مبارزه‌ی راهبردی نفوذ برای این صورت می‌گیرد که آمریکا بتواند از فضای به‌وجودآمده، به تغییر در معادله‌ی قدرت و سیاست داخلی ایران برسد؛ امری که هرچند در اظهارات علنی مقامات آمریکایی به آن اشارتی می‌شود، اما در واقع بیش از هر چیزی بر آن حساب و تمرکز کرده‌اند که این فضا، مقدمه‌ی نفوذ و سپس براندازی جمهوری اسلامی باشد، نه مقدمه‌ی پذیرش این کشور به‌مثابه‌ی یک قدرت هسته‌ای. پیتر هارل، از پژوهشگران اندیشکده‌ی «مرکز امنیت آمریکایی جدید»، به مقامات کاخ سفید چنین تجویز می‌کند: «آمریکا باید یک استراتژی تهاجمی ترویج اصلاحات سیاسی و اجتماعی در ایران را دنبال کند تا تعامل بیشتر مؤسسات غیردولتی آمریکایی و بین‌المللی و نهادهای جامعه‌ی مدنی در ایران تسهیل شود. واشنگتن باید به باقی ماندن در کنار فعالانی در ایران، که به‌دنبال اصلاحات سیاسی در کشور هستند، ادامه دهد.»۱ در واقع برجام و افزایش تعامل با ایران از دید آن‌ها بیش از آنکه به‌معنای راه یافتن ایران به جامعه بین‌المللی باشد، به‌معنای راه یافتن آمریکا به درون ایران است.۲ با توجه به این توضیحات می‌توان فرایند و هدف‌گذاری این نفوذ را در این موارد تشریح نمود:

۱. تغییر در دستگاه محاسباتی نظام
تلاش برای تغییر ادراک و اخلال در دستگاه محاسباتی تصمیم‌گیری و یا تصمیم‌سازی نظام جمهوری اسلامی از جمله رویکردهایی بوده است که همواره در کوران حوادث سیاسی، توسط نظام سلطه علیه ایران مورد استفاده قرار گرفته است. این رویکرد در نگرش راهبردی نظام سلطه به‌ویژه معطوف به مقاطعی است که آن‌ها احساس می‌کنند در برخی از قسمت‌های ساختار سیاسی کشور اشتیاقی جهت تعامل با غرب وجود دارد. لذا عمده‌ی تمرکز این رویکرد بر دولتمردان سیاسی است و اساساً با استفاده از مجموعه‌ای از رویکردهای سخت و نرم، تلاش می‌کند نخبگان سیاسی کشور را در مسیر اهداف غرب هدایت کند و استحاله‌ی نظام را رقم بزند. نظام سلطه برای پیشبرد این روند، از طرح فروپاشی شوروی برای جمهوری اسلامی ایران بهره می‌گیرد که سابقه‌ی به‌کارگیری آن را می‌توان در اواسط دهه‌ی هفتاد شمسی نیز ملاحظه کرد. بر این مبنا، تلاش کرده‌اند رویکرد نخبگان سیاسی کشور را با اعمال فشارها و تهدیدات فزاینده به‌سویی تغییر دهند که آنان احساس کنند «هزینه‌ی» تقابل با غرب و ایستادگی بر آرمان‌های انقلاب اسلامی، بسیار بیشتر از «فایده‌های» آن است. همین ایده و وجود گروه‌های سیاسی برانداز داخلی با سابقه‌ی انقلابی، زیربنای پروژه‌ی انقلاب رنگی نیز به‌شمار می‌آید؛ امری که مقام معظم رهبری با شناخت روند برنامه‌ریزی‌های نظام سلطه، بیان داشتند: «تنها امید دشمنان این است که انقلاب به دست کسانی به شکست برسد که خود در انقلاب نقش داشتند.»۳

بنابراین همان‌طور که در دوران مقاومت برای افزایش دارایی‌های چانه‌زنی در پرونده‌ی هسته‌ای، تحریم‌های اقتصادی و فتنه‌های داخلی سیاسی برای تغییر ادراک سیاسی و سرگشتگی ساختار تصمیم‌گیری کشور طراحی شد، در دوران پس از برجام (در صورت تصویب) نیز گزینه‌های افزایش فشارهای منطقه‌ای، تغییر ذائقه‌ی فرهنگی و چماق تحریم‌ها، همان کارکرد تغییر ادراک را پیگیری می‌کند. هدف آن است که جمع‌بندی مسئولان جمهوری اسلامی به این‌سو معطوف گردد که در صورت ارزش‌مداری در سیاست داخلی و خارجی، با فشارهای خارجی زیاد و احتمال گسترش اعتراضات داخلی مواجه خواهند شد.

۲. تقویت شبکه‌ی حامیان غرب در داخل
این مشروط‌سازی و محدودسازی سیاست داخلی کشور، به‌طور مستقیم منجر به تقویت جناح‌های سیاسی غرب‌گرا خواهد شد و گام بعدی طرح بازسازی‌شده‌ی فروپاشی شوروی در ایران است. در واقع همه‌ی این اقدامات با هدف تهی کردن ساختار نظام از محتوای ارزشی آن صورت می‌گیرد. همان‌گونه که این تصور باطل در دوران اصلاحات نیز به وجود آمد و در همان زمان نیز رهبر انقلاب با اشاره به وجود یک طرح همه‌جانبه‌ی آمریکایی برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی، چنین بیان داشتند: «این طرح، طرح بازسازی‌شده‌ای است از آنچه که در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد. به نظر خودشان می‌خواهند همان طرح را در ایران اجرا کنند. دشمن این را می‌خواهد.»۴

اما به‌هرصورت آمریکا در قالب الگوی نفوذ، تلاش می‌کند تا طرح بازسازی‌شده‌ی فروپاشی شوروی را در جمهوری اسلامی نیز پیگیری نماید. بر همین اساس، اندیشکده‌ی «بنیاد دفاع از دموکراسی» در گزارشی صراحتاً به این موضوع اشاره می‌کند که «در توافق هسته‌ای، این جنبه‌ی مثبت وجود دارد که شاید این توافق برایمان تنها ده سال زمان به‌منظور نابود ساختن حکومت ایران خریده باشد. با در نظر داشتن این مسئله، این مدت‌زمان باید به‌طور کارآمد مورد استفاده قرار گیرد. تکرار موضع ایالات‌متحده درباره‌ی تضمین فروپاشی پرده‌ی آهنین، یک نقطه‌ی آغاز محسوب می‌شود. آنچه در فاصله‌ی سال‌های ۸۰-۱۹۷۹ در لهستان اتفاق افتاد، یک نمونه‌ی برجسته قلمداد می‌شود. اعتصاب سال ۱۹۸۰ در کارخانه‌ی کشتی‌سازی لنین در گدانسک، در نهایت به فروپاشی امپراتوری شوروی منجر شد. ایالات‌متحده می‌بایست از فضای به‌وجودآمده از مذاکرات هسته‌ای با ایران استفاده کرده و شبکه‌ی حامیان غرب در ایران را فعال کند تا از این طریق، تغییرات سیاسی در ایران به وجود آورد. در واقع توافق هسته‌ای کنونی، فرصت منحصربه‌فردی را برای تمرکز بر تغییر ایران به دست می‌دهد.»۵ این همان موضوعی است که می‌توان در گفتار دولتمردان آمریکایی از جمله باراک اوباما و جان کری نیز مشاهده کرد. جان کری در دوم مرداد گذشته در شورای روابط خارجی آمریکا، با اظهار اینکه آمریکا نسبت به آینده‌ی ایران حساب باز کرده است، بیان داشت: «من نمی‌دانم تا ۱۵ سال دیگر چه اتفاقی می‌افتد، جز اینکه می‌دانم اتفاقات زیادی در کشورها رخ خواهد داد.»۶

۳. تغییر ذائقه‌ی فرهنگی
شاید بتوان یکی از مهم‌ترین راه‌های نفوذ را، نفوذ در حوزه‌ی «فرهنگ» جامعه و به‌ موازات آن، زمینه‌سازی برای تغییر ذائقه‌ی فرهنگی جامعه دانست. همان‌گونه که «جوزف نای» با خوشحالی از شلوارهای جین آبی جوانان شوروی یا پخش سریال‌های آمریکایی در تلویزیون نیکاراگوئه در حین تضاد با حکومت آمریکا و آهنگ و شوهای تلویزیونی، به‌عنوان اثرات و منابع قدرت نرم آمریکا یاد می‌کرد،۷ اینک نیز همان الگوی فرهنگی برای تغییر ارزش‌های فردی و سبک زندگی جامعه‌ی ایرانی به کار می‌رود. این تهدیدات نرم‌افزاری که رهبر انقلاب از آن‌ها تحت عنوان «ناتوی فرهنگی» نام برده‌اند، برای کسب قدرت سیاسی با ابزار تخریب اخلاق، مصرف‌گرایی، بی‌اعتنایی به هویت ملی، دلبستگی به ارزش‌های آمریکایی و… اعمال می‌شوند. این شکل از تهدیدات در کوتاه‌مدت در قالب مسائلی چون مهاجرت نخبگان و تنش‌های سیاسی به‌شکل اغتشاش در مشروعیت، انسجام و ظرفیت نظام‌های سیاسی به‌عنوان مؤلفه‌های نرم امنیتی، بروز می‌کند، ولیکن در بلندمدت با تغییر در ذائقه‌ی عمومی جامعه، به تزلزل اساسی در آن مؤلفه‌های نرم امنیتی و تغییر در جهت‌گیری‌های کلان یک جامعه می‌انجامد. به نظر می‌رسد یکی از اولین گام‌ها در فرایند تغییر ذائقه‌ی فرهنگی، اخبار حضور و فعالیت مک‌دونالد در کشور است. نمادسازی مبتنی بر مک‌دونالد، تعبیری جز پذیرش سبک زندگی آمریکایی ندارد.

نتیجه‌ی این سه رویکرد آن است که فضای افکار عمومی و سیاست داخلی کشور به‌شدت مشروط می‌گردد؛ چراکه در واقع مشروط‌سازی فضای سیاسی داخل کشور و جهت‌دهی به انتخاب مردمی، دو نتیجه‌ی طبیعی در پی خواهد داشت: اولاً تغییر در ادراک سیاسی تصمیم‌گیران نظام و ثانیاً هموارسازی برای قدرت یافتن نخبگان غرب‌گرا.

پی‌نوشت‌ها:
۱. هارل، پیتر، باید به‌دنبال ترویج اصلاحات سیاسی در ایران پساتوافق باشیم/ ارتباط با نهادهای غیردولتی و مدنی ایران باید تقویت شود، به نقل از مؤسسه‌ی مطالعات آمریکا، قابل رؤیت در:
۳ http://asipress.ir/vdci۵wa۳.t۱aqw۲bcct.html
۲. محمدی، مهدی، هشدارهای امنیت ملی در فضای پساتوافق، روزنامه‌ی وطن امروز، ۲۶ مرداد ۱۳۹۴.
۳. بیانات رهبر معظم انقلاب در دانشگاه علم و صنعت، ۲۴ آذر ۱۳۸۷.
۴. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۹ تیر ۱۳۷۹.
۵. Weinthal, Benjamin, Analysis Iran Nuclear agreement wont improve Human Rights, Foundation for Defense of Democracies, ۲۳ jul ۲۰۱۵, available in: http://www.defenddemocracy.org/media-hit/benjamin-weinthal-analysis-iran-nuclear-agreement-wont-improve-human-rights
۶. http://www.state.gov/secretary/remarks/۲۰۱۵/۰۷/۲۴۵۲۵۳.htm
Obama Barak, we are prepared to use all elements of our power to secure our interests in the middle east, Al Shargh Awsat, available in: http://english.aawsat.com/۲۰۱۵/۰۵/article۵۵۳۴۳۴۲۲/obama-we-are-prepared-to-use-all-elements-of-our-power-to-secure-our-interests-in-the-middle-east
۷. جوزف نای، قدرت نرم، ترجمه‌ی محمد حسینی‌مقدم، فصلنامه‌ی راهبرد، شماره‌ی ۲۹، پاییز ۱۳۸۲.

22:47 - دوشنبه 1394/06/30

توافق هسته ای

برجام بالاتر از قانون نیست!

حسین قدیانی

اگر از مذاکره، ما فقط یک هدف روشن داشتیم؛ «لغو تحریم‌ها»، رفتار و گفتار دشمن موید این مهم است که خصم قداره‌بند، نه یک هدف معین بل اهداف پرت و پلا و آمال بلندپروازانه از مذاکرات داشته و دارد. برای ما آن توافقی خوب بود که در زمینه صنعت هسته‌ای به مدت چند سال معدود، حداقل دستاورد گرانقدر ممکن را می‌دادیم لیکن ستانده‌مان لغو همه تحریم‌های ظالمانه باشد.
ما اما از آنجا که آرمانگرای صرف نبودیم و بر واقعیت هم چشم دوخته بودیم کرارا انعطاف به خرج دادیم. لذا من‌باب نمونه از هدف غایی «لغو همه تحریم‌ها در همان روز امضای توافق» بسنده کردیم به «لغو شاکله اصلی تحریم‌ها در یک بازه زمانی مشخص و در یک فرآیند آشکار». این کوتاه آمدن ۳ علت داشت: اولا آسان کردن کار مردمان دیپلمات، ثانیا جلوگیری از بهانه‌تراشی دشمن و ثالثا عملیاتی شدن لغو تحریم‌ها. حال ببینیم واکنش شیطان بزرگ به این رواداری چه بوده!

یک روز می‌گویند توافق هسته‌ای بهانه‌ای است برای نفوذ در ایران! یک روز می‌گویند توافق هسته‌ای فرصتی است برای مهار قدرت ایران! یک روز می‌گویند توافق هسته‌ای مجالی است برای کسب قیمتی‌ترین اطلاعات از ایران برای بهره‌برداری هرچه بهتر از گزینه‌ نظامی در آینده! یک روز می‌گویند توافق هسته‌ای فی‌حد ذاته منجر به لغو، ولو لغو قطره‌چکانی تحریم‌ها نمی‌شود و ایران باید سوای این توافق، خیلی چیزهای دیگری را در میدان عمل نشان دهد! ذیل این نکته، یک روز می‌گویند تا راستی‌‌آزمایی آژانس نتیجه مثبت ندهد، لغو تحریم بی‌لغو تحریم! یک روز می‌گویند مادام که ایران، دوست حزب‌الله و دشمن اسرائیل است، لغو تحریم بی‌لغو تحریم! یک روز می‌گویند تا ایران خودش را «متفاوت» نکند لغو تحریم بی‌لغو تحریم! یک روز می‌گویند فرضا آژانس بر عدم انحراف فعالیت هسته‌ای ایران صحه گذاشت، باز لغو تحریم بی‌لغو تحریم! چرا که این بار ایران باید در زمینه حقوق بشر، پیشرفت‌های موشکی و ده‌ها مورد دیگر مورد راستی‌آزمایی قرار گیرد!

آیا جز این است؟ و آیا جز این است که دشمن ذاتا خبیث را آقایان با دست‌فرمان غلط خود، خبیث‌تر هم کرده‌اند؟ انگار نه انگار این کشور همان جمهوری‌ای است که در جای جای منطقه به مدد قاسم سلیمانی و شیربچه‌هایش پوزه یانکی‌ها را به خاک مالیده! ریشه این بد حرف زدن‌های آمریکا فقط به فطرت پست شیطان بزرگ بازنمی‌گردد، بلکه وقتی جناب عراقچی اخم خود را به نمایندگان کمیسیون ویژه مجلس نشان می‌دهد و خنده خود را به جان کری و وندی شرمن، جز این رفتار کند کاخ‌سفید، مایه تعجب است!

همین جا سخنی محترمانه و خیرخواهانه خطاب به اعضای کمیسیون ویژه بررسی برجام بگویم. شما وقتی در یک انعطاف کاملا ناموجه، راضی به سخن گفتن با زیرمجموعه وزیر خارجه می‌شوید، این مردمان هم برمی‌دارند و پاسخ شما را نه به درستی که با درشتی می‌دهند! مذاکره را در وهله اول آقای ظریف کرده، پاسخگوی خوب و بد برجام هم در وهله اول باید ایشان باشد.
گذشته از این مهم دگر بار باید یادآوری کنیم که ایران خواهان مذاکره با آمریکا بوده یا برعکس؟ اگر تمنای مذاکره توسط یانکی‌ها انجام شده و اگر این منت‌کشی چندین و چند بار صورت گرفته، اگر بنا به اذعان دشمن، صنعت هسته‌ای دست برتر در مذاکرات را از آن ایران کرده بود و اگر بنا به اعتراف دشمن، ایران اولین و مهم‌ترین قدرت منطقه غرب‌ آسیاست، اگر آبروی رهبری آمریکا در جهان آنقدر مخدوش است که با داعش دست‌پرورده خود هم نمی‌داند چگونه مقابله کند و بار این نبرد مقدس را یکه‌سوار ایرانی بدون جلیقه ضدگلوله برعهده می‌گیرد و اگر بنا به نقل خود یانکی‌ها، جز توافق هسته‌ای، هیچ توافق دیگری حتی هیچ جنگ دیگری نمی‌توانست قدرت از کف‌رفته کاخ‌سفید را به ایشان بازگرداند، لاجرم باید قبول کنیم برجام هیچ فرجام درخور و شایسته‌ای برای ایران نداشته و نخواهد داشت. مع‌الاسف در برجام هر چه لغو تحریم‌ها- تنها هدف ما از مذاکرات- نسیه، گنگ‌، نامفهوم و تفسیرپذیر است، اهداف متعدد دشمن نقد و واضح به نظر می‌رسد!

مگر این همه آقایان از «کاسبان تحریم» شاکی نبودند؟ و مگر نفرمودند «کاسبان تحریم» بروند شغل دیگری برای خود دست و پا کنند؟
سوال: «چرا برجام را معطوف به لغو تحریم‌ها این همه قائل به تفسیر، قبول کردید؟»
و یک سوال دیگر: «نکند برخلاف ملت و برخلاف بزرگان این ملت ـ همچنانکه خانم ابتکار لو داد!- شما توافق هسته‌ای را نه اهرمی برای لغو تحریم‌ها، که اهرمی برای انتخابات می‌خواستید؟»
و همچنان یک سوال دیگر: «آیا کاسب توافق، همان کاسب تحریم نیست؟»

از این دست سوالات یارایم هست تا انتهای یادداشت ردیف کنم لیکن فقط به سوالی دیگر بسنده می‌کنم و می‌روم سراغ الباقی سخن: «چرا در برجام، تحریم‌ها معلوم نیست دقیقا کی، مشخصا چگونه و مصداقا در چه فرآیندی لغو می‌شود اما کم و کیف ستانده‌های دشمن از ما کاملا محسوس و ملموس است؟!»

اخیرا رئیس قوه مجریه فرمودند: «هیچ‌کس بالاتر از قانون نیست.» و بعد هم توضیح دادند: «نمی‌دانم چرا حق تلخ است. هر جا می‌گویم باید قانون اجرا شود برخی عصبانی و ناراحت می‌شوند. برخی دعوت به قانون را می‌گویند حاشیه‌سازی نکنید!
عجب! قانون شد حاشیه؟ پس لابد متن می‌شود همان رانتی که شما می‌گویید؟ همه باید تسلیم قانون شویم و راه دیگری وجود ندارد».

نگارنده ضمن برگرداندن مخاطب همین جملات به دولت محترم، عرض یعنی تکرار می‌کنم «هیچ‌کس بالاتر از قانون نیست. نمی‌دانم چرا حق تلخ است. هر جا می‌گوییم باید قانون اجرا شود برخی عصبانی و ناراحت می‌شوند. برخی دعوت به قانون را می‌گویند حاشیه‌سازی نکنید! عجب! قانون شد حاشیه؟ پس لابد متن می‌شود همان رانتی که شما می‌گویید؟ همه باید تسلیم قانون شویم و راه دیگری وجود ندارد». هیچ‌کس بالاتر از قانون نیست یعنی یک انشای بدون امضا(!) به طریق اولی بالاتر از قانون نیست! با بررسی برجام در مجلس، نه باید مخالفت کرد و نه باید از آن ترسید!

ما آقای ظریف را که مدعی است ایران باید از اول مهر به وعده‌هایش در برجام عمل ‌کند، دعوت به قانون می‌کنیم! مگر مملکت قانون ندارد و مجلس ندارد و همین طور باری به هر جهت است که وزیر امور خارجه، تاریخ اجرای برجام توسط ایران را هم معین می‌کند؟ آیا این یعنی تدبیر یا احیانا اعتدال که وزیر امور خارجه علیه سخن رئیس دولت، رسما بخواهند قانون را بپیچانند و قوه مقننه را دور بزنند؟ اینکه حالا مجلس با برجام چه کند، بحث دیگری است. مجلس می‌تواند به جای رد یا تصویب خود برجام، اجرا یا عدم اجرای آن را به شور بگذارد، نیز می‌تواند معایب عدیده برجام را متذکر این مردمان شود بلکه هرجور شده درصدد اصلاح آن مفاد برآیند. مجلس البته این مهم را هم می‌تواند در نظر داشته باشد که «تعلیق در برابر تعلیق».

اگر بنا به زرنگی است نظام داعیه‌دار «الله‌اکبر» صد پله از «شیطان بزرگ» حقیر در برابر رژیم جعلی و رو به موت اسرائیل زرنگ‌تر است. مجلس باید چارچوبی را طراحی و برجام را به گونه‌ای اصلاح کند که تا طرف غربی، بخش مهمی از تحریم‌ها را درجا لغو نکند، ما نه اول مهر، نه آخر پاییز و نه هیچ روز دیگری به هیچ‌کدام از وعده‌های مشروط داده‌شده در برجام عمل داوطلبانه نکنیم.
اگر بحث بی‌اعتمادی است ما بیشتر حق داریم به کاخ سفید بدعهد بی‌آبرو، بی‌اعتماد باشیم. اگر بحث بی‌اعتمادی است ما بیشتر به آمریکای هیروشیما و ناکازاکی بی‌اعتماد هستیم. و اگر قرار است نظر آژانس، ملاک لغو یا عدم لغو تحریم‌ها باشد خب، آژانس که از قبل برجام هم بود! پس چرا دیگر مذاکره کردیم؟ وانگهی! آژانس چه زمان البرادعی، چه زمان این گور به گوری چشم بادامی، بارها معترف بوده به فعالیت هسته‌ای صلح‌آمیز ایران! غیر از این است؟!

در آخرین نمونه رئیس آژانس همین دو روز پیش اعتراف کرد: «هیچ انحرافی در برنامه هسته‌ای ایران ندیده‌ایم.» اما از آنجا که آژانس ملیجک استکبار است آمانو قید مضحکی هم به جمله خود زد: «البته شاید بعدها پیدا کردیم!» حالا این آژانس با این رئیس یکی به نعل و یکی به میخ که هیچ اختیاری از خود ندارد، شده معیار لغو یا عدم لغو تحریم! خنده‌دار نیست؟ پس جناب آقای روحانی! همان که خودتان گفتید و همان که در تیتر گفتم: «برجام بالاتر از قانون نیست»!

01:46 - چهارشنبه 1394/06/18

سفارت انگلیس 01

توطئه‌های سفارت خبیث

گزارشی از نقش سفارت انگلستان در آتش‌افروزی در فتنه‌ی ۸۸

در شماره ۱۹۸ خیابان فردوسی تهران، باغی قرار دارد که ساختمان واقع‌شده در آن کانون فتنه‌انگیزی در طول یک‌صد سال اخیر در ایران بوده است.

فتنه ۸۸ یکی از رویدادهای فراموش ناشدنی در تاریخ انقلاب اسلامی است. فتنه‌ای که در آن بدخواهان ملت ایران و در رأس آن نظام سلطه از هواهای نفسانی عده‌ای از خواص داخل کشور کمال استفاده را برده و با غبارآلوده کردن فضا و واردکردن اتهام تقلب و جنایت، نظام اسلامی را مورد هجوم نرم خود قراردادند.
هرچند عده‌ای از عناصر میدان‌دار فتنه در جامعه ما به «سران فتنه» معروف شدند، اما واقعیت آن بود که این‌ها، کارگزار اجرایی‌ای بیش نبوده و رئوس اصلی فتنه استکبار جهانی یعنی ایالات‌متحده آمریکا، دولت خبیث و استعماری بریتانیا و رژیم جعلی صهیونیستی بودند.

در این میان نقش برجسته روباه پیر استعمارگر یعنی دولت انگلستان در این فتنه بر کسی پوشیده نیست، خصوصاً نقش محوری رسانه سلطنتی این دولت یعنی بی‌بی‌سی و نیز نمایندگی رسمی این دولت در تهران. در شماره ۱۹۸ خیابان فردوسی تهران، باغی قرار دارد که ساختمان مرکزی واقع‌شده در آن در طول یک سده اخیر کانون دخالت‌های آشکار و پنهان دولت انگلیس و فتنه‌انگیزی در صفوف ملت ایران بوده است.

در همین باغ بوده است که سفره «مشروطه انگلیسی» برای انحراف نهضت ملت ایران پهن گردید و در همین ساختمان طرح کودتاهایی همچون ۳ اسفند ۱۲۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ریخته شد. در اتاق‌های همین ساختمان شد که طرح به قدرت رساندن رضا میرپنج و انحلال سلطنت قاجار نهایی شد و کمتر از دو دهه بعد توسط همین دولت استعماری او کنار زده شد.

به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، انگلیسی‌ها که به لحاظ نفوذ در حاکمیت و شناخت دقیق از ساختار و رفتارهای سیاسی دولتمردان جدید دچار ضربه شدید و فقر قابل‌توجه اطلاعاتی شده بودند، تلاش‌های وسیعی جهت افزایش آگاهی خود انجام دادند. اینان که خود را وارثان بزرگ امپراتوری بریتانیا می‌دانند، بعد از افول دوران طلائی گذشته، در حال حاضر خود را نه به‌عنوان یک ابرقدرت بلکه به‌عنوان یک قدرت محوری در سیاست جهانی با نقش جدید، قلمداد می‌نمایند که با توجه به رویکردهای جدید وزارت خارجه انگلستان و توجه بیشتر به خاورمیانه و علی‌الخصوص ایران، اقدامات وسیعی را جهت جاسوسی و اشراف بر اوضاع سیاسی- اجتماعی و گسترش حوزه نفوذ خود به مورداجرا می‌گذارند.

هرچند بسترهای روابط دو کشور به نسبت قبل از انقلاب به‌طور بنیادی متحول شده‌اند، اما انگلیسی‌ها همچنان در تلاش برای حضور و نفوذ در ارکان و سطوح مختلف در جمهوری اسلامی ایران، به‌عنوان کشوری مهم و تأثیرگذار در منطقه خاورمیانه و تعقیب منافع سیاسی و فرهنگی و اقتصادی خود بود.

فتنه ۸۸ نیز یکی از مقاطعی است که از همین ساختمان برای آتش‌افروزی در آن برنامه‌ریزی گردید. ازاین‌رو اندیشکده‌ی برهان در گزارش ذیل که بر اساس اسناد قطعی مراجع ذی‌صلاح جمع‌بندی شده است، مروری گذرا بر نقش این سفارت خبیث در شکل‌گیری و هدایت فتنه در مقطع قبل و بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم دارد.

شورای فرهنگی، پوششی برای دخالت سیاسی

شورای فرهنگی آموزشی بریتانیا که به‌عنوان بخش فرهنگی سفارت انگلیس در ایران فعالیت می‌کرد، سابقه حضور در کشور از زمان قبل از انقلاب اسلامی (تحت عنوان انجمن ایران و انگلیس) را دارا بود و در دوره جدید از سال ۲۰۰۱-۲۰۰۰ میلادی با نام شورای فرهنگی و آموزشی انگلیس آغاز به‌کار کرد. شورای فرهنگی انگلیس سازمانی مستقل و در بیش از ۱۰۰ کشور دنیا دارای شعبه بوده و مرکز آن در لندن مستقر است؛ اما در ایران بخش فرهنگی سفارت انگلیس محسوب می‌گردد.

از جمله فعالیت‌های متعدد بریتیش کانسیل (CB) می‌توان به: برگزاری آزمون‌های عمومی و تخصصی زبان انگلیسی، مشاوره‌های آموزشی، اعطای بورسیه در مقاطع مختلف تحصیلات تکمیلی، و نیز به نخبگان، محققان، اساتید دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی، مسئولین و کارمندان دستگاه‌های مختلف، روزنامه‌نگاران و نظایر این‌ها اشاره کرد. از سوی دیگر هدایت پروژه‌های علمی، آموزشی، پژوهشی و هنری با مشارکت مراکز ایرانی و انگلیسی، پروژه‌های مشترک دانشگاهی و موارد متعدد دیگر در زمره امور محوله این مرکز قرار دارند.

اگرچه فعالیت‌های مذکور فی‌نفسه اموری عادی به نظر می‌رسند؛ اما نکته مهم آن است که این مرکز انگلیسی در پوشش این پروژه‌ها اهداف و مقاصدی نظیر شناسایی و جذب نخبگان علمی و دانشگاهی، طرح‌ها و پروژه‌های مراکز آموزش عالی و تحقیقاتی کشور، جمع‌آوری اطلاعات در زمینه‌های مختلف در قالب نظرسنجی از مراجعین حضوری، برگزاری جلسات مشاوره عمومی و خصوصی برای افرادی که قصد تحصیل و یا مهاجرت به خارج از کشور دارند؛ و موارد متعدد دیگری را دنبال می‌نمود.

این شورا با هماهنگی و همکاری با سفارت انگلیس در تهران هر سال در قالب راتبه‌های (بورس‌ها) چونینگ وزارت خارجه انگلیس، تعدادی از بهترین دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های ایران را برای ادامه تحصیل در مقاطع تحصیلات تکمیلی و یا گذراندن فرصت مطالعاتی و تکمیل پروژه‌های خود شناسایی، و با انجام مصاحبه نسبت به اعزام آن‌ها اقدام می‌کرد. در معرفی انواع دیگر بورس‌های اعطایی شورای فرهنگی انگلیس می‌توان به بورس‌های کوتاه‌مدت و کمک‌هزینه‌های تحصیلی اشاره کرد که به برخی اساتید دانشگاه‌ها و افرادی از دستگاه‌های مختلف داخل کشور اختصاص می‌یابد؛ و آن‌ها با سفر به انگلستان نیز از تسهیلات دفتر مرکزی آن در لندن بهره‌مند می‌شدند.

شورای فرهنگی و آموزشی انگلیس تلاش وافر داشت تا با تمامی افرادی که تحت عناوین مختلف به انگلیس اعزام می‌نماید، پس از بازگشت به کشور همچنان ارتباط خود را حفظ نموده و از آن‌ها در مقاطع مختلف در جهت تأمین منافع انگلستان استفاده کند. به‌عبارت‌دیگر این قبیل افراد در زمره مرتبطین شورای فرهنگی در سازمان‌های مختلف داخلی قرار می‌گیرند؛ و حتی از این افراد به بهانه‌های مختلف برای شرکت در مراسم و مناسبت‌های سفارت انگلیس و شورای فرهنگی دعوت به عمل می‌آید که طی برگزاری این قبیل مراسم‌ها دیپلمات‌های ارشد و مظنون به فعالیت‌های اطلاعاتی انگلیس با طرح موضوعات موردعلاقه؛ اطلاعات کاملی از این افراد، و همچنین مشاغل و جایگاه‌های آن‌ها در مراکز دولتی را کسب می‌کنند.

به‌هرحال اساس کار انگلیسی‌ها به‌طور اعم و شورای فرهنگی و آموزشی انگلیس به‌طور اخص، بر شناسایی و جذب افرادی در دستگاه‌های گوناگون جمهوری اسلامی ایران قرار داشت تا با استفاده از آن‌ها به مقاصد و اهداف اطلاعاتی خود در کشور جامه عمل بپوشانند.

برگزاری دوره‌هایی با حمایت بریتیش کانسیل و مشارکت مراکز انگلیسی و ایرانی در داخل کشور است که طی آن نمایندگانی از شورای انگلیس ضمن آشنایی با محققان ایرانی؛ از آن‌ها دعوت می‌کردند که مراحل پایانی پروژه‌های خود را در قبال پرداخت کلیه هزینه‌ها (سفر، اقامت، تحصیل و…) در انگلیس به انجام رسانند. نکته مهم آن است که برخی از این پروژه‌ها به لحاظ اهمیت در زمره پروژه‌های ملی قرار می‌گیرند و محققان مربوطه نیز بعضاً طی همکاری آن‌ها با شورای فرهنگی و آموزشی انگلیس و یا سایر مراکز انگلیسی زمینه‌ساز سوءاستفاده بیگانگان را فراهم نمودند.

با نزدیک شدن به زمان برگزاری دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ و حضور جدی نامزدها در عرصه سیاسی _تبلیغاتی کشور، بخش سیاسی سفارت با حضوری جدی و آرایشی منظم که از کارمندان محلی و توانمند این بخش تشکیل گردیده، از اواخر فروردین ۸۸ با سازمان‌دهی و تقسیم وظایف، جهت انجام جمع‌آوری اطلاعات و اخبار از موضوعاتی چون: دیدگاه‌های مسئولین نظام، نمازهای جمعه، صداوسیما، سپاه و بسیج و نظرات فرماندهان عالی‌رتبه، مساجد، محافل سیاسی، نشریات و روزنامه‌ها و سایت‌های اینترنتی، شاخص‌های اقتصادی، بازار و تجارت و حضور در جوامع روستایی، اقدام نمودند. بر همین اساس بخش سیاسی هفته‌ای دو روز جهت جمع‌بندی اطلاعات و اخبار جمع‌آوری‌شده با حضور رئیس بخش و آقای «توماس برن»، اقدام به تشکیل جلسه نموده و جمع‌بندی گزارش نهائی تهیه می‌گردید.

نقش سفارت انگلیس در مقطع پیشاانتخاباتی

بنا بر اسناد به‌دست‌آمده، برخی از اقدامات سفارت انگلیس قبل از برگزاری انتخابات ۸۸ عبارت‌اند از:

۱. تلاش سفارت انگلیس برای نزدیک شدن به احزاب سیاسی در ایران که اولین تماس در آذر ۱۳۸۷ با یکی از چهره‌های سرشناس برقرار و به ایشان اعلام گردید سفارت قصد دارد با برخی احزاب سیاسی ایران ارتباط برقرار کند و در همان‌جا اعلام شد بعد از شما به سراغ آن احزاب خواهیم رفت (این تلاش با تدابیر اطلاعاتی در همان مرحله با شکست مواجه شد).

۲. در اواخر سال ۸۷ از سوی دولت انگلستان دستورالعملی شامل ۱۸ بند در خصوص انتخابات در ایران صادر شد که ضمن تقسیم‌کار در خصوص انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و نقش حوزه‌های مختلف نظام موردتوجه قرارگرفته است؛ و دستورالعمل جمع‌آوری اخبار و اطلاعات صادر شد.

۳. مسافرت متعدد دیپلمات‌های انگلیسی به شهرهای مختلف ایران خصوصاً قم، تماس با برخی ستادهای انتخاباتی کاندیداها در شهرستان‌ها، حضور فعال دیپلمات‌های انگلیس در روز انتخابات در حوزه‌های مختلف و… که مبین تلاش‌های عملی مجموعه سفارت در راستای تأثیرگذاری بر انتخابات است.

۴. به‌کارگیری گسترده کارمندان محلی از سوی سفارت انگلیس در امر جمع‌آوری اطلاعات از سطح شهر و فعالین سیاسی و شرایط اجتماعی. در این راستا استخدام و به‌کارگیری کارمندان محلی با تحصیلات عالی (دکتری) و بینش سیاسی بالا و گسیل آن‌ها جهت ارتباط‌گیری با عناصر دارای دسترسی اطلاعاتی و دریافت تحلیل‌های اختصاصی ایشان همراه با اطلاعات باارزش آنان در زمان انتخابات؛ بخشی از تلاش‌های سفارت بود.

۵. فعالیت گسترده اطلاعاتی انگلیسی‌ها در جمع‌آوری اطلاعات از ناآرامی‌ها اغتشاشات پس از انتخابات به‌گونه‌ای که تقریباً به‌طور دائم کارمندان محلی خود را به صحنه‌های درگیری گسیل می‌نمودند و به دنبال جمع‌آوری بودند. ضمن اینکه به کارمندان محلی دستور داده‌شده بود تا با احزاب سیاسی تماس گرفته و تحلیل‌ها و نقطه نظرات آنان را گردآوری و گزارش نمایند.

۶. فعالیت نسبتاً متمرکز بی‌بی‌سی فارسی بر روند انتخابات در ایران در دوره قبل از انتخابات با خطوط القائی: شاداب نبودن انتخابات، فرمایشی بودن انتخابات، تمرکز تخریبی بر سیاست خارجی دولت تخریب وجهه دولت و … .

۷. اعلام انتظار وقوع حوادث غیرمنتظره و خونین از سوی دیپلمات‌های انگلیسی؛

۸. ارتباط شورای فرهنگی- آموزشی (CB) با بدنه جامعه به‌منظور بسترسازی ارتباطات از طریق اعطای بورس، برگزاری آزمون‌های زبان، و… . از این طریق انگلیس تلاش داشت تا با دور زدن دولت ایران، علاوه بر شناسایی و نشان افراد موردنظر، کمترین هزینه را در دسترسی به افراد مؤثر در شرایط بحرانی به دست آورد.

۹. شناسایی عناصر مطلع از طریق برگزاری آزمون انگلیسی IELTS. در این روش سفارت انگلیس تلاش می‌کرد تا با شناسایی افراد مؤثر، زمینه‌های بهره‌برداری از آن‌ها را در شرایط بحرانی فراهم سازد.

۱۰.تخصیص بودجه ۳۰۰ هزار پوندی برای پرداخت به NGO های داخلی. کمک به این NGO ها می‌توانست شبکه‌ای منسجم و هماهنگ از سازمان‌های غیردولتی را برای بهره‌گیری در شرایط بحران سازمان‌دهی نماید

۱۱.ایجاد بخش PIV (تشریفات) در بخش ویزا در راستای بهره‌مندی از افراد دارای دسترسی در حوزه‌های مختلف کشور و نزدیکی به آن‌ها به بهانه مصاحبه ویزا.

۱۲.اقدام دیپلمات‌های سفارت جهت ارتباط با نخبگان قومی و فرهنگی به‌منظور شناسایی و جلب آن‌ها در جهت اهداف موردنظر.

۱۳.حضور دیپلمات‌های سفارت در مناطق مختلف کشور تحت پوشش دانشجویان زبان فارسی و ارتباط‌گیری با مردم منطقه.

۱۴.ایجاد زمینه‌های جذب افراد سیاسی- فرهنگی در انگلیس در راستای منافع موردنظر. (عطاءالله مهاجرانی)

۱۵.ارتباط مؤسسات مطالعاتی- تحقیقاتی انگلیس با مراکز مطالعاتی- تحقیقاتی داخل کشور در راستای القاء و تأثیرگذاری. (چتهم هاوس، SSII)

۱۶.فعال شدن انگلیس به‌عنوان بازوی اطلاعاتی آمریکا و اسراییل در راستای جبران عدم حضور آمریکا و اسراییل در ایران.

۱۷.ارتباط‌گیری با برخی نخبگان، احزاب و شخصیت‌های سیاسی به‌منظور جمع‌آوری اطلاعات و آماده‌سازی آن‌ها جهت همکاری با سرویس آن کشور.

۱۸.تماس با اصحاب رسانه و مطبوعات به‌منظور تأثیرگذاری بر بدنه جامعه.

۱۹.در اواخر فروردین یک دوره آموزشی در آلمان با حضور ۵ تن از کانون وکلا با موضوع حقوق شهروندی و جرائم سایبری برگزار شد و افراد مذکور بعد از بازگشت به کشور با تشکیل کارگروه‌هایی درصدد نظارت بر تخلفات انتخاباتی برآمدند.

۲۰.برنامه‌ریزی جهت اعزام گروهی از خبرنگاران به آمریکا جهت ارائه آموزش‌های لازم در راستای نظارت بر روند انتخابات ریاست جمهوری به نیابت از آمریکا.

۲۱.اظهارات برخی از مسئولین نمایندگی‌های خارجی در ایران مبنی بر انتظار حوادثی غیرمنتظره در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری.

۲۲.انتشار اخبار کذب در خصوص سیستم شنود تلفن همراه در ایران و توانمندی‌های آن، در این مورد شرکت نوکیا زیمنس که تجهیزات شنود را به ایران فروخته است اقدام به ارائه اطلاعات کذب مربوط به قابلیت‌های سیستم شنود ایران نمود.

پیش‌بینی مشکوک!

سایت وزارت امور خارجه انگلیس در (۱۶/۱۲/۸۷) به کسانی که قصد سفر به ایران را داشتند در ارتباط با مسئله انتخابات ریاست جمهوری دهم هشدار داده بود: «امکان برگزاری تظاهرات ناگهانی خشونت‌آمیز و حتی شورش‌های عمومی در ایران به‌طور قابل ‌ملاحظه‌ای وجود دارد.» توجه مجدد به واژگان تأکیدی این سایت،اولین مطلبی را که به ذهن متبادر می‌سازد، چیزی جز دخالت روشمند و برنامه‌ریزی‌شدهروباه پیر سیاست در انتخابات اخیر نیست. کارشناسان وزارت خارجه انگلیس نه غیب‌گو هستند و نه آن‌قدر باهوش‌اند که با یک‌فاصله زمانی چهارماهه بتوانند موضوعی غیرمتعارف در سی انتخابات ایران را پیش‌بینی کنند. لازمه چنین پیش‌بینی دقیقی، قرار داشتن در متن یک برنامه را اقتضا می‌کند. آنچه شبکه بی‌بی‌سی بعدها در ارتباط با آشوب‌ها انجام داد همان برنامه‌ای است که کارشناسان وزارت خارجه انگلیس از آن مطلع بودند.

نقش سفارت انگلیس در فتنه پس از انتخابات:

پس از برگزاری انتخابات نیز برخی از اقدامات این کشور در راستای پیگیری و تحریک اغتشاشات اخیر عبارت‌اند از:

۱. سفارت انگلیس چند ماه قبل از انتخابات با تشکیل کارگروهی جهت بررسی تحولات روزانه کشور مبادرت به رصد نمودن اخبار خبرگزاری‌ها، وب‌سایت‌ها، وبلاگ‌ها، نظرات مردمی، دانشجویان، روحانیون، مقامات صداوسیما، سپاه و بسیج نموده و با نزدیک شدن به ایام انتخابات؛ سفرهای استانی دیپلمات‌ها و کارمندان محلی آغاز گردید که در این راستا بررسی نظرات برخی اقوام مختلف ایرانی نسبت به هر کاندیدا موردتوجه آن‌ها بوده است.

۲. فعالیت گسترده اطلاعاتی انگلیسی‌ها در جمع‌آوری اطلاعات از ناآرامی‌ها و اغتشاشات پس از انتخابات به‌گونه‌ای که تقریباً به‌طور دائم کارمندان محلی خود را به صحنه‌های درگیری گسیل می‌نمودند و به دنبال جمع‌آوری اطلاعات بودند. ضمن اینکه به کارمندان محلی دستور داده‌شده بود تا با احزاب سیاسی تماس گرفته و تحلیل‌ها و نقطه نظرات آنان را گردآوری و گزارش نمایند.

۳. بعد از مشخص شدن نتیجه انتخابات؛ سفارت انگلیس مبادرت به خط دهی انتشار اخبار کذب مبنی بر تقلب در انتخابات نموده و ضمن اعلام ساختگی و جعلی بودن آراء، اغتشاشات و تجمعات غیرقانونی را به‌عنوان اعتراض و حق مردم مطرح می‌نمود.

۴. برگزاری جلسه‌ای از سوی وزارت امور خارجه انگلیس با حضور گروهک‌های اپوزیسیون (از جمله منافقین) در لندن پس از شکل‌گیری اغتشاشات که در این جلسه مقرر گردید؛ استراتژی ذیل در دستور کار معترضین و اپوزیسیون قرار گیرد:

الف) استمرار اغتشاشات و تجمعات غیرقانونی به‌ویژه پس از اقامه نماز جمعه تاریخی مورخ ۲۹/۳/۸۸.
ب) عدم مشارکت آشکار و تابلو دار گروهک‌های اپوزیسیون؛
ج) تفکیک اعتراضات از خط خشونت (در قالب نافرمانی مدنی).

۵. شرکت کلیه دیپلمات‌های سفارت انگلیس در راهپیمایی‌ها و تجمعات غیرقانونی پس از انتخابات.

۶. بنا بر کیفرخواست دادستانی، یکی از مجرمین بازداشت‌شده فتنه؛ در بازجویی‌های انجام‌شده به حضور غیرقانونی در جمع طرفداران کروبی در سعادت‌آباد به همراه همسر خود، حضور در تجمعات غیرقانونی طرفداران میرحسین موسوی در سعادت‌آباد و گیشا اعتراف کرده و به حضور «الکس پینفیلد» دبیر اوّل سیاسی و توماس برن (دبیر دوم سیاسی که پس از حوادث اخیر از کشور اخراج گردید)؛ در مورخه ۱۳۸۸/۳/۲۴ در خیابان سنایی حین درگیری و آشوب حضور کاردار انگلیس در یکی از تجمعات غیرقانونی بعد از انتخابات، شرکت «ساموئل مورگان» دیپلمات بخش روابط عمومی در مورخه ۱۳۸۸/۳/۲۵ در حوالی خیابان مطهری و شریعتی حین آشوب و دستگیری برخی معترضین، حضور توماس برن در مورخه ۱۳۸۸/۳/۲۸ در خیابان انقلاب در راه‌پیمایی غیرقانونی، شرکت «پاول بلامی» معاون بخش ویزا (اخراجی از کشور) در تاریخ ۱۳۸۸/۳/۲۸ در میدان فردوسی و عکس‌برداری از تجمع آن روز، و حضور «ساموئل مورگان» در مورخه ۸۸.۳.۲۷ در خیابان کریم‌خان در راهپیمایی غیرقانونی اعتراف نموده است.[i]

۷. همچنین تعدادی از متهمین همچون آرش مؤمنیان، حسین رسام صراحتاً معترف هستند که در جریان تجمع غیرقانونی طرفداران آقای موسوی در بهارستان «الکس پینفیلد» دبیر اوّل سیاسی سفارت از آن‌ها درخواست داشته که به میدان بهارستان رفته و مشاهدات خود را گزارش کنند.

۸. سفیر انگلیس از کارمندان محلی درخواست داشته که اوضاع در سایر شهرها را بررسی و گزارش نمایند

قبل از انتخابات «الکس پینفیلد» و یکی از کارمندان محلی بخش سیاسی با چند نفر از اعضاء ستاد مرکزی یکی از سران فتنه ملاقات داشته، و با برخی نفرات وابسته به احزاب و مسئولین برخی NGO ها نیز ملاقات نموده است. بعد از انتخابات نیز در مورخه ۱۳۸۸/۴/۴ در قسمت VIP بخش کنسولی سفارت؛ آقای پینفیلد با یکی از افراد مطرح سیاسی اصلاح‌طلب (به هنگام اخذ ویزا) ملاقات نموده و پیرامون نامزدهای انتخابات و حوادث پس‌ازآن و خطبه‌های تاریخی نماز جمعه مورخ ۱۳۸۸/۳/۲۹ مذاکره نموده است.[ii]

سخنان توبیخ آمیز منوچهر متکی وزیر وقتامور خارجه کشورمان بعد از آغاز اغتشاشات که با احضار سفرای کشورهای خارجی در جمعآن‌ها صورت گرفت و از برخی اقدامات کشورهای اروپایی در هفته قبل از برگزاری انتخاباتپرده برداشت،‌ به فهم روشن‌تری از ابعاد مداخلات انگلیس کمک می‌کند. متکی با اشارهبه مداخلات انگلیسی‌ها در انتخابات ایران گفت: «انگلیس در سه سطح رسانه‌ای،اطلاعاتی و امنیتی از مدت‌ها پیش انتخابات ایران را هدف گرفته بود. نخستین خطی کهآن‌ها در پیش گرفتند، تحریم انتخابات و القای آن در داخل ایران بود تاکسی مشارکتنکند. اقدام دوم انگلیس اعزام مسافرانی بود که با اهداف خاص اطلاعاتی و امنیتی بهایران می‌آمدند، تعداد این مسافران به حدی افزایش یافت که پرواز معمولی و کوچک لندنبه تهران به یک هواپیمای جیمبوجت بوئینگ ۷۴۷ تبدیل شد. اقدام سوم ورود عملیاتی برخیاز کارکنان رده‌بالای بومی و حتی کاردار انگلیسی سفارت‌خانه این کشور در تهران بهاغتشاشات است.»[iii]

اعترافات تحلیل‌گر ارشد سفارت انگلیس

حسین رسام در دادگاه رسیدگی به کودتای مخملی با اشاره به سابق ۵ ساله خود در سفارت انگلیس، وظیفه اصلی‌اش را جمع‌آوری اطلاعات و اخبار مورد نیاز این کشور توسط مرتبطین سفارت در تهران و شهرستان‌ها و گروه‌های خاص اعلام کرد.

وی با تشریح نحوه ارتباط‌گیری با گروه‌ها و اشخاص مختلف، استخدام کارکنان ایرانی توسط این سفارت‌خانه را اقدامی برای پوشش دادن نحوه کسب خبر عنوان کرد و افزود: من در طول ۵ سال اخیر ۱۳۰ مرتبط با سفارت انگلیس و طی یک سال اخیر ۵۰ نفر دیگر را جذب کرده‌ام و از طریق قرارهای و ملاقاتی با آن‌ها در رستوران‌ها و کافی‌شاپ‌ها می‌گذاشتم، اطلاعات موردنیاز را کسب می‌کردم.
رسام از افرادی همچون عطریانفر، سعید لیلاز و شمس‌الواعظین به‌عنوان مرتبطین مهم خود نام برد و افزود: سفارت انگلیس از طریق بخش صدور ویزا نیز اقدام به جمع‌آوری اطلاعات و ارتباط‌گیری با افراد مستعد می‌کرد.

تحلیل‌گر ارشد سفارت انگلیس، استفاده از شورای فرهنگی بریتانیا روش دیگری برای کسب اخبار دانست و افزود: این شورا از طریق ایجاد بانک اطلاعاتی برای پذیرش دوره IELTS، برگزاری دوره‌های مشترک با نهادهای دولتی و حکومتی، شناسایی و جذب نخبگان از طریق اعطای بورسیه و نیز جاسوسی علمی و صنعتی در دانشگاه‌ها اقدام به جمع‌آوری اطلاعات موردنیاز می‌کرد.
رسام استفاده از NGO ها را یکی دیگر از راه‌های کسب اخبار توسط سفارت انگلیس دانست و افزود: سالانه ۳۰۰ هزار پوند برای کمک برای سازمان‌های مردم‌نهاد ایرانی هزینه می‌شد.

تحلیلگر ارشد سفارت انگلیس با تشریح روند ارائه اطلاعات به وزارت خارجه این کشور افزود: بخشی از گزارش‌ها و سیاست‌های پیشنهادی ما به شبکه BBC فارسی ابلاغ می‌شد تا از آن طریق اجرا شود.

رسام با یادآوری شکل‌گیری جلسات سیاسی در سفارت انگلیس گفت: از حدود ۴ ماه قبل از انتخابات جلسات مختلفی در این خصوص تشکیل شد و اطلاعات لازم از طریق مرتبطین و فعالان سیاسی به‌ویژه اصلاح‌طلبان جمع‌آوری‌شده بود. همچنین سفرهایی نیز به استان‌های مختلف انجام می‌شد که بر اساس آن میزان مشارکت و گرایش‌های هر منطقه تدوین شد.
این متهم به جاسوسی برای انگلیس، به افشای جزئیات دستورالعمل وزارت خارجه انگلیس پرداخت که در خصوص نحوه اطلاع از دیدگاه‌های رهبر انقلاب و گرایش‌های ایشان و در مراحل بعد ائمه جمعه و نمایندگان ولی‌فقیه و همچنین فرماندهان سپاهان و بسیج و در کنار آن نیز اطلاعات موردنیاز از مردم عادی اقدام شده است.
تحلیل‌گر ارشد سیاسی سفارت انگلیس از حضور الکس دبیر اول سیاسی سفارت انگلیس در ستادهای انتخاباتی یاد کرد و گفت: وی تحت عنوان توریست بدون محدودیت به شهرهای رشت و قم سفر کرد و به‌صورت یک فرد ناشناس به ستادهای موسوی و احمدی‌نژاد سر زد؛ اما در تهران به ستاد موسوی رفته و با مسئولان تبلیغاتی و مشاورین وی جلسه داشت. ما چند ملاقات‌ نیز با اعضای حزب اعتماد ملی داشتیم که این تماس‌ها در مراحل بعد و دوران اغتشاشات نیز ادامه پیدا کرد.

وی نتیجه انتخابات را باعث شگفتی سفارت انگلیس دانست و افزود: گزارش‌ها در لندن بر روی القای تقلب تأکید می‌کرد و طبق دستور سفارت کارمندان محلی و برخی دیپلمات‌ها در تجمع حضور پیدا می‌کردند که از آن جمله می‌توان به حضور دبیر اول سفارت انگلیس در درگیری‌های خیابان مطهری در تاریخ ۲۴ خرداد، حضور دبیر سوم مطبوعاتی در تجمع خیابان شریعتی، حضور دبیر سوم سیاسی در راهپیمایی خیابان انقلاب و نیز حضور معاون بخش ویزا و تهیه تصاویر از تجمعات اشاره کرد.

وی همچنین از دومینک دبیر سوم سفارت انگلیس یاد کرد که با لباس سبز به میان تجمع‌کنندگان رفته و به همراه آن‌ها در راهپیمایی‌های غیرقانونی حضور یافت.

به گفته رسام، سفیر انگلیس در ایران ساعت ۹ هر روز صبح با تمام اعضای بخش سیاسی جلسه داشته و آخرین اطلاعات را جمع‌آوری می‌کرد. وی ۸ سؤال کلی را مطرح کرده و از کارمندان می‌خواست تا جواب آن را از طریق گفت‌وگو با مردم کسب کنند.

تحلیلگر ارشد سفارت انگلیس این سؤالات را چنین برشمرد: در سطح شهر چه اتفاقی می‌افتد، مواضع جناح‌ها در برای نماز جمعه رهبر انقلاب چست، کسب اسامی دستگیرشدگان، اطلاع از تجمع در شهرستان‌ها، ثبت دلایل معترضان برای تقلب، ملاقات با چهره‌های شاخص کاندیداهای معترض، پیش‌بینی تظاهرکنندگان از آینده و میزان اطاعت معترضین از دستورات رهبر معظم انقلاب.
به گفته رسام، جواب این سؤالات علاوه بر ارائه به وزارت خارجه لندن، از طریق آن‌ها به آمریکا نیز فرستاده می‌شود.

وی تأکید کرد: تلاش این بود که این انتخابات نقطه عطفی برای اقدامات آینده باشد تا نظام یا مجبور تغییر رفتار شده و یا کلیت آن تغییر کند.

پی نوشت ها:
[i]- حسین رسام؛ بازجویی ۱۳۸۸/۴/۶ صفحات ۱۲ و ۱۳، به نقل از کیفرخواست دادگاه دوم متهمان فتنه
[ii]- حسین رسام؛ بازجویی مورخه ۱۳۸۸/۴/۹ صفحات ۱۷ و ۱۸
[iii]- واحد مرکزی خبر،

01:38 - سه شنبه 1394/06/3

کاسبان-واقعی-تحریم

کاسبان واقعی تحریم!

آیا روحانی افشاگری اخیر مایکل لدین را خوانده است؟
کاسبان واقعی تحریم!

افشاگری اخیر مایکل لدین، مشاور اسبق امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا درباره ارتباط سران فتنه ۸۸ با وزیر خارجه آمریکا و توصیه‌های آنها درباره نحوه فشار به جمهوری اسلامی ایران، یک رسوایی بزرگ برای جریان اصلاح‌طلب است.
لدین مشاور سابق شورای امنیت ملی آمریکا و عضو برجسته مؤسسه «آمریکن اینترپرایز» و دستیار ویژه «دونالد رامسفلد» وزیر اسبق دفاع آمریکا و «دیک چنی» معاون جورج بوش است؛ یک یهودی کارکشته که همکاری‌های امنیتی او با انگلیسی‌ها منشأ بسیاری از آموزش‌های امنیت دفاعی در کالج‌های نظامی آمریکا و انگلیس شده است. او هفته گذشته در واکنش به مواضع سناتور چاک شومر که یکی از مخالفان سرسخت توافق هسته‌ای با ایران است؛ راز یک خیانت بزرگ را برملا کرد. لدین در یادداشتی در نشریه «فوربس» نوشت شومر کانال یک ارتباط میان وزیر خارجه آمریکا (هیلاری کلینتون) و میرحسین موسوی در دوران آشوب‌های پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم در سال ۸۸ بوده است. براساس نوشته لدین، پیام هیلاری کلینتون به موسوی که توسط یکی از دوستان شومر در وال‌استریت‌ژورنال منتقل شده بود، بدین شرح است: «سبزها باید بدانند که این سوالات از جانب وزیر خارجه (آمریکا) ارسال شده است.

سوالات اینهاست: ما باید چه کاری انجام دهیم؟ چه کاری نباید انجام دهیم؟» پاسخ نامه فتنه به هیلاری کلینتون ۸ صفحه بود. لدین درباره آن می‌نویسد: «در این نامه تصویری از ایران با عبارت‌های بسیار خشنی آمده است که این کشور تحت «حکومت استبدادی»، «رژیمی خشن» و «دیکتاتوری» است که با سرکوب مردم و چپاول منابع عمومی ادامه حیات می‌دهد. همچنین در این نامه تأکید شده است: حکومت قابل اصلاح نیست اما نیروهای حامی تغییر در داخل قوی هستند و به‌خوبی هدایت می‌شوند». لدین در مطلب خود می‌نویسد: سبزها به دولت اوباما دقیقاً گزینه‌های واقعی را گفتند؛ یا از رژیم حمایت کنید یا از آزادی حمایت کنید و تغییر دموکراتیک در ایران را تشویق و حمایت کنید. نویسندگان آن نامه به واشنگتن هشدار داده‌اند اگر با تهران به توافق هسته‌ای دست یابد، باید در برابر رویکردهای خارجی و داخلی تهران سکوت کند.

از عروس آذربایجان به عروس آرکانزاس!
افشاگری لدین به وضوح نشان می‌دهد سران فتنه در آن زمان بشدت نگران توافق ایران و غرب در موضوع هسته‌ای بودند و این توافق را به قیمت حذف خود از معادلات می‌دانستند البته قرینه این نگرانی نیز در همان زمان به وضوح مشاهده شد. پس از بیانیه تهران میان ایران، ترکیه و برزیل که در واقع یک توافق ابتدایی بر سر موضوع هسته‌ای ایران بود (این بیانیه قبل از قطعنامه ۱۹۲۹ امضا شد) زهرا رهنورد، همسر میرحسن موسوی با انتشار اطلاعیه‌ای این توافق را بدتر از ترکمنچای و عامل تضییع حقوق مردم دانست!
در کنار این واقعیات و اسناد مشهود، بررسی رفتار آمریکا در مذاکرات هسته‌ای با وقوع فتنه ۸۸ نیز موید همین مطلب، یعنی برنامه‌ریزی سران فتنه برای جلوگیری از توافق هسته‌ای و اعمال فشار بیشتر به مردم است. قطعنامه ۱۹۲۹ که در واقع قطعنامه متضمن تحریم‌های نفتی و بانکی ایران است پس از فتنه ۸۸ علیه ایران اعمال شد. به وضوح ردپای افشاگری لدین را در عوامل پنهانی که باعث تصویب این قطعنامه شد، می‌توان دید. کیم‌آر هولمز، تحلیلگر ارشد واشنگتن‌تایمز حدود ۲ ماه پیش از قطعنامه ۱۹۲۹ در سرمقاله این نشریه نوشت: «تحریم به تنهایی کافی نیست. ما باید دیپلماسی عمومی را به نقض حقوق‌بشر در ایران متمرکز کنیم. جمهوری اسلامی به دلیل وجود اپوزیسیون داخلی دچار نقاط ضعف شده و باید بر این نقطه فشار وارد کرد».

روزنامه آلمانی «ولت» نیز چند هفته قبل از تحریم ۱۹۲۹ نوشت: «توان گروه‌های اپوزیسیون ایران برای تغییر رفتار مقامات این کشور کافی نیست. به همین علت است که غرب باید همزمان تهدیدهای چندباره خود در اعمال تحریم‌های سخت علیه ایران را در پیش بگیرد». مایکل اورن، سفیر رژیم صهیونیستی در آمریکا چند روز قبل از تصویب قطعنامه ۱۹۲۹ گفت: «ملت ایران در پی انتخابات ریاست‌جمهوری با برقرار شدن تحریم‌های جدی نیز، رهبران رژیم را مسؤول وضعیت تلقی خواهد کرد نه آمریکا یا اسرائیل را و تحریم‌ها شکاف میان حکومت با ملت ایران را بیشتر می‌کند و رژیم را ضعیف‌تر خواهد کرد».

آدام ارلی، سفیر آمریکا در بحرین نیز در گفت‌وگو با برخی مقامات عربی گفت: «کاخ سفید همزمان با انجام مذاکرات ایران و ۱+۵ نحوه حمایت از «رهبران معارض جدید» در ایران را پیگیری می‌کند». ارلی که قبل از مذاکرات اکتبر ۲۰۰۹ در ژنو سخن می‌گفت، افزود: «اگر مذاکرات ژنو موفقیت‌‌آمیز نباشد و در آن پیشرفتی حاصل نشود، آمریکا قصد دارد همزمان با تشدید تحریم‌ها، اعمال فشار سیاسی علیه تهران را با حمایت «رسمی»، «علنی» و «گسترده» از موسوی و خاتمی وسعت بخشد چرا که هیچ فشاری به دولت ایران بدون تقویت جریان‌های طرفدار غرب در ایران کارساز نیست». وی در بخش پایانی سخنانش می‌گوید: «همین حالا هم این موضوع پنهان نیست که ما از موسوی و خاتمی حمایت می‌کنیم اما علنی شدن این حمایت همزمان با اعمال تحریم‌ها می‌تواند این فایده را داشته باشد که مردم ایران به این نتیجه برسند تنها راه رهایی از تحریم‌ها گرایش به این افراد است».

این گزاره‌ها که البته معدود گزاره‌هایی درباره ارتباط مشهود فتنه ۸۸ و تحریم‌هاست در واقع موید همین ارتباطی است که لدین آن را لو داده است البته در ایران نیز پالس‌های همراهی با این تاکتیک ارسال می‌شد و پس از قطعنامه ۱۹۲۹، میرحسین موسوی بیانیه‌ای صادر کرد و در حالی که در نامه مخفیانه به کلینتون، خواستار عدم توافق هسته‌ای با ایران شده بود، نظام جمهوری اسلامی را عامل صدور این قطعنامه‌ها دانست! البته ردپای این افشاگری لدین در همین مذاکرات هسته‌ای هم مشاهده شد به گونه‌ای که تحلیلگران ارشد آمریکا در حمایت از توافق هسته‌ای با دولت روحانی، یکی از اثرات این توافق را تغییر در فضای سیاسی ایران و آزادی عمل مخالفان داخلی جمهوری اسلامی دانسته‌اند! و البته جان‌کری نیز چندی پیش در شورای روابط خارجی آمریکا با اشاره به انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی در ایران‌، گریزی به این ماجرا زد! به هر حال اکنون که برجام تقریبا در مراحل نهایی است، می‌توان یک واقعیت تاسف‌برانگیز را به صورت جدی مطرح کرد. در جریان مذاکرات هسته‌ای، حداقل در حوزه رسانه‌ای مشاهده شد تقریبا عموم رسانه‌های حامی فتنه ۸۸ به بهانه مذاکرات به دنبال «بزک» کردن آمریکا هستند.

این رسانه‌ها در پوشش هواداری دولت اقدام به سفیدنمایی آمریکا کرده‌اند و بعضا با تیترها و مواضع سخیف نظیر آبروریزی «مک‌دونالد» سبک مغزی کرده و آرزوهای کاریکاتوری عرضه کردند. با این حال اما نکته اساسی این است که اکنون این واقعیت دیگر غیرقابل انکار شده است که یک جریان سیاسی در ایران به‌طور کامل وابسته به آمریکاست و به‌رغم اراده محکم نظام بر طرد و به انزواکشاندن این جریان، متاسفانه این جریان ادعای حمایت از دولت مستقر را نیز دارد. این خیانت از آن جهت غیرقابل انکار است که در کنار اسناد حضور وابستگان دولت اصلاحات در آغوش آمریکا و انگلیس همین اخیرا صادق خرازی، سفیر رئیس دولت اصلاحات در پاریس هم اعتراف کرد اصلاح‌طلبان از داخل ایران به بیگانگان اطلاعات می‌دادند! به هر حال آقای روحانی اکنون در مقابل این پرسش افکار عمومی قرار دارد که با این «خائنان» چه خواهد کرد؟ با مجموعه داده‌ها و گزاره‌های مشهود، خیانت جریان اصلاحات یا به عبارت بهتر، جریان فتنه، کاملا مشخص شده است. از سوی دیگر افراد وابسته به جریان فتنه و رسانه‌های حامی فتنه نیز بر نزدیکی فتنه با دولت تاکید می‌کنند. آقای روحانی به نظر می‌رسد باید تدبیری برای این موضوع بیندیشد. آیا واقعا عاملان داخلی تحریم که کاسبی‌های بزرگی نیز با این تحریم‌ها کرده‌اند، دوستان دولت آقای روحانی هستند؟

حسینی: از داخل گرا می‌دادند!
سیدمحمد حسینی، وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه افشاگری لدین نشان‌دهنده تبادل نظر و همفکری بیگانگان و اصلاح‌طلبان است، گفت: می‌طلبد اصلاح‌طلبانی که خود را وفادار به نظام می‌دانند، مرزبندی دقیق و شفاف خود را مشخص کنند. سیدمحمد حسینی در گفت‌وگو با تسنیم، درباره افشاگری جدید مایکل لدین مشاور سابق شورای امنیت ملی آمریکا با بیان اینکه در فتنه ۸۸ شعارها و روند کار نیز به‌سمت و سوی براندازی نظام بود، گفت: این افشاگری‌ها نشان می‌دهد ارتباط دائمی میان بیگانگان و عوامل فتنه وجود داشته و دارد و هنوز هم برخی عوامل این ارتباط را دارند؛ همچنین برخی نیروهای افراطی اصلاح‌طلب مانند وزیر، وکیل، خبرنگار و برخی تئوری‌پردازان این جریان هم‌اکنون در اروپا و آمریکا با غربی‌ها همکاری دارند.

عضو هیأت‌مؤسس جبهه یکتا اظهار داشت: افشاگری مایکل لدین نمونه‌ای است که نشان می‌دهد سران فتنه برای فشار وارد کردن به نظام اسلامی و به قدرت رسیدن حاضر شدند به کاخ سفید نامه بنویسند و درخواست کردند فشارها بر جمهوری اسلامی افزایش پیدا کند. بعد از این نامه ما شاهد تحریم‌های گسترده و به‌تعبیر غربی‌ها فلج‌کننده بودیم و این موضوع بیانگر خیانت بزرگی است که در حق ملت ایران شد، یعنی با گِرایی که از داخل کشور به بیگانگان داده می‌شد این فشارها بر مردم وارد آمد و ظالمانه‌ترین تحریم‌ها انجام شد و کاملاً نشان می‌دهد کسانی که این شعارها را مطرح می‌کنند، چقدر دلسوز مردم هستند. استاد دانشگاه تهران تأکید کرد: این نگرانی وجود دارد که اصلاح‌طلبان بویژه نیروهای افراطی این جریان در آینده از حمایت رسانه‌ای و فشارهای خارجی برای تأثیرگذاری در مسائل داخلی کشور بهره بگیرند و حالا که نتوانستند به هدف براندازی نظام برسند، در حاکمیت قدرت بیشتری را به دست بگیرند و در مجلس دهم نقش‌آفرین باشند و اهداف خود را دنبال کنند.

05:53 - دوشنبه 1394/05/26

beautiful-words-of-cyrus-the-great

نامه کوروش بزرگ خطاب به ملت شریف ایران ﺩﺭ ﻗﺮﻥ ۲۱ !

اینجانب کوروش هخامنشی ﻓﺮﺯﻧﺪ ﮐﻤﺒﻮﺟﯿﻪ ﯾﮑﻢ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ هخامنشیان ﻫﺳﺘﻢ ﻭ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ. ﮔﺮﭼﻪ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻗﻀﯿﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻭ ﺻﺪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﮔﺮ ۲۰۰ ﺳﺎﻝ ﻫﻢ ﻋﻤﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﺷﻤﺎ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺩﯾﺪﻡ!

ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﻟﻄﻒ ﻭ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﻫﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﺍﺳﺖ، ﻣﻨﺘﻬﺎ ﺩﺭ ﺭﺍﺳﺘﺎﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﻟﻄﻒ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﭼﻨﺪ ﻧﮑﺘﻪ ﺭﺍ ﻻﺯﻡ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﯿﺪ:

ﻧﮑﺘﻪ ﺍﻭﻝ:
ﺗﻨﻬﺎ ﺳﻨﺪﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ صحبتهای ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﯾﮏ ﺍﺳﺘﻮﺍﻧﻪ گلی ﺑﻪ ﻃﻮﻝ ۲۲.۵ ﺳﺎﻧﺘﯽﻣﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻗﺴﻤﺖﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﻧﯿﺰ ﻣﺨﺪﻭﺵ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺣﺎﻻ ﭼﻄﻮﺭ ﻋﺪﻩ‌ﺍﯼ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻣﺎ ﺍﻃﻼﻉ ﺩﻗﯿﻖ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻣﻌﻤﺎﯾﯿﺴﺖ ﻋﺠﯿﺐ. ﺿﻤﻨﺎً ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺗﺼﻮﺭ ﻧﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺭﻭﯼ ﻣﻨﺸﻮﺭ ﻓﯿﻨﮕﻠﯿﺶ ﯾﺎ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺍﺳﺖ! ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺧﻄﯽ ﻣﯿﺨﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻭ ﺷﮑﻠﮏ ﻫﻢ می‌کشیدیم.

ﻧﮑﺘﻪ ﺩﻭﻡ:
ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻟﻄﻒ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺑﻄﻮﺭ ﻗﺎﻃﻊ ﺗﮑﺬﯾﺐ ﻣﯽﮐﻨﻢ.

ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺟﻤﻼﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ، ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﺍﻥ، ﺁﻟﺒﺮﺕ ﺍﯾﻨﺸﺘﯿﻦ، ﻣﺎﺭﺗﯿﻦ ﻟﻮﺗﺮ ﮐﯿﻨﮓ، ﺑﺎﺏ ﻣﺎﺭﻟﯽ، ﺭﺟﺐ ﻃﯿﺐ ﺍﺭﺩﻭﻏﺎﻥ، ﺣﺎﻣﺪ ﮐﺮﺯﺍﯼ، ﺳﺮ ﺁﻟﮑﺲ ﻓﺮﮔﻮﺳﻦ، ﻫﺎﺩﯼ ﻋﺎﻣﻞ، ﺟﻮﺍﺩ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﻭ… ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﻨﺘﺴﺐ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺪﺍﻡ ﺳﻨﺪﯾﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ.

ﺍﺳﺎﺳﺎ ﺩﺭ آن ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺍﯾﻦﻗﺪﺭ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯽﺯﺩﯾﻢ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋﻤﻞ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ.
ﺻﺪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺪﺍﺭﺍﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﺷﺮﯾﻌﺘﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻣﻨﺘﻬﺎ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺁﻣﺎﺭ ﺗﻠﻔﯿﻖ ﻧﺎﻡ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﺟﻤﻼﺕ ﻗﺼﺎﺭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

ﻧﮑﺘﻪ ﺳﻮﻡ:
ﺍﮔﺮ ﮐﻤﯽ ﺩﻗﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ، ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ۱۰۰ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ! ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﯾﮑﻬﻮ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺍﯾﻦﻗﺪﺭ ﺑﺎ ﺟﺰﺋﯿﺎﺕ ﻣﺎﺟﺮﺍﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ. ﯾﮑﺠﻮﺭﯼ ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻭ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻣﺎ می‌زنند ﺁﺩﻡ ﻓﮑﺮ می‌کند ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ!!!

ﺍﮔﺮ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺭﺟﻮﻉ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ، ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﻤﯽ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺰﺩﯾﮏﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﮐﺎﻓﯽ ﺩﺍﺭﯾﺪ.

ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺸﺘﺮ نمی‌شود ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺮﻥ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﯾﮑﻢ ﻧﺴﺨﻪ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﭘﯿﭽﯿﺪ.
ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﯾﮑﺴﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ! ﺍﺻﻼ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ آﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﯽﮔﻮﯾﯿﺪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎ!

ﻧﮑﺘﻪ ﭼﻬﺎﺭﻡ:
ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻣﯽﺧﻮﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﻧﺒﻮﺩﯾﺪ. ﺷﺎﯾﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺼﻮﺭﯼ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ.
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﻕ، ﺁﺏ، ﮔﺎﺯ، ﺗﻠﻔﻦ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻬﻢﺗﺮ ﻭﺳﺎﯾﻞ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺟﻤﻌﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﯿﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟

ﻓﯿﺲﺑﻮﮎ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﺪ؟
ﻭﺍﯾﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﺪ ﻫﺎ!
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺳﺐ ﭼﺎﭘﺎﺭ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺗﺎﻥ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺑﺨﯿﺮ ﻣﯽﻧﻮﺷﺘﯿﺪ ﻭ ﻣﯽﻓﺮﺳﺘﺎﺩﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﺎﺻﺘﺎﻥ!
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖﭼﻄﻮﺭ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﯿﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﮓ، ﺭﻭﯼ ﻣﺦ ﻫﻢ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﯾﺪ؟
تازه از سِلفی مِلفی و همین الان یهوئی هم خبری نبود!

ﻧﮑﺘﻪ ﭘﻨﺠﻢ:
ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﺑﻪ ﺍﻓﻖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﻢ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﺎ ﻫﻢ ﻟﺸﮑﺮﮐﺸﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﯽﺟﻨﮕﯿﺪﯾﻢ.

ﻟﺸﮑﺮﮐﺸﯽﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ، ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻧﺒﻮﺩ. ﻣﺜﻼ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻓﺤﺶ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﻢ ﺑﺎﺭ ﺍﺳﺐ ﮐﻨﯿﻢ ﭼﺎﭘﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﻃﺮﻑ ﮐﻪ ﺁﻣﺪ ﺩﺭ ﺑﺮﻭﯾﻢ.

ﻧﮑﺘﻪ ﺷﺸﻢ:
ﺟﺎﻥ ﻣﺎ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺎ، ﺍﮔﺮ می‌خواهید ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﺗﻪ ﻭ ﺑﯽ ﺭﯾﺸﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺮﺳﯽ ﺑﻨﺸﺎﻧﯿﺪ، ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺠﺎﻧﺐ ﻣﺎﯾﻪ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﺷﺄﻥ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﻣﺎ ﺯﺍﺋﻞ ﻧﮕﺮﺩﺩ!!

ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﻨﻤﺎﯾﯽ ﻭ ﺗﺤﺮﯾﻒ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﯾﻨﺠﺎﻧﺐ ﻧﯿﺴﺖ، ﺿﻤﻨﺎً ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ، کج‌فکریست ‏(ﻣﺎ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﯿﻢ ﮐﮋ اندیشگان).

لاﺯﻡ ﺑﻪ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﺻﻔﺤﻪ ﻓﯿﺲﺑﻮﮎ ﯾﺎ ﺗﻮﺋﯿﺘﺮﯼ ﻣﻨﺘﺴﺐ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﻧﺐ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺩﻣﯿﻨﺶ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﮔﺎﺭﺩ ﺟﺎﻭﯾﺪﺍﻥ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﺧوﺍﻫﺪ ﺷﺪ.

ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿد
قربان شما کوروش کبیر

21:32 - جمعه 1394/05/16

  • صفحه 4 از 34
  • « بعدی
  • «
  • ...
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 10
  • 20
  • 30
  • ...
  • »
  • قبلی »

قلم نوشت

  • معترض باشیم، لاشخور نه!
  • پوست اندازی ادبیات اعتراضی در ایران
  • مردم در برابر مردم!
  • نگاه کاریکاتوری طرفین به واقعیات کف میدان
  • شروع فعالیت گشت ارشاد
  • ورود حاکمیت به رفتار فردی مردم
  • طنزی از یک حقیقت!
  • ظاهراً کسی نیست یقه #وزارت_نفت را بگیرد!
  • از آنچه دوست دارند، تا آنچه دوست دارند!
  • هفتمین جشنواره وقف چشمه همیشه جاری
  • پوستر پویش بین المللی «نسل سلیمانی» رونمایی شد
  • هاشمی رفسنجانی: جوابی برای استدلال‌های رهبری نداریم
  • فراخوان دلنوشته‌ای برای «حاج قاسم» + لینک ثبت‌نام
  • واکنش رهبر انقلاب به روایت ناقص هاشمی از ادعای موافقت حضرت امام با مذاکره
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش هفتم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش ششم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش پنجم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش چهارم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش سوم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش دوم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش اول
  • می پرسید چرا به عدالت نرسیدیم؟ جواب می دهیم!
  • چرا ناگزیریم به خیریه های مقامات مسئول حساس شویم؟!
  • اصولگرایی برابر با نظام و رهبری نیست
  • التهاب روانی جامعه، از آب خوزستان تا مائده هژبری
  • ۲۰۳۰؛ امضای مسئولین ساده اندیش، بر سند اسارت فرهنگی
  • مدعیان خط امام مردود مرداد!
  • انقلابی بمانیم تا انقلاب بماند
  • مجلس اقتصادمحور یا مجلس سیاست‌باز؟!
  • چرا اصلاح‌طلبان به غربی‌ها پیغام دادند که باید از مردم ایران انتقام گرفت؟

ویدئو قلم

حسن رحیم پور ازغدی
بررسی ابعاد فرهنگی سند ۲۰۳۰ توسط رحیم پور ازغدی

تصویر روز

rehlat-emam
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
?? ?????? ?????...
از وضعتان مطلعم…

دسترسی سریع

  • صفحه اصلی
  • تبلیغات در بچه های قلم
  • همیاری
  • نقشه سایت
  • درباره ما
  • تماس با ما

خبرنامه

برای اطلاع از به روزرسانی‌ها و دیگر اخبار مرتبط با سایت، در خبرنامه اینترنتی ما عضو شوید.

سامانه پیامکی

جهت عضویت در سامانه پیام کوتاه بچه‌های قلم، عدد 22 را به شماره 30007227001212 ارسال نمایید.

كليه حقوق مادی و معنوی، متعلق به بچه های قلم می‌باشد.

  • صفحه اصلی
  • تبلیغات در بچه های قلم
  • همیاری
  • نقشه سایت
  • درباره ما
  • تماس با ما

[ بچه های قلم را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید ]