بچه های قلم
  • صفحه اصلی
  • قلم نوشت
  • اشک قلم
  • قلمخند
  • رادیو قلم
  • ویدئو قلم
  • تصویر روز

بچه‌ های قلم » قلم نوشت

ظریف مذاکرات هسته ای 1

دستاوردهای ایران و ۱+۵ را در این جدول ساده ببینید

دکتر علی خلیلی

آنچه در ادامه می خوانید یک بررسی کاملا مستند و دقیق از داده و ستانده‎های طرف ها حاضر در مذاکرات لوزان است که مبتنی بر متون رسمی تنظیم شده است.
به صورت کلی معیارهای ارزیابی یک توافق را می توان در دو معیار شکلی و محتوایی خلاصه کرد.

– معیارهای شکلی

۱. ضمانت اجرا: وجود ضمانت قوی برای وادار کردن طرف مقابل به انجام تعهدات خود. ضمانت اجرای ۱+۵، تحریمها و قطعنامه های شورای امنیت است اما ایران ضمانت اجرای موثری ندارد.

۲. بازگشت پذیری: امکان بازگشت به وضعیت اولیه در صورت نقض طرف مقابل درکمترین زمان و با کمترین هزینه وجود داشته باشد که در فردو، نطنز و آب سنگین اراکاین امکان فراهم نیست. اما ۱+۵ بلافاصله می تواند تحریمهای تعلیقی را مجددا اعمال کند.

۳. تفسیر ناپذیری: جلوگیری از شانه خالی کردن طرف مقابل از عمل به تعهدات خود به خاطر ابهام کلمات. در تعهدات ۱+۵ همه واژهای «مرتبط با هسته ای»، «اقتصادی»، «مالی» و «ثانویه» به لحاظ حقوقی مبهم و قابل تفسیر هستند.

۴. وجود ناظر برای تعهدات طرفین: ناظر تعهدات ایران آژانس است اما بر تعهدات ۱+۵ نظارتی وجود ندارد. زیرا شورای امنیت در اختیار ۱+۵ است و نمی تواند ناظر تعهدات خود باشد.

– معیارهای محتوایی

هر توافقی، داده و ستانده ای دارد. داده و ستانده طرفین یکی از شش حالت زیر خواهد بود. که لوزان حالت ششم است. بدین صورت که ایران میزان بیشتری از حقوق خود را با میزان کمتری از حقوق خود معاوضه کرده است. یعنی در ازای چشم پوشی از حقوق هسته ای خود می تواند از پول نفت مسدود شده خودش استفاده کند، کشتیهای خودش را با پول خودش بیمه کند، پتروشیمی تولید خودش راصادر کند.

۱. ایران حقی از خود را بدهد و حقی از ۱+۵ بستاند بدین شکل که ارزش ستانده بیش از داده باشد.> توافق پرسود
۲. ایران حقی از خود را بدهد و حقی از ۱+۵ بستاند بدین شکل که ارزش داده و ستانده برابر باشد.> توافق منصفانه
۳. ایران حقی از خود را بدهد و حقی از ۱+۵ بستاند بدین شکل که ارزش داده بیش از ستانده باشد.> توافق استعماری
۴. ایران حقی از خود را بدهد و حقی از خود را بستاند بدین شکل که ارزش ستانده بیش از داده باشد.> بسیار استعماری
۵. ایران حقی از خود را بدهد و حقی از خود را بستاند بدین شکل که ارزش داده و ستانده برابر باشد.> توافق ظالمانه
۶. ایران حقی از خود را بدهد و حقی از خود را بستاند بدین شکل که ارزش داده بیش از ستانده باشد.> بسیار ظالمانه

داده های ایران

۱.محدودیت شدید فعالیت های هسته ای

الف. غنی‌سازی
۱. ایران حق ندارد هیچ سانتریفیوژ جدیدی برای حداقل ده سال بسازد.
۲. کاهش تعداد سانتریفیوژهای ایران از ۱۹۰۰۰ دستگاه کنونی به حدود ۶۰۰۰ دستگاه حداقل برای ده سال.
۳. تنها حدود ۵۰۰۰ دستگاه از ۶۰۰۰ دستگاه باقیمانده می توانند برای یک دوره حداقل ده ساله در نطنز غنی سازی کنند.
۴. هزار دستگاه باقیمانده در فردو نگهداری خواهد شد که ایران حق غنی سازی با آنها را نخواهد داشت.
۵. ۳۲۸ عدد از هزار سانتریفیوژ موجود در فردو به صورت خالی خواهد چرخید و بقیه خاموش خواهد بود.
۶. ۱۳۰۰۰ سانتریفیوژ از ۱۹۰۰۰ سانتریفیوژ کنونی باید به همراه زیرساختهایشان جمع آوری و در انباری زیر نظر آژانس نگهداری شوند.
۷. ایران موظف است سطح غنی سازی خود را حداقل به مدت ۱۵ سال به ۳.۶۷% کاهش دهد.
۸. غنی سازی پنج درصد یا بیست درصد یا بالاتر از آن برای حداقل ۱۵ سال ممنوع است.
۹. کاهش ذخایر اورانیوم از ده تن فعلی به سیصد کیلوگرم حدقل برای ۱۵ سال.
۱۰. ممنوعیت ساخت هر گونه تاسیاست جدید غنی سازی حداقل برای ۱۵ سال.
۱۱. ممنوعیت ساخت سانتریفیوژ حداقل برای ده سال.

ب. فردو
۱. از ۳۰۰۰ سانتریفیوژ موجود در فردو ۲۰۰۰ تای آن به همراه زیرساختهایشان جمع و در انباری زیر نظر آژانس نگهداری خواهد شد.
۲. تبدیل سایت فردو از یک مرکز غنی سازی به یک مرکز تحقیقاتی.
۳. ممنوعیت غنی سازی در فردو برای حداقل ۱۵ سال.
۴. ممنوعیت تحقیق و توسعه مرتبط با غنی سازی در فردو برای حداقل ۱۵ سال.
۵. ممنوعیت ورود مواد رادیواکتیو به فردو برای حداقل ۱۵ سال.

ج. تحقیق و توسعه
۱. محدود شدن تحقیق و توسعه به چهار نسل کنونی IR-۸, IR-۶, IR-۵, IR-۴حداقل برای ده سال.
۲. ممنوعیت استفاده از این چهار نسل برای غنی سازی حداقل برای ده سال.

د . راکتور آب سنگین اراک و بازفرآوری
۱. الزام ایران به بازسازی و باز طراحی راکتور اراک به گونه ای که توان تولید پلوتونیوم تسلیحاتی نداشته باشد.
۲. الزام ایران به خارج کردن سوخت مصرفی از کشور در طول عمر راکتور.
۳. سلب شدن حق بازفراوری به صورت ابدی از ایران.
۴. الزام ایران به نابود کردن یا خارج کردن قلب راکتور فعلی از کشور.
۵. ممنوعیت انباشت آب سنگین و لزوم صادر کردن آب سنگین اضافه بر نیاز اراک برای حداقل ۱۵ سال.
۶. ممنوعیت ساخت هر گونه راکتور آب سنگین جدید حداقل برای ۱۵ سال.

تحریم های ایران

۲.نظارت و بازرسی های گسترده
۱. الزام ایران به فراهم کردن دسترسی منظم آژانس به کلیه تاسیسات هسته ای.
۲. الزام ایران به امضاء و تصویب پروتکل الحاقی و عمل به مفاد آن.
۳. اجازه آژانس برای استفاده از پیشرفته ترین فناوری های نظارتی به منظور نظارت و بازرسی از تاسیسات هسته ای، از جمله نصب دوربین بیست و چهار ساعته در تاسیسات هسته ای ایران.
۴. اجازه آژانس برای بازرسی از کلیه معادن و کارخانه های اورانیوم.
۵. اجازه آژانس برای بازرسی از مراکز ساخت روتورهای سانتریفیوژ.
۶. اجازه آژانس برای نظارت مستمر بر سانتریفیوژهای جمع آوری شده از نطنز و فردو.
۷. محدود شدن زنجیره واردات و صادرات فن آوری های هسته ای و مواد با کاربردهای دوگانه به یک کانال انحصاری زیر نظر آژانس.
۸. اجازه بازرسی از تاسیسات غیر هسته ای از جمله تاسیسات نظامی بر اساس پروتکل الحاقی در هر نقطه از خاک کشور.
۹. ملزم بودن ایران به پاسخگویی در خصوص فعالیت های مخفیانه یا تاسیسات مشکوک در هر نقطه از خاک کشور.
۱۰. ملزم بودن ایران به روشن کردن وضعیت حال و گذشته برنامه هسته ای خود.
۱۱ . الزام ایران به همکاری با آژانس برای مشخص شدن جنبه های احتمالی نظامی برنامه هسته ای.

ستانده های ایران

۱.تحریم‌ها
۱. پس از تایید آژانس مبنی بر این که ایران به تعهدات کلیدی هسته ای خود عمل کرده است اتحادیه اروپا تحریمهای اقتصادی و مالی مرتبط با هسته ای را تعلیق خواهد کرد.
۲. پس از تایید آژانس مبنی بر این که ایران به تعهدات کلیدی هسته ای خود عمل کرده است امریکا تحریمهای ثانویه اقتصادی و مالی مرتبط با هسته ای را تعلیق خواهد کرد.
تبصره: تحریمهایی که به خاطر حمایت ایران از تروریسم یا نقض حقوق بشر وضع شده اند همانند گذشته باقی خواهد ماند.
۳. در قالب یک قطعنامه جدید تحریمهای هسته ای قطعنامه های مرتبط با هسته ای لغو وتحریمهای غیر هسته ای آن قطعنامه ها مجددا علیه ایران اعمال خواهد شد.

 

۱۵:۰۵ - دوشنبه ۱۳۹۴/۰۲/۲۸

national-products

تولید داخلی و دست برتر در مذاکرات

با توجه به اینکه رهبر انقلاب به عنوان بالاترین جایگاه تصمیم گیری و تعیین اهداف و مسیر اصلی کشور در طول سالیان اخیر همواره به حمایت از تولیدات داخل و قطع وابستگی از جریان اقتصادی غرب تاکید داشته و در دیدار اخیر خود در جمع کارگران اهمیت آن را گوشزد فرمودند، گسترش حمایت از تولیدات ساخت داخل و سرمایه ایرانی باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد چرا که تولید و صنعت، نقش بی بدیل و رکن مهم پیشرفت کشور تلقی می شود.اقتصاد مقاومتی که در سال های اخیر در واژگان اقتصادی کشور رایج شده، به طور خلاصه مترادف عبارت «استقلال اقتصادی» است. اگر کشوری فاقد این نوع از استقلال باشد نه امکان ادامه استقلال سیاسی را خواهد داشت و نه استقلال فرهنگی. اصل سیاست اقتصاد مقاومتی بر دور ماندن از درآمدهای نفتی و در مقابل، توجه به تولید داخلی و حمایت از آن تاکید و تصریح دارد.

درآمدهای مالیاتی که از فاکتورهای مهم در حمایت از صنایع داخلی است، باید از کسانی تامین شود که از ثروت و امکانات جامعه استفاده می‌کنند و این در حالی است که ثروتمندان کشور ما یا مالیات نمی پردازند و یا پرداخت مالیات آنان آنقدر ناچیز است که به چشم نمی‌آید و از سوی دیگر، اصرار دولت همچنان بر درآمدهای نفتی و فروش نفت به کشورهای خارجی است. حتی اگر تحریم‌های نفتی برداشته شده و نفت بیشتری با قیمت بالا از ما خریداری گردد، واردات بیشتر شده و تولیدکننده داخلی ضعیف و ضعیف‌تر می شود ولی نهایتاً از مشکلات اساسی اقتصاد ما معضلی مرتفع نمی‌گردد. بیکاری، فقر، اختلاف طبقاتی، آسیب پذیری و در یک کلام جنگ اقتصادی که بسیاری از گفتن این واژه اجتناب می کنند، سیاستی است که آمریکا در حال پیاده‌سازی علیه کشور ماست. به بیان دیگر آن تهاجم نظامی که دشمن از گزینه آن بر روی میزان سخن به میان می‌آورد، تهاجم اقتصادی است. چنانچه نفت را با قیمت بالایی به فروش برسانیم، باز هم تاثیری در استقلال و مقاوم سازی اقتصاد نخواهد داشت، زیرا دید برخی مسئولین ما در راستای اقتصاد مقاومتی و به بیان بهتر، همسو با قانون اساسی نیست و اینگونه استدلال می‌کنند که رونق تولید و صنعت و بستن درب چاه‌های نفت، امری محال و یا بسیار دشوار است.

یکی از مولفه‌های اقتصاد وابسته، دلار ارزان است و اگر با استفاده از دلار ارزان، سیل کالاهای خارجی به کشور سرازیر نمی شد، شاهد بی‌کار شدن کارگر و صنعت ایرانی و ایجاد شغل برای صنعتگر خارجی نبودیم. هیچ تولیدکننده ای نمی تواند در برابر چنین واردات ارزان قیمتی مقاومت کند و این شکل از واردات با فقر، بیکاری و اختلاف طبقاتی برابر شده است. علت این است که به دلیل بسترهای نامناسب، سود فعالیت های تولیدی، کمتر از سود فعالیت های غیرتولیدی است و ساز و کاری برای تشخیص فعالیت های غیرتولیدی و دریافت مالیات مضاعف از آنها وجود ندارد. اتفاق ناخوشایندی که علاوه بر این در کشور ما افتاده است، سرمایه‌های عظیم مردمی است که به بخش های غیر مولد مانند خرید و فروش سکه و ارز، مسکن و زمین سرمایه گذاری تزریق می‌شود.

به دلیل سود پایین تولید، این مبالغ که به ۷۰۰ هزار میلیارد تومان می رسد، به عنوان دشمن داخلی اقتصاد مستقل رشد کرده و تمام امکانات مالی را برای سود بیشتر می‌بلعد. تنها راه مقابله با دلالی و فعالیت های غیرمولد، دریافت مالیات های قانونی با استفاده از ساز و کارهای دقیق است؛ تا حدی که مالیات بر تولید بسیار مقرون به صرفه شده و سرمایه‌ها به سمت تولید داخلی سوق پیدا کند که تاکنون چنین امری به شکل سامان یافته، محقق نشده است. حتی وام های کلانی که توسط تولیدکنندگان دریافت می گردد، گاهاً در چنین بخش‌های آسیب زایی استفاده می شود و بدین ترتیب سپرده گذارانی که به امید رونق تولید داخلی، پول خود را نزد بانک ها به ودیعه گذاشته اند، شاهد هزینه شدن سپرده‌های خود در فعالیت های غیرتولیدی هستند که مفاسد زیادی نیز از همین ناحیه شکل گرفته است.

سیاست های اقتصادی شبه ‌لیبرالی که در طول سالیان گذشته اجرا شده، عملاً موانعی در سیاست‌های کلان جمهوری اسلامی اعم از داخلی و خارجی به وجود آورده است. به عنوان مثال اینگونه عنوان می شود که کسادی بازار تولید ارتباط تنگاتنگی با تحریم ها دارد در حالی که واقعیت، چیز دیگری است. تا زمانی که نفت ما با قیمت خوب خریداری می شود، مسئولین از خرج کردن این ثروت، سرخوش‌اند و ساماندهی مناسبی صورت نمی گیرد و زمانی که فشاری مانند تحریم بر کشور تحمیل می گردد، راه چاره، امید بستن به خارج از مرزها تلقی شده و کلید حل مشکلات در لوزان و ژنو و نیویورک جستجو می شود. این روش نه تنها با عزت کشورمان منافات دارد بلکه مقدمه وابستگی‌های بیشتر بعدی از جمله تکیه داشتن به نفت غیرفرآوری شده و خام است.

در حالی که پاسخگویی ما به تهاجم نظامی دشمن به شکلی بوده است که برای کشورهای مختلف الگو بوده‌ایم اما در جنگ تحمیلی اقتصادی هیچ اقدامی نکرده و بدترین نوع رفتار را داشته ایم. برای داشتن دست برتر در مذاکرات هسته‌ای می بایست قادر باشیم که نیازهای خود را در داخل تولید کنیم که همان تعبیر اقتصاد مقاومتی است در حالی که بعضی مسئولین عملاً، راه حل گشایش اقتصادی را واردات و به شکست کشاندن تولید داخلی می‌دانند. نمایندگان اقتصاد مقاوم با دست برتر به پای میز مذاکره می‌روند در حالی که ضعف اقتصاد داخلی، رویکرد متفاوتی را برای نمایندگان ایران در هر گفتگویی ترسیم می کند. اقتصاد مقاومتی به عنوان راه حال دوران تحریم تلقی نمی شود و جنگ علیه ما به قبل و یا بعد از توافق هسته ای محدود نمی گردد، بلکه نبرد با ایران همیشه وجود خواهد داشت، زیرا شعار انقلاب ما استقلال و قطع وابستگی است و استعمار نوین هیچگاه قدرت گرفتن کشوری که همواره منافع آنان را تهدید کرده است را بر نمی تابند. بنابر این نباید از سیاست های اقتصاد مقاومتی که همانا تاکید بر تولید داخلی است غفلت کرد و ضروری است در هر شرایطی برای تحقق اهداف کلان انقلاب که مستلزم اقتصادی مقاوم و مستقل است، خود را موظف و ملزم نمود.

۲۲:۱۱ - سه شنبه ۱۳۹۴/۰۲/۱۵

ارز طلا نفت

توافق هسته ای چه تاثیری بر نرخ ارز و قیمت نفت خواهد داشت؟

هنوز نمی توان به اصل توافق جامع امید داشت. آمریکاییها حاضر به لغو یکباره تحریمها (خط قرمز ایران) نیستند. علاوه بر این مساله بازرسیهای فراتر از پرتکل الحاقی، محدودیتهای تحقیق و توسعه و نحوه عادی سازی برنامه هسته ای ایران بعد از بازه ده ساله هم محل اختلاف ایران و غربیهاست. علی رغم این اختلافات، راهبرد برخی جریانهای سیاسی تبریک گویی و ایجاد جو روانی در جامعه برای تسهیل عبور از خطوط قرمز و رسیدن به هر قیمت به توافق است.

به گزارش رجانیوز، شاید افکار عمومی بیش از اصل توافق، منتظر تبعات اقتصادی احتمالی آن است. از این رو ترسیم تبعات اقتصادی هر یک از سناریوهای پیش رو ضروری است.

اگر توافق جامع مدنظر دکتر ظریف هم مانند فکت شیت آمریکاییها تعلیق مرحله ای تحریمها را دنبال کند، اوضاع اقتصادی ایران بدتر میشود که بهتر نمی شود. یعنی علی رغم جو روانی و اثرات مقطعی چند محموله ارزی احتمالی (مشابه توافق ژنو)، تحریمها باقی میماند و مشکلی از کسری بودجه، رشد اقتصادی و نقایص ساختاری کشور کم نمیشود. در نهایت هم چوب میخوریم و هم پیاز! البته احتمالا طرف غربی برای تحقق اهداف سیاسی خود ترتیبی اتخاذ میکند تا حداقل با کاهش مقطعی نرخ ارز شیرینی توافق تا قبل از انتخابات مجلس در کام مردم تلخ نشود.

گرچه دکتر ظریف هنوز بر خلاف دستور مقام معظم رهبری و مطالبه نمایندگان مجلس هنوز خطوط کلی توافق نهایی مدنظر خود (فکت شیت ایرانی) را منتشر نکرده اند، اما بر اساس اعتماد به تیم مذاکره کننده فرض میکنیم که توافق نهایی با رعایت دقیق خطوط قرمز انجام میشود. حالا در خوش بینانه ترین حالت اگر توافق جامع با فرض لغو یکباره همه تحریمها امضا شود، چه اتفاقی برای اقتصاد ایران رخ می دهد؟

دو پیامد مهم اقتصادی توافق احتمالی (با فرض لغو تحریمها) که همواره از سوی تیم مذاکره کننده و سایر وزرای اقتصادی دولت مورد تاکید قرار میگیرد عبارتند از: (۱) آزاد شدن منابع ارزی کشور و (۲) افزایش درآمد نفتی کشور.

۱- آزادسازی ذخائر ارزی:
از سوی برخی طرفها اظهار شده که با لغو تحریمها بین ۳۰ تا ۵۰ میلیارد دلار از ذخائر ارزی بانک مرکزی ایران آزاد میشود و با این گشایش اوضاع اقتصادی ایران بهبود خواهد یافت۱. این ادعا نادرست است. چرا که:

اولا تمامی ذخائر بانک مرکزی که به گفته وزیر اقتصاد حدود ۱۰۰ میلیارد دلار است، سپرده ارزی در بانکهای خارجی نیست. یعنی بخش زیادی از این رقم طلبهایی است که قبلا به شرکتها و بانکها تخصیص یافته و اساسا در بانکهای خارجی وجود ندارد. به عنوان مثال بیش از ۲۰ میلیارد دلار طلب بانک مرکزی از شرکت نفت هم جزو همین ذخائر محسوب میشود. همچنین بیش از ۲۰ میلیارد دلار هم به عنوان تضمین در فایننس چین کارسازی شده و ارتباطی با تحریم ندارد. بنابر این بیش از ۴۰ میلیارد دلار آهو در چمنزار است و حتی بعد تحریمها دست بانک مرکزی را نمیگیرد. علاوه بر این ۴ میلیارد دلار در دادگاه آمریکا در رابطه با پرونده پترسون (ربطی به هسته ای ندارد) توقیف شده است.

ثانیا بر اساس ملاحظه فوق و بعد از کسر ذخائر طلا و اسکناس، از مجموع ۱۰۰میلیارد دلار ذخائر ارزی بانک مرکزی، کمتر از نصف آن باقی میماند که با رفع تحریمها ربط دادنی است و اتفاقا سهم صندوق توسعه ملی محسوب میشود و اساسا در اختیار دولت نیست. جالب اینکه صندوق توسعه ملی هم قبلا برای این منابع چاله کنده است. علاوه بر تسهیلاتی که به بخشهای صنعتی داده شده ۵.۳ میلیارد دلار (۴.۱ + ۱.۲ میلیارد دلار) را در سال ۹۲ و ۹۳ برای کمبود منابع هدفمندی از طریق ستاد تدابیر در بازار فروخت و الان جزو طلبها از دولت محسوب میشود. همچنین ۲ میلیارد دلار هم اخیرا بابت آبهای مرزی برداشت شده که آنهم در واقع دیگر موجود نیست و جزو طلبها محسوب میشود. با توجه به برداشتها و سایر تخصیصهای صورت گرفته، در حال حاضر مجموع موجودی صندوق توسعه ملی منفی است۲ (جایی برای رفع تحریم نمانده است!).

بر خلاف برخی اظهارات، مقدار منابع ارزی که از طریق رفع تحریمها قابل آزادسازی است حتی به ۲۰ میلیارد دلار هم نمیرسد و این منابع هم متعلق به خزانه نیست که قابل فروش در بازار باشد و نرخ ارز را پایین بیاورد. با این وجود کاملا محتمل است که همانند توافق ژنو برخی از ذخائر بانک مرکزی (مثل ذخائر نگهداشته شده در ژاپن) به دلیل سیطره دولت بر این بانک و به منظور تحقق اهداف سیاسی دولت در بازار فروخته شود و حداقل تا شب انتخابات دلار در حدود ۲۹۰۰ تا ۳۰۰۰ تومان (بالاتر از نرخ ۲۸۰۰ تومان بودجه) حفظ شود.

۲- افزایش درآمدهای نفتی کشور
ادعا میشود با رفع تحریمها، درآمدهای نفتی کشور دوبرابر خواهد شد۳. این ادعا هم نادرست است. چرا که:

اولا همانطور که اداره اطلاعات انرژی (EIA) پیش بینی کرده با لغو تحریمهای ایران، قیمت جهانی نفت بین ۵ تا ۱۵ دلار سقوط خواهد کرد۴. کاهش حدود ۵ دلاری قیمت نفت در همان روز تفاهم لوزان هم مویدی بر این جهت گیری فعالان بازارهای بین المللی محسوب میشود. از این رو رفع تحریمها حتی یک اثر منفی هم بر درآمدهای نفتی ایران خواهد داشت و بخشی از افزایش درآمد حاصل از افزایش فروش را خنثی میکند.

ثانیا به گفته وزیر نفت با لغو کامل تحریمهای نفتی ۱ میلیون بشکه نفت در روز به توان صادراتی ایران اضافه خواهد شد۵ . اما بخشی از خریداران اروپایی نفت ایران که قبل از تحریمها روزانه بین ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار بشکه خریداری میکردند، فناوری پالایشگاه های خود را تغییر داده و دیگر حاضر به بازگشت به نفت سنگین ایران نیستند. بنابر این همانطور که برخی نهادهای غربی پیش بینی کرده اند ایران در سال ۲۰۱۵ عملا چیزی حدود ۳۰۰ هزار بشکه در روز توان صادراتی بیشتر خواهد داشت۶.

با توجه به موارد فوق و قیمت اندک نفت در سال ۹۴، میتوان گفت بهترین توافق هم تاثیر شگفتی بر درآمدهای ارزی دولت نخواهد داشت.

با آمدن دولت یازدهم، قیمت ۱۰۰ دلاری نفت تا مرز ۵۰ دلار کاهش یافت. گرچه این کاهش قیمت طراحی آمریکا-سعودی برای ضربه به ایران و روسیه بود. اما کارشناسان انرژی معتقدند با توجه به اثرپذیری فوق العاده بازار نفت از سیاست خارجی در غرب آسیا، همواره رابطه مستقیمی بین سیاستهای تنش زدایی دولتها در ایران با کاهش قیمت جهانی نفت وجود داشته است (و برعکس)! البته شاید این بار موشکهای یمنی به کمک قیمت نفت و درآمدهای دولت بیاید.

نمودار قیمت نفت اوپک
نمودار قیمت نفت اوپک (منبع: www.opec.org)

منافع و مضرات لغو تحریمها به موارد فوق محدود نمی شود. مثلا لغو تحریمها حتما موجب کاهش دلالان در حوزه روابط بانکی و نفتی خواهد شد. حتما موجب سرمایه گذاری شرکتهای خارجی در بخش نفت و گاز ایران و افزایش درآمد ارزی کشور (بعد از حداقل سه سال) خواهد شد. حتما موجب افزایش خودروهای آلمانی و فرانسوی در جاده های ایران خواهد شد. حتما موجب تسهیل پروازهای هما به کشورهای اروپایی خواهد شد. حتما موجب پهلوگیری مجدد ناوگان شرکت کشتیرانی در بنادر غربی خواهد شد. حتما موجب تسهیل واردات روغن و خوراک دام از شرکت کارگیل و بنگه و تسهیل واردات دارو و جوجه یک روزه از انگلیس خواهد شد.

به همین ترتیب لغو تحریمها حتما موجب تشدید مشکلات ریشه ای اقتصاد ایران یعنی تعمیق ساختار نفتی-دولتی خواهد شد. حتما موجب کاهش انگیزه دولت برای اصلاح ساختارها و ایجاد شفافیت مالیاتی و اقتصادی خواهد شد و … .

به هر حال کفه منافع و مضرات تحریم هر چه که باشد، تاثیری بر این اصل اثبات شده ندارد: بیش از ۹۰ درصد مشکل فساد و ناکارآمدی اقتصاد ایران مربوط به ساختار نفتی-دولتی است و نه تحریمها. گرچه همه منتقدین دولت قبل به این اصل معتقد بودند اما امروز کمتر از آن دم میزنند.

دوای درد مشکلات رفاهی کشور اقتصاد مقاومتی است. مشکل ساختاری اقتصاد ایران با شفاف سازی، واگذاری اقتصاد به مردم و پرهیز از خام فروشی نفت و تمرکز بر توسعه صنعت پایین دستی برطرف میشود و این امور با وجود تحریمها هم ممکن و حتی میتوان گفت امکان پذیرتر است. البته بدیهی است که حرکت در مسیر اقتصاد مقاومتی نه تنها منافاتی با مذاکره ندارد بلکه به طور خودکار موضع مذاکراتی دشمن را تضعیف میکند و لاجرم مجبور میشود به خواسته های ایران تن دهد (با یک تیر دو نشان).

منابع

.: نماینده مطلع کنگره آمریکا: ایران به محض امضای توافق هسته‌ای، ۳۰ تا ۵۰ میلیارد دلار به دست می‌آورد.
.: تخلیه منابع صندوق توسعه ملی/ احکام بودجه موی دماغ صندوق.
.: صادرات نفت با رفع تحریم‌ها دو برابر می‌شود/ سوم آذر دنیا به آخر نمی‌رسد/ هنوز نمی‌توان درباره کرسنت اظهار نظر کرد.
.: Iran nuclear deal may slash oil prices by US$۱۵ a barrel: EIA
.: وعده زنگنه درباره تولید نفت پس از تحریم.
.: Four misconceptions about the negotiations with Iran

۲۰:۲۱ - شنبه ۱۳۹۴/۰۲/۵

uncle-sam-wants-you

۱۵ سابقه نقض پیمان آشکار توسط آمریکا

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل دولت موقت تاکنون که حدود چهار دهه از عمر انقلاب می‌گذرد، هر زمان که درباره از سرگیری روابط با آمریکا صحبت می‌شود، یکی از مهمترین موانعی که راه را برای این فرآیند سخت و تا حدی بعید می‌کند، حس “بی‌اعتمادی” شدید ایران به آمریکا است. این بی‌اعتمادی شدید که در طول این چهار دهه در مقاطع و موارد مختلف نمود داشته است، محصول عملکرد دولت آمریکا در نقض وعده‌ها و تعهدات خویش است؛ از این رو به مواردی معدودی از این عهدشکنی‌ها اشاره می‌کنیم:

۱-کودتای ۲۸ مرداد و نقض اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها

بند ۴ ماده ۲ از منشور سازمان ملل تاکید دارد که کلیه اعضای ملل متحد، متعهد هستند که از تهدید به زور یا کاربرد زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشور دیگر اجتناب کنند. در بند ۷ همان ماده نیز تاکید شده هیچ یک از مقررات این سند به سازمان ملل اجازه نمی‌دهد در اموری که ذاتاً در صلاحیت داخلی هر کشور است دخالت کند و اعضا نیز ملزم به رعایت این اصل هستند، اسنادی که فارن پالسی همزمان با سالگرد کودتای ۲۸ مرداد منتشر کرد، به طور رسمی شواهدی کافی مبنی بر نقض این اصل حقوق توسط آمریکا ارائه می‌دهد.

۲- نقض بی‌طرفی در جنگ ایران و عراق

از آغاز و در طول ۸ سال جنگ میان ایران و عراق دولتمردان این کشور همواره اعلام کردند در مورد این جنگ موضع بی‌طرفی اتخاذ کرده‌اند اما اسنادی که پس از جنگ توسط رسانه‌های داخلی و خارجی منتشر شد، به خوبی نشان می‌داد آمریکا نه تنها بی‌طرفی را نقض کرده است، بلکه در برخی از مقاطع جنگ با تمام توان عراق را برای جلوگیری از پیروزی ایران حمایت و تجهیز کرده است.

۳- نقض حقوق بین‌الملل در حادثه ایرباس ایران

۱۲ تیرماه ۱۳۶۷ هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران با شلیک موشک هدایت شونده از ناو یواس‌اس وینسنس متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا بر فراز خلیج‌فارس سرنگون شد و در پی آن تمامی مسافران این هواپیما جان خود را از دست دادند. این حمله نقض حقوق بین‌الملل و قواعد اساسی تضمین امنیت و سلامت هواپیمایی بین‌المللی کشوری و نیز نقض تعهدات بین المللی ایالات متحده آمریکا در حمله به یک هواپیمای غیرنظامی و صرفاً مسافربری است. نکته بسیار مهم در مورد این حادثه این است که فرمانده ناو ایرباس به دلیل اینکه هواپیمای جمهوری اسلامی را هدف قرار داد و باعث کشته شدن ۲۹۰ سرنشین بی‌گناه شده بود مدال افتخار دریافت کرد.

۴- اضافه کردن افراد و شرکت‌های جدید به لیست تحریم شوندگان در عین جریان داشتن توافق هسته‌ای اولیه

بر اساس توافقنامه موقت ژنو که ایران و گروه ۱+۵ در آذرماه سال ۹۲ به آن دست یافتند، ایران متعهد شده که برنامه هسته‌ای خود و غنی‌سازی اورانیوم را به شکلی محدود ادامه خواهد داد و نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را بر تأسیسات خود تسهیل خواهد کرد و طرف مقابل هم بخشی از تحریم‌های وضع‌شده علیه ایران را تعلیق کند و از وضع تحریم‌های جدید اعم از بین‌المللی، چندجانبه و یک‌جانبه خودداری خواهد کرد اما در حالی که ایران به تعهدات خود پایبند بود و بازرسان آژانس نیز این مسئله را تایید می‌کردند آمریکا چندین شخصیت و شرکت و مؤسسه را بر خلاف تعهداتش، به لیست تحریم شدگان اضافه کرد.

۵- نقض حقوق بشر در حوزه تحریم‌ها

از دیدگاه حقوق بین‌الملل و حقوق بشر تحریم‌های یک جانبه آمریکا نیز ناقض حقوق بشر اعم از حق فعالیت اقتصادی، حق توسعه، حق تعیین سرنوشت و اصل مسئولیت فردی در مجازات است.

۶- تحریم‌های آمریکا علیه ایران

الف: عهدنامه ۱۹۵۵ مودت، روابط اقتصادی و کنسولی میان ایران و آمریکا که از نظر دیوان بین‌المللی دادگستری بخشی از مجموعه قوانین قابل اعمال در روابط میان ایران و آمریکاست را نقض می‌کند. طبق بند ۱ ماده ۱۰ این عهدنامه “بین قلمروهای طرفین معظمین متعاهدین آزادی تجارت و دریانوردی برقرار خواهد بود.” به موجب بند ۲ ماده ۸ نیز “هیچ یک از طرفین معظمین متعاهدین محدودیت‌ها ممنوعیتی نسبت به ورود هرگونه محصول طرف معظم متعاهد دیگر یا نسبت به صدور هرگونه محصولی به قلمرو دولت معظم متعاهد دیگر قائل نخواهد شد.”

ب: با بیانیه الجزایر که در ۱۹۸۱ میان ایران و آمریکا به منظور پایان دادن به بحران گروگانگیری و مابقی اختلافات سابق و آینده میان این دو کشور به امضا رسید، مغایرت دارد. بند ۱۰ بیانیه اعلام می‌کند: “ایالات متحده آمریکا در قبال ایران متعهد شده است که کلیه تحریم‌هایی را که از نوامبر ۱۹۷۹ علیه ایران تحمیل کرده است، الغا کند». بر این اساس، تعهد آمریکا طبق بند ۱۰ بیانیه الجزایر دایر بر لغو تمام تحریم‌های تجاری علیه ایران پس از نوامبر ۱۹۷۹، نیز اجازه وضع مجدد تحریم‌های مشابه را به آن دولت نمی‌دهد.

ج: به‌علاوه، هدف تحریم‌های آمریکا، قطع روابط ایران با سایر دولت‌ها و تاثیرگذاری بر امور داخلی این کشور، همراه با اجبار و بدون هرگونه توجیه حقوقی است، بنابراین با بند ۱ بیانیه فوق که هرگونه مداخله آمریکا در امور ایران را منع می‌کند، مغایرت دارد. هر چند آمریکا پس از این موافقتنامه که اکثر تحریم‌های اعمالی از طرف خود را رفع کرد اما مجدداً از سال ۱۹۸۳ تاکنون آمریکا اعمال تحریم‌ها را علیه ایران از سر گرفت که ناقض تعهد مزبور به شمار می‌رود. موارد فوق همگی فرصت‌ها و مستمسک‌های قانونی برای دستگاه دیپلماسی و معاونت حقوقی ریاست جمهوری در راستای استیفای حقوق ملت ایران در محاکم بین‌المللی فراهم می‌آورد.

۷- نقض تعهدات در برابر افغانستان پیرامون برقراری امنیت

جمیز کنینگهام، سفیر ایالات متحده امریکا در کابل چندی پیش در نشست خبری‌ با رسانه‌ها اعلام کرد بر اساس موافقتنامه استراتژیک میان آمریکا و افغانستان، کشورش مکلف نیست که در برابر حملات راکتی پاکستان به خاک افغانستان دفاع کند.

این درحالی‌ است که بر مبنای ماده نهم پیمان استراتژیک امریکا با افغانستان، این کشور مکلف است که هر گونه حملات خارجی بر خاک افغانستان را با اخذ مشورت از این منشور دفع کند. کینگهام در این نشست اضافه کرد که گفته است: “موافقتنامه همکاری‌های دراز مدت استراتژیک میان امریکا و افغانستان نیروهای امریکایی را مکلف به اقدام مشخصی در برابر حملات راکتی پاکستان به خاک افغانستان نمی‌سازد.”

۸- نقض تعهدات به افغانستان با معاوضه سرباز آمریکایی با آزاد نمودن مقامات طالبان

ایالات متحده آمریکا در ازای آزادی بوبرگدال، سرباز ارتش این کشور که به مدت پنج سال در مناطق تحت کنترل طالبان قرار داشت، پنج تن از مشهورترین و خشن‌ترین مقامات پشین گروه طالبان را آزاد کرد؛ این مقامات که دارای مشاغل و رتبه نظامی هستند، از دوازده تا سیزده سال در زندان گوانتانامو محبوس بودند و طبق ادعای سخنگوی وزارت خارجه افغانستان، آمریکا طبق توافق باید آنها را به دولت افغانستان تحویل می‌داد ولی اکنون آنان در قطر مستقر شده‌اند و رهبر طالبان نیز آزادی این گروه از اعضای ارشد پشین خود را نتیجه تلاش‌های این گروه و پایداری اعضای آن خوانده است.

۹- نقض پیمان منع گسترش سلاح هسته‌ای

حدو یک ماه پیش روسیه اعلام کرد اقدام آمریکا در آموزش خلبانان کشورهای متحد خود برای استفاده از سلاح‌های هسته‌ای به منزله نقض پیمان منع اشاعه سلاح‌های هسته‌ای است. در این راستا خلبانانی از کشورهای غیرهسته‌ای عضو ناتو مانند لهستان برای استفاده از سلاح هسته‌ای آموزش می‌دیدند. میخائیل اولیانوف، رئیس بخش منع گسترش هسته‌ای در وزارت امور خارجه روسیه، به تازگی اعلام کرد: اقدام آمریکا به آموزش خلبانان کشورهای متحد خود برای استفاده از سلاح‌های هسته‌ای “به منزله نقض پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای” است.

۱۰- نقض حقوق بشر در زندان گوانتانامو

زندان گوانتانامو در اواخر سال ۲۰۰۱ پس از حمله آمریکا به افغانستان با این هدف تأسیس شد که مظنونان به فعالیت‌های تروریستی در اقصی نقاط جهان ربوده و به این مکان آورده شوند تا بازجویان آمریکایی به هر شکلی که مایل باشند، زندانیان را تحت فشار و شکنجه قرار دهند. از آنجا که خلیج گوانتانامو خارج از حوزه اداری دستگاه قضایی آمریکا قرار دارد، هیچ یک از مقررات آیین دادرسی آمریکا در مورد زندانیان آن رعایت نمی‌شود.

۱۱- نقض مفاد معاهده ان پی‌تی

بیش از چهل سال است که آمریکا عضو ان‌پی‌تی است اما:

الف: تا کنون به ماده ۴ این معاهده – تاکید بر ارائه کمک‌های فنی به اعضا برای برنامه‌های هسته‌ای است، در واقع همه اعضاء این معاهده متعهد می‌شوند که تبادل هر چه وسیع‌تر تجهیزات، مواد دانش و اطلاعات فنی را جهت مصارف صلح جویانه انرژی هسته‌ای تسهیل کنند– متعهد نبوده است. آمریکا به ماده ۶ معاهده ان‌پی‌تی – تمام هم‌پیمانان متعهد می‌شوند، مذاکرات به منظور توقف مسابقه سلاح‌های هسته‌ای و خلع سلاح هسته‌ای و انعقاد پیمانی جهت خلع سلاح کامل و عام با مقررات دقیق و مؤثر را با حسن نیت و در اسرع وقت آغاز کنند – هم پایبند نبوده و به ماده ۳ این معاهده نیز – دولت‌های فاقد سلاح‌های هسته‌ای در این پیمان باید به منظور انجام تعهدات خود در قبال این ماده به طور انفرادی یا همراه با سایر دولت‌ها در چارچوب ضوابط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی موافقت‌نامه‌هایی منعقد کنند، متعهد نبوده است.

ب: تحت ماده ۶ معاهده ان‌پی‌تی آمریکا باید سلاح‌های هسته‌ای خود را از بین ببرد اما با نقض آشکار این اصل و در تضاد با تعهداتش آمریکا زرادخانه‌های هسته‌ای خود را نوسازی و مرمت می‌کند.

۱۲- نقض توافقنامه کشور میزبان با عدم صدور ویزا برای ابوطالبی

آمریکا به عنوان میزبان سازمان ملل متعهد به صدور ویزا برای نمایندگان کشورهای گوناگون است. بر اساس “موافقتنامه مقر” که در سال ۱۹۴۷ امضاء شده، آمریکا باید برای دیپلمات‌های کشور‌ها در سازمان ملل ویزا صادر کند. ماده چهارم “توافقنامه کشور میزبان” که سال ۱۹۴۷ به امضای وزیر خارجه وقت آمریکا و دبیرکل سازمان ملل رسیده است، جلوگیری از ورود سفرای کشورهای خارجی در سازمان ملل به خاک آمریکا را ممنوع اعلام می‌کند.

بر طبق این توافقنامه، “دولت فدرال، مقامات ایالتی و محلی ایالات متحده نبایستی که هیچ‌گونه محدودیتی را نسبت به هرگونه رفت و آمد از و یا به مقر سازمان توسط نمایندگان و اعضای آن اعمال کنند. هم چنین حل و فصل مسایل و مشکلات طبق این توافقنامه بایستی با تفاهم دو طرف حل و فصل شود.”

۱۳- نقض ادعای مبارزه با تروریسم با خارج کردن منافقین از لیست گروه‌های تروریستی

آمریکا در سال‌های اخیر همواره ادعای مبارزه با تروریسم را داشته است و به همین اقدامات خودسرانه، تلافی جویانه و جنگ طلبانه بسیاری، از جمله حمله به افغانستان و عراق، انجام داده است. این درحالی است که دولت آمریکا چند سال پیش نه تنها گروهک تروریستی منافقین که چندین و چند جنایت تروریستی مرتکب شده بودند را از لیست گروه‌های تروریستی خارج کرد، بلکه برخی از سیاستمداران از سیاست های قبلی آمریکا به دلیل قرار دادن این گروهک در لیست گروه‌های تروریستی انتقاد کردند.

۱۴- نقض حقوق سیاه پوستان

از ابتدای تاریخ سیاسی ایالات متحده، سیاه پوستان همواره مورد تبعیض و تجاوز قرار گرفته‌اند. این مسئله وقتی پررنگ می‌شود که آمریکایی‌ها ادعا می‌کنند که مروج و حامی حقوق اقلیت‌ها در آمریکا و سایر نقاط جهان هستند. در سال ۲۰۱۳ در هر ۲۸ ساعت یک آمریکایی وسط پلیس یا نیروهای امنیتی کشته شده است. ۴۱ درصد از کسانی که در فاصله سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ با اسلحه یا شوکر پلیس کشته شده‌اند، سیاه پوست بوده‌اند. قتل مریام کاری، ترایون مارتین و مایکل براون مواردی هستند که در همین اواخر اتفاق افتاده‌اند.

این آمار تنها بخشی از مسائل مربوط به حقوق قضایی سیاه‌پوستان است که این اواخر به دلیل افزایش قتل سیاه پوستان پررنگ‌تر شده است و این درحالی است که حقوق سیاه‌پوستان در حوزه قانونگذاری نیز همواره نادیده انگاشته می‌شود.

۱۵- نقض ماده ۱۲ اعلامیه حقوق بشر

بر اساس این ماده ” هیچ کس نمی‌تواند به هیچ عنوانی در قلمرو خصوصی، خانواده، محل زندگی یا مکاتبات شخصی دخالت کند. این درحالی است که نهادهای امنیتی آمریکایی به بهانه‌ها و شیوه‌های مختلف حریم خصوصی مردم آمریکا و جهان را نقض می‌کنند، بنابر آمارهای منتشر شده از سوی گوگل، سازمان‌های دولتی و محلی و فدرال آمریکا در سال ۲۰۱۲ میلادی، ۱۳ هزار و ۷۵۳ مورد درخواست برای خواندن پست‌های الکترونیکی و یا جمع آوری دیگر اطلاعاتی که از طریق شرکت جی‌میل و یا دیگر نهادهای خدماتی ارسال می‌شود، ثبت کرده‌اند. بیش از نیمی از این درخواست‌ها بدون مجوز و حکم قانونی بوده است. شنود انبوه مکالمات تلفنی نیز از دیگر اقدامات آمریکا در این زمینه است.

۰۵:۵۴ - دوشنبه ۱۳۹۴/۰۱/۳۱

پرچم جمهوری اسلامی ایران

دو ایران، روی میز

فرشاد مهدی پور
آخرین روزهای سال بود که وزیر امور خارجه وقت آمریکا (شاید اولین زن آمریکایی در این سمت)، شروع کرد به پیش‌کشیدن بحث عذرخواهی تلویحی نسبت به مداخلات ایالات‌متحده در ایران، آن‌هم با محوریت کودتای ۲۸ مرداد. این روی‌داد اگر چه سنگ‌بنایی شد برای پیام‌های نیمه‌شبانه آمریکایی‌ها به ایرانی‌ها در آستانه نوروز و در سال‌های اخیر، سبک و سیاق روشن‌تری هم یافته، زیرِ گذر روزهای تعطیل به فراموشی سپرده شد اما دال مرکزی آن سخنان وارد ادبیات سیاسی در کشور شد: حاکمیت دوگانه‌ای که مادلین آلبرایت از آن نام‌برده بود و حالا ۱۰-۱۵ سالی بعد از آن گفته‌ها، در بیان باراک اوباما (که این روزها زیاد حرف می‌زند و بیش‌تر از همه‌چیز درباره جمهوری اسلامی)، صورت‌بندی تازه‌ای یافته: ایرانی که انگیزه عقیدتی و تهاجمی دارد و ایرانی که حالت تدافعی دارد و احساس آسیب‌پذیری.

اول.
آمریکایی‌ها دوست‌ دارند که با کدام ایران کار کنند: ایران تهاجمی یا تدافعی؟ پاسخ ظاهرا واضح است و چندان نیازمند تامل و بحث نیست. آمریکایی‌ها با ایران سر به‌راه‌تر راحت‌ترند و این‌را پنهان نیز نمی‌کنند. این نکته در خود، حاوی پیامی ناگفته‌ است که همانا ناامیدشدن‌ آن‌هاست از تغییر فیزیکال و سخت جمهوری اسلامی، به نحوی که یا از روی نقشه پاک شود و یا در حالتی شبه‌کودتایی، تغییر ماهیت دهد. سطح تماس‌های مقامات مختلف آمریکا با راس هرم حکم‌رانی ایران، شاهد دیگری بر این ادعاست که با ایجادشدن حالتی گفت‌وگویی میان کنگره، وزیر خارجه و رییس‌جمهور آمریکا با مقامات ایرانی در تریبون‌های رسمی و کنش و واکنش‌های متقابل، نحوه گردش کار مبادلات میان طرفین به‌نحو قابل توجهی پایاپای و برابر شده است. مشخصا چارچوب درنظرگرفته شده در گفت‌وگوهای ۵+۱ و محوریت یافتن مذاکرات دوجانبه حول موضوع هسته‌ای، این پیام‌ را هم تایید می‌کند و برابرشدن ایران با قدرت‌های جهانی را تثبیت.

دوم.
مشخصه‌های ایرانِ سر به راه و همراه با آمریکایی‌ها چیست؟ در این‌گونه مواقع، معمولا ذهن‌ها متوجه اقدامات و ابتکارات و حوزه‌های نفوذ جمهوری اسلامی می‌شود و این‌که مثلا در کدام کشورها حضور دارد، چه معادلاتی را تعیین می‌کند و چه بازی‌هایی را می‌تواند برهم بزند. جنبه تهاجمی‌ای که به زعم غربی‌ها، منفی است و باید محدود شود و در مرکز آن هم، حفظ امنیت «سگ هار» قرار دارد؛ اهمیت این کارویژه تا بدان‌جاست که رییس دولت آمریکا در همین سخنانش (مصاحبه با توماس فریدمن در نیویورک‌تایمز) ابراز امیدواری می‌کند که «کسی چه می‌داند، شاید ایران تغییر کند». لیکن ظاهرا این فقط یک رویه سکه است و نگاهی حداقلی؛ ایران مطلوب، ایرانی است هراسان و ترسان که در لاک خود سر فرو برده، ایرانی که قدرت‌مند نیست. ایرانی گوش به فرمان و رام که اگر چنین نبود چه نیازی به تفکیک‌گذاری مذکور (تدافعی- تهاجمی) وجود داشت؟ مشخصه‌های این ایران، فقدان تلاش‌های اعتقادی است و این‌که اگر یک نفر گفت همه گزینه‌ها روی میز است، دیگری لبخند بزند و بگوید من آماده مذاکره در همه زمینه‌ها هستم؛ ایرانی که شعار مرگ بر آمریکا ندهد و هنگامی‌که به رییس دولتش زنگ می‌زنند (مشابه تماس جرج بوش با پرویز مشرف پس از وقایع ۱۱ سپتامبر)، فقط به او پنج دقیقه وقت بدهند که تصمیمش را برای مشارکت با آمریکا در حمله به افغانستان بگیرد. این‌چنین ایرانی، ایران خوب و خوش‌آیند و هم‌پیوند با جامعه جهانی است.

سوم.
با این‌همه، این‌ها در برابر ایده قدیمی مهار دوگانه (و نسخه به‌روز شده‌اش، حاکمیت دوگانه)، نکته‌های فرعی به‌شمار می‌آیند؛ در دهه شصت و هفتاد شمسی، چماق و هویج مشهورترین خط‌مشی غربی‌ها در قبال جمهوری‌اسلامی بود، گاهی فشار و گاهی هم تشویق. اما این تهدید و فرصت‌ها در بیرونِ ایران قرار داشت و کم‌اثر، پس در انتقالی مبنایی می‌بایست نقطه بحران‌زا به داخل کشور سرایت داده می‌شد و از دل این جابه‌جایی محور هجوم، حاکمیت دوگانه بارز شد و امروز، ایران تدافعی- تهاجمی. بازخوانی پیام‌های نوروزی اوباما نیز به‌وضوح همین نکته را نشان می‌دهد که «نوبهار» مورد توجه آمریکایی‌ها، بخش‌های مشخصی از نهادها و کارگزاران ایرانی را مورد توجه قرار می‌دهد، برای آن برنامه دارد و پرونده هسته‌ای و حتی اوضاع منطقه را، جزیی کوچک از این موضوعاتی می‌داند.

***
«دشمنان ما که طرف مقابل ملت ایران قرار دارند – که عمده هم آمریکاست – این‌ها دارند با تدبیر و سیاست‌گذاری حرکت می‌کنند. این را ما کاملاً توجه داریم، می‌فهمند که دارند چه‌کار می‌کنند»؛ این تدبیر و سیاست‌گذاری باید جایی در حوالی همین نوع دیدگاه و نگرش به ساخت سیاسی در ایران باشد و متناسب با آن، برنامه‌ها و دستورالعمل‌هایی که بتواند بسط ید گسترده‌تری را (در فرض پذیرش ایران جدید) برای آمریکایی‌ها و مداخلات آن‌ها در کشور فراهم آورد. از منظر آمریکایی‌ها دو ایران وجود دارد و لاجرم دوگزینه روی میز و لابد گزینه‌ها به نحوی سامان‌گرفته که یکی را تقویت و دیگری را تضعیف کند.

۰۱:۴۳ - دوشنبه ۱۳۹۴/۰۱/۲۴

صهیونیسم آل سعود

عام الفیلِ آل سعود

شروین طاهری
سال گذشته وقتی آمریکایی ها پس از ۱۱ سال دست و پا زدن برای اشغال عراق دمشان را روی کولشان گذاشتند و رفتند، اغلب اندیشکده های راهبردی ایالات متحده بر سر یک تابو متفق القول بودند: «جنگ را ما کردیم اما عراق به ایران رسید!»
البته این جمله معترضه یک وجه پنهان داشت که خوی اشغالگری یانکی ها را در مقابل انگیزه آزادیبخش ایران قرار می داد و غرض اصلی آن پایان اشغال عراق توسط آمریکا بود نه اشغال آن توسط یک نیروی جدید. نخستین بار ۵ سال پیش«پیتر فان بارن» کهنه سرباز و قهرمان جنگی یانکی در مقام یک تحلیلگر برجسته مسائل نظامی مقاله ای معروف با این عنوان نوشت که در حقیقت زبان حال اغلب دیپلمات های جمهوریخواه یا دموکرات بود: «چه کسی جنگ عراق را برد؟ ایران!» از آن پس بود که سیلی از تحلیل ها و گزارش ها در رسانه ها و اتاق های فکر غربی روی این تابو متمرکز شده بود البته هنوز مانده بود که در پی تاخت و تاز بربرهای داعشی، آنها اتحاد تاریخی ۲ همسایه را پس از قرن ها در جهاد بزرگ در آمرلی و صلاح الدین علیه مزدوران نیابتی آمریکا، عربستان و اسرائیل مشاهده کنند.

حال، سعودی های آشفته از میراث سلطنتی بیمار، در دوازدهمین سالگرد حمله مارس ۲۰۰۳ آمریکا و ائتلاف آنگلو- ناتویی اش به عراق، راهی را می روند که اربابشان به تازگی نادم و شکست خورده از آن بازگشته است. سوال اینجاست که پس از تجربه های تلخ پنتاگون در عراق و افغانستان، آل سعود با ارتشی سنگین، بی انگیزه و عمدتا مزدور که در این سال ها از پس قبایل و گروهک های شبه نظامی هم بر نیامده است و با اتکا به ائتلافی آبکی موسوم به ناتوی عربی می خواهند چه شاهکاری در یمن بزنند که مجهز ترین ارتش جهان با لشکر ۴۰۰ هزار نفری آمریکایی-آنگلو-ناتویی، شامل قوای بریتانیایی، کانادایی، استرالیایی و لهستانی، ظرف ۱۲ سال و صرف بیش از ۳ تریلیون دلار و تلفات سیاسی و اجتماعی سنگین تر از عهده اش برنیامد.

عربستان چرا خود را به چاهی می اندازد که از چاه بین النهرین هم عمیق تر است؟ حتی اگر جنون بوش و نومحافظه کاران در حمله به عراق را به خاطر بوی نفت خام بدانیم، در انتهای چاه یمن تنها آتش ناآرامی در مرزهای جنوبی انتظار شاه تازه به تاج و تخت رسیده سعودی و پسر پر سودایش محمد بن سلمان را می کشد. ارتش بی اراده عربستان که لایه های بالایی اش را چندین ردیف مستشار آمریکایی و حتی اسرائیلی، درجه دارانش را شکم گنده های سعودی که هیچ گاه در هیچ جنگ واقعی محک نخورده اند و نیروی پیاده نظامش را مزدوران دیگر کشورهای عربی و همین طور آفریقایی ها و پاکی ها و بنگالی ها تشکیل می دهند، طی بیش از یک دهه همه توان خود را برای سرکوب جنبش حوثی که در ابتدا یک نیروی قبیله ای محدود در شمال یمن بود گذاشت و حتی با وجود اشغال بخش هایی از استان های شمالی و همراهی کامل ارتش یمن در دوران دیکتاتوری صالح نتوانست این شیعیان نحیف و آفتاب سوخته اما پرخروش و سینه سوخته را متوقف کند طوری که حالا از پی ۵ دوره جنگ مستقیم با ریاض (۲۰۱۰-۲۰۰۴) و ۲ انقلاب متوالی در صنعا، آنها با جنبش فراگیر انصارالله تقریبا تمام شهرهای اصلی یمن را تحت کنترل خود و ارتشی می بینند که کاملا ملی شده و برای نخستین بار از زمان تشکیلش در ظهور جمهوری عربی (مصر،سوریه و یمن) دیکتاتوری بالای سرش نیست.

طی ۲ هفته ای که از تجاوز ائتلاف سعودی و همپیمانان پیدا و پنهانش به یمن می گذرد، برآورد پادشاه در سایه ریاض- پسر جاه طلب سلمان- مبنی بر اینکه هدف آسانی مثل یمنِ درگیر انقلاب و کشمکش داخلی، بهترین فرصت را برای معرفی ناتوی عربی- اسرائیلی به رهبری عربستان به دست می دهد، یکسره به خیالی خام تبدیل شده است. در پس حملات هوایی کور به غیرنظامیان، مناطق مسکونی، جاده ها، ژنراتورها، بیمارستان ها، پمپ بنزین ها، کارخانه ها و انبارهای مواد غذایی، کابوس جنایت های اسرائیل در غزه و لبنان با طعم خاطرات جنایات و مکافات آمریکایی ها در جنگ ویتنام به طور یکجا به سراغ آل سعود و شرکای بندانگشتی و دست نشانده شان در خلیج فارس آمده است.

دیدار رهبران ائتلاف در شرم الشیخ با شرمساری کامل آنها در جوامع عربی و مسلمان قرین شد وقتی که روزنامه اسرائیلی هاآرتص خبر داد فرمانده نیروی هوایی عربستان ابراز غرور کرده از اینکه اف-۱۸ اسرائیلی از فراز سرش پریده و حوثی ها را بمباران کرده است. دیکتاتورهای ممالک بزرگ تر آلوده به ائتلاف هم که قرار بود ستون اتکای اصلی این ناتوی عربی- اسرائیلی باشند، مثل مصر، پاکستان و ترکیه، قبل از اینکه کاملا آلوده این تجاوز ننگین یک طرفه شوند هر یک به دنبال بهانه ای برای خروج از قائله ای هستند که می دانند در انتهای آن آل سعود با دستان و دشداشه های خونین با بحران مشروعیتی که از مرزهایشان فراتر خواهد رفت تنها می مانند. در حالی که سفرنامه رئیس جمهور ترکیه به تهران حکم ندامتنامه او از همراهی این ائتلاف کودک کش- لقبی که روزی رجب طیب اردوغان به همتای اسرائیلی اش می داد- را دارد، ژنرال السیسی به وضوح از حضور نیروهای زمینی مصری در خاک یمن طفره می رود و مشابه همین داستان را در اسلام آباد هم شاهد هستیم که نواز شریف، غلام خانه زاد دربار سعودی، زیرکانه و تدریجی ارتش پاکی را با آگاهی از ماهیت ناپاک این تجاوز و به بهانه نظر مخالف پارلمان از مرزهای جنوبی فرا می خواند. مصر، پاکستان، سودان و ترکیه به خاطر خوش خدمتی شان به ملک سلمان تا همین جا از کمک های اقتصادی بهره مند شده اند و انگیزه بیشتری ندارند. تکلیف بقیه ائتلاف هم روشن است؛ شیخ نشین ها که به یک موج خلیج فارس هراسان می شوند و مدال ها و سردوشی های پادشاهان اردن و مراکش هم که تزئینی است. پس اگر هم به فرض، های و هوی سعودی ها را برای اشغال زمینی یمن جدی بگیریم و کابوس یک دهه ای آنها از جنگ با چریک های انصارالله (حوثی ها) در کوهستان های صعده را فراموش کنیم، تنها شریک عربستان در این جنگ از پیش باخته همان نیروی نیابتی آل سعود و غرب یعنی تروریست های تکفیری داعش، القاعده و به اصطلاح جیش الاسلام هستند که در ماه های گذشته با کشتی های ناتوی اصلی (آمریکا، ترکیه، انگلیس و اسرائیل) و ناتوی عربی (مصر، عربستان و سودان) به سواحل جنوبی و غربی یمن گسیل شده اند.

در حقیقت تنها بخت عربستان برای اشغال یمن همین جنگ تروریستی نیابتی است که البته رقبای قدری مثل انصارالله و دیگر انقلابیون یمنی دارد. آل سعود در نهایت بی خردی بدترین زمان را برای به راه انداختن جنگ تکفیری در خاک همسایه جنوبی شان انتخاب کرده اند. مردم شهرهای بزرگ یمن که در ۴سال اخیر ۲ انقلاب را از سر گذرانده اند، به سادگی خام انقلاب دروغین داعشی- وهابی نمی شوند. حتی جنوبی ها (بویژه در عدن) که دنبال تجزیه از یمن واحد بودند در نهایت وقتی پای داعش و القاعده به میان آمد وحدت را ترجیح دادند. فقط برخی مناطق قبایلی که از دیرباز چندان تحت نفوذ حکومت های صنعا نبوده اند، مثلا حضرموت، به تروریست های مورد حمایت عربستان و متحدان غربی اش روی خوش نشان داده اند که تکفیری ها در آنجا ها هم به تدریج دچار همان سردرگمی و ریزشی می شوند که داعشی ها در موصل و الرقه تجربه می کنند و نمی توانند دایره حملاتشان را به سراسر یمن بسط دهند که تازه در این صورت غرب از چنین هرج و مرجی در جوار تنگه باب المندب خوشش نمی آید، چون بهانه را به دست قدرت های شرقی می دهد تا یقه اش را در این گلوگاه حساس جهان بگیرند. در نهایت سرنوشت جنگ یمن به پیش بینی سیدحسن نصرالله نزدیک می شود و این انصارالله است که جنگ نکرده پیروز خواهد شد.

آنها وقتی راهبرد جنگی سعودی ها روی هوا بود شکیبایی به خرج دادند و به جای مقابله به مثل با حملات بی هدف متجاوز خارجی، پایشان را در خاک خودشان مستحکم کردند. آنها درایتی کم نظیر از خود نشان دادند و صبر کردند تا عربستان با غرق شدن هر چه بیشتر در گرداب جنایت های بشری اش در یمن در وضعیتی شبه ویتنامی گرفتار شود و تنها بماند. جنگ یمن شاید اولین و آخرین جنگ خاندان سعودی باشد که در شرایط آشفته داخلی، اطراف خود را هم آشفته ساخت. ۱۴۴۷ سال پس از عام الفیل، سپاه ابرهه در مسیری معکوس این بار از حجاز به یمن حرکت کرد و زمینگیر شد. حالا آل سعود باید منتظر عام الفیل محتوم خود بماند.

۰۷:۵۱ - جمعه ۱۳۹۴/۰۱/۲۱

ظریف-مذاکرات-هسته-ای-3

اسناد مکتوب از عدم توازن فاحش داده‌ها و ستانده‌های توافق لوزان

یک- آیا خروجی مذاکرات لوزان فقط یک بیانیه مطبوعاتی بوده است؟
توافق انجام شده در لوزان بدون شک یکی از مهم‌ترین اتفاقات – و شاید مهم‌ترین اتفاق- در تاریخ پرونده هسته‌ای ایران است. فراتر از همه عبارت‌پردازی‌ها و بازی‌های کلامی موجود، آنچه انجام شده یک توافق واقعی است؛ هم از این رو که متن بیانیه مشترک موگرینی- ظریف جزئیاتی از تعهدات دو طرف را ذکر می‌کند (این جزئیات در متون اختصاصی منتشر شده از سوی آمریکا و ایران کم و بیش تایید شده و بسط یافته) و هم از این جهت که اساسا منطقی نیست بپذیریم ۶ وزیر خارجه، حدود ۱۰ روز به طور شبانه‌روزی روی موضوعی کار کرده‌اند که هیچ الزامی برای آینده مذاکرات ایجاد نمی‌کند. بر خلاف آنچه عموما گفته شده، آنچه در مذاکرات لوزان اهمیت دارد متن بیانیه پایانی نیست. بیانیه پایانی، خروجی یک سلسله بحث‌های بسیار جزئی و مفصل درباره چارچوب یک توافق جامع (برنامه جامع اقدام مشترک) یا به عبارت دیگر توافق سیاسی روی اصول راه‌حل‌هایی که باید در یک برنامه جامع اقدام مشترک بیاید بوده است. این بحث‌ها بیش از ۹۵ درصد به نتیجه رسیده و در پیوست‌هایی راجع به ۶ موضوع اراک، فردو، غنی‌سازی، بازرسی‌ها، تحقیق و توسعه و تحریم‌ها درج شده است.

همانطور که دو طرف تصریح کرده‌اند، تا زمانی که ایران و ۱+۵ درباره این راه‌حل‌ها به توافق نرسیدند، بیانیه مطبوعاتی صادر نشد؛ آنچه هم که در بیانیه مطبوعاتی آمده، صورت بسیار خلاصه و نازلی از توافقات تفصیلی است که میان دو طرف انجام شده است. توافق لوزان، به عنوان یک توافق بر سر کلیات و اصول راه‌حل‌ها، خود حاوی جزئیات فراوانی است اما از آنجا که این جزئیات هنوز به حدی کافی نیست که توافق قابل اجرا باشد، دوطرف باید تا ژوئن جزئیات فنی بیشتری –براساس همین چارچوب و اصول توافق شده نه بیرون از آن- به آنچه در لوزان توافق کرده‌اند بیفزایند تا متن اصلی توافق نهایی به دست آید، متنی که تصور می‌شود قابل امضا و اجرا خواهد بود. بنابراین تیم مذاکره‌کننده نمی‌تواند از زیر بار این موضوع که در لوزان یک تعهد بین‌المللی مهم برای ایران ایجاد کرده، بگریزد.

اگر به اسناد مراجعه کنیم، متن بیانیه مشترک ظریف- موگرینی می‌گوید در برجام (برنامه جامع اقدام مشترک)، مسائل کلیدی مطابق این راه‌حل‌ها، حل خواهد شد. این بدان معناست که برجام، صورت بسط یافته توافق لوزان خواهد بود و تنها تفاوت آن با توافق لوزان این است که جزئیات بیشتری خواهد داشت و درباره ۵ درصد مسائل اختلافی هم تعیین تکلیف خواهد کرد.
بیانیه می‌گوید این موارد طبق بیانیه مشترک، مبانی مورد توافق برجام است. (the agreed basis for the final text of the JCPOA) جان کری هم در سخنرانی خود گفته است این یک تفاهم سیاسی با جزئیات است۱. و در نهایت، چنانکه بیانیه مشترک تصریح کرده، آنچه باقی مانده صرفا جزئیات فنی (technical details) است.

بر این اساس، می‌توان گفت در اینجا دو امر بشدت قابل انتقاد رخ داده است:

۱- تیم مذاکره‌کننده، در لوزان مجموعه‌ای از تعهدات بین‌المللی برای ایران ایجاد کرده که الزام‌آور است در حالی که مجوز چنین کاری را نداشته است. آقای ظریف ادعا کرده و این ادعا در صدر بیانیه توجیهی تیم ایرانی هم تکرار شده که این متن الزام‌آور نیست. من آقای ظریف و تیم ایشان را دعوت به پاسخ به یک سوال ساده می‌کنم: آیا می‌توانید حین مذاکره درباره جزئیات تا ژوئن، مفاد آنچه را که در بیانیه مشترک لوزان آمده یا در بیانیه توجیهی خودتان نوشته‌اید، پس بگیرید یا تغییر بدهید؟ به عنوان مثال، آیا در مذاکره درباره جزئیات، مثلا ممکن است حدود ۵۰۰۰ ماشین سانتریفیوژ ایران بدل به ۱۰ هزار ماشین شود؟ اگر نمی‌توانید یعنی بیانیه لوزان یک متن الزام‌آور بوده و این تعهدات تثبیت شده است.

۲- فرآیند نگارش برجام، بدون تردید بدل به یک فرآیند دو مرحله‌ای شده است. یک مرحله از آن که توافق روی اصول راه‌حل‌ها به همراه مقدار زیادی جزئیات است در لوزان رخ داده و مرحله دیگر که توافق روی جزئیاتی است که توافق را قابل امضا و اجرا کند هنوز باقی مانده است. این دقیقا چیزی است که تیم مذاکره‌کننده از آن منع شده بود بویژه اگر توجه کنیم همانطور که مقام‌های آمریکایی و فرانسوی از پنجشنبه شب تا حالا گفته‌اند بخشی از تعهدات طرف مقابل درباره تحریم‌ها (عمدتا در زمینه زمان‌بندی‌ها) هنوز تعیین تکلیف نشده و به مذاکره درباره جزئیات موکول شده است. این امر بدون شک، یک خبط مذاکراتی عظیم است و منافع کشور را در معرض مخاطرات جدی قرار خواهد داد.

دوم- چرا جزئیات توافقات پنهان است؟
حقیقت این است که ما متن آنچه را که در لوزان توافق شده در اختیار نداریم. آنچه در اختیار ماست یک بیانیه مشترک است، ۲ متن توجیهی از سوی ایران و آمریکا و سخنرانی‌های ظریف، کری و اوباما پس از توافق. واضح است آنچه مذاکره و توافق شده بسیار بیش از آن چیزی است که منتشر شده است.

ظاهرا در یکی دو روز آخر یکی از مجادلات اصلی دو طرف همین بوده که چه میزان از جزئیات توافق شده می‌تواند به متن بیانیه مطبوعاتی تزریق شود. مجموعه اطلاعات نشان‌دهنده این است که تیم ایرانی در این زمینه بشدت دچار عارضه «ترس از جزئیات» بوده است در حالی که آمریکایی‌ها اصرار داشته‌اند حتی‌المقدور میزان بیشتری از جزئیات توافق شده منتشر شود؛ همان کاری که در «یادداشت رسانه‌ای» کاخ سفید انجام شده است.

اما نکته جالب این است که مجموعه این متون – بر خلاف آنچه ظاهرا به نظر می‌رسد- تا حدود زیادی بر هم منطبق است و به همین دلیل می‌توان از دل آن صورتبندی و ساختمان اصلی یک توافق را استخراج و آن را بازسازی کرد. این کاری است که در کمال احتیاط در این نوشته انجام خواهد شد.

من تلاش خواهم کرد با کنار هم گذاشتن تکه‌های پازل، یک تصویر کلی از توافق به دست بیاورم و به ارزیابی آن بپردازم. به طور کاملا طبیعی، چنین روشی از تحلیل، حدی از عدم قطعیت را با خود همراه خواهد داشت بویژه اینکه شک نداریم روایت طرف آمریکایی از توافق سودمندانه است ولی اگر به برآیند همه متون موجود توجه کنیم می‌توان تصویری کم و بیش قابل اطمینان از توافق لوزان به دست آورد یا در یک هدفگذاری فروتنانه‌تر، حداقل می‌توان فهمید آمریکایی‌ها چه در سر دارند و نوبت به اجرا که برسد چه خواهند کرد.

من در این نوشته، به دلیل همه محدودیت‌های موجود، درباره همه مسائل کلیدی سخن نخواهم گفت بلکه صرفا چند موضوع مهم یعنی غنی‌سازی، تحریم‌ها، تحقیق و توسعه، بازرسی‌ها، PMD و فردو را بررسی خواهم کرد.

پرسش بنیادین، پرسش از توازن است به این معنی که ببینیم ایران چه داده و چه گرفته و آیا آنچه گرفته با آنچه واگذار کرده، هم‌وزن است؟

سوم- غنی‌سازی
اجازه بدهید از مساله غنی‌سازی به عنوان اصلی‌ترین موضوع مورد مناقشه شروع کنیم. سرجمع متون به ما می‌گوید:

۱- به مدت ۱۰ سال فقط ۵۰۶۰ ماشین در ایران غنی‌سازی می‌کند.
۲-کل ماشین‌ها به مدت ۱۰ سال ۶۱۰۴ عدد خواهد بود.
۳ـ ۱۰۴۴ ماشین در فردو خواهد بود.
۴- به مدت ۱۵ سال ذخیره مواد ۵/۳ درصد در ایران ۳۰۰ کیلو خواهد ماند.
۵- به مدت ۱۵ سال ایران تاسیسات اورانیوم جدید نمی‌سازد.
۶- ماشین‌های فعلی ایران فقط می‌تواند جایگزین (replacements) ماشین‌های خراب شده شود.

براساس خطوط قرمز ترسیم شده، درباره غنی‌سازی ۲ سوال مهم وجود دارد:

۱- آیا این غنی‌سازی تامین‌کننده نیاز کشور در مقاطع مختلف خواهد بود؟
۲- آیا پس از اتمام دوره توافق، محدودیت‌ها بر برنامه غنی‌سازی ایران برچیده شده و ایران حق غنی‌سازی صنعتی خواهد داشت؟
متاسفانه پاسخ هر دو سوال اکیدا منفی است. از آنجا که مبنای توافق لوزان، همچون توافق ژنو، افزایش زمان Break out به حداقل یک سال بوده است (۲).
۱- این توافق اصلی‌ترین دارایی هسته‌ای را که مواد هسته‌ای به صورت گاز UF6 است به مدت ۱۵ سال از ما می‌گیرد. متن وزارت خارجه آمریکا می‌گوید در تمام این مدت مواد ۳.۵ درصد ایران باید زیر ۳۰۰ کیلوگرم باشد. متن توجیهی تیم ایرانی نیز تصریح می‌کند موجودی فعلی مواد هسته‌ای ایران یا تبدیل به سوخت می‌شود یا صادر و این بدان معناست که ایران به مدت حداقل ۱۵ سال از در اختیار داشتن ذخیره مناسبی از مواد قابل غنی‌سازی مجدد محروم خواهد شد (۳).
۲- توافق در این باره که حدود ۱۲۰۰۰ ماشین اضافی ایران از تاسیسات خارج می‌شود یا نه ابهام دارد.
۳- ایران در این مدت اجازه ساخت ماشین جدید نخواهد داشت.
۴- از همه مهم‌تر، در هیچ کجای متن طرف ایرانی به این موضوع اشاره نشده است که برنامه غنی‌سازی ایران در طول دوران توافق، چگونه رشد خواهد کرد و آیا اساسا رشدی وجود خواهد داشت یا نه؟

فراموش نکنید نیاز ایران تا سال ۲۰۲۱، ۱۹۰ هزار سو غنی‌سازی فقط برای تامین سوخت رآکتور بوشهر است که در آن سال دیگر قراردادی برای تامین سوخت آن از سوی روسیه وجود نخواهد داشت. نکته بسیار نگران‌کننده این است که متن منتشر شده از سوی وزارت خارجه آمریکا می‌گوید بعد از ۱۰ سال هم ظرفیت غنی‌سازی ایران محدود خواهد بود و هیچ نشانی از اینکه نتیجه پذیرش این همه محدودیت، رسیدن به غنی‌سازی حتی پس از ۱۰ سال باشد دیده نمی‌شود.

در متن منتشر شده از سوی آمریکا گفته شده برنامه ایران پس از ۱۰ سال هم به گونه‌ای خواهد بود که منجر به محدودیت‌های مشخص بر ظرفیت غنی‌سازی می‌شود (resulting in certain limitations on en richment capacity). در جای دیگری از این متن آمده است که بعد از ۱۰ سال هم برنامه غنی‌سازی بلندمدت ایران مشروط به توافق با ۱+۵ است:
Beyond that, Iran will be bound by its longer-term enrichment and enrichment research and development plan it shared with the P5+14.

جالب‌تر از همه اینها سخنان جان کری است که خیلی به صراحت می‌گوید اساسا برای این توافقنامه پایانی وجود ندارد و اینکه ایران توقع داشته باشد زمانی فرا برسد که محدودیت‌ها بر برنامه هسته‌ای ایران به طور کامل برچیده شود، کاملا بی‌معنی است.

کری می‌گوید: «من می‌خواهم یک موضوع دیگر را هم کاملا صریح بیان کنم، زیرا تعبیرها و تفسیرهای بسیار نادرستی درباره آن در طول این مذاکرات ارائه شده است. هیچ پایانی برای اعتبار توافقنامه‌ای که تلاش می‌کنیم تدوین و نهایی‌سازی کنیم وجود ندارد. هیچ پایانی برای این توافقنامه وجود ندارد. پارامترهای این توافقنامه در مراحل مختلف اعمال و اجرا خواهند شد. برخی از این پارامترها برای مدت ۱۰ سال اعمال خواهند شد. برخی دیگر برای مدت ۱۵ سال اعمال خواهند شد. برخی دیگر هم برای مدت ۲۵ سال اعمال خواهند شد. اما پارامترهای خاص از جمله تدابیر شفاف‌سازی به شکل کاملا مشخص در زمان آینده هم اعمال خواهند شد. مدت اعتبار این تدابیر و پارامترها به هیچ‌وجه پایان نخواهد یافت و نکته مهم در این توافقنامه این است که جامعه جهانی این اطمینان را خواهد داشت که برنامه هسته‌ای ایران کاملا مسالمت‌آمیز است و در صورتی که براساس تدابیر و پارامترهای مشخص شده نباشد ما امکانات و تدابیری در اختیار داریم که با آن برخورد کنیم» (۵).

تیم مذاکره‌کننده می‌تواند بگوید این خلاف توافق است اما نمی‌تواند انکار کند که این موضع آمریکاست و تجربه نشان داده آمریکایی‌ها به موضع خودشان عمل می‌کنند نه آنچه ما تصور می‌کنیم یک توافق میان ۲ دشمن است. مهم نیست آمریکا در متن برجام چه خواهد نوشت. مهم این است که کری به صراحت می‌گوید آمریکا هرگز با برچیده شدن این محدودیت‌ها موافقت نخواهد کرد و از آنجا که این موضوعی اساسا مربوط به آمریکاست، بهتر است این مساله را جدی بگیریم!

۰۶:۲۶ - شنبه ۱۳۹۴/۰۱/۱۵

ظریف مذاکرات هسته ای 2

۵ خط قرمزی که در مذاکرات لوزان از آنها عبور شد

قبل نوشت: قبل از خواندن این یادداشت پیشنهاد می شود خبر ذیل را بخوانید.

جزئیات توافق هسته‌ای ظریف و ۱+۵ توسط وزارت خارجه آمریکا منتشر شد.
وزارت امور خارجه آمریکا درباره توافق سیاسی حاصل شده با ظریف، اطلاعیه‌ای را صادر و جزئیات این تفاهم را بیان کرد. در این جرییات امتیازات داده شده از سوی آقای ظریف شفاف مطرح شده و خبری از لغو یکباره همه تحریم‌ها نیست!!

—————————————————

سرانجام مذاکرات لوزان سوییس به پایان رسید و اگرچه همچنان بسیاری از جزییات توافق هسته ای روشن نشده و بنا بر اعلام دکتر ظریف تعیین این مسایل تا ۱۱ تیر ماه سال جاری انجام خواهد شد، اما به نظر می رسد اکنون می توان با توجه به اطلاعات رسمی منتشر شده در این باره، به قضاوت نشست که آیا مذاکرات لوزان توانسته در چارچوب خطوط قرمز و حقوق ملت گامی به جلو بر دارد یا خیر؟

در این باره توجه به نکات ذیل، ضروری است:

۱.آیا خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات لوزان رعایت شد؟

توجه در متن بیانیه قرائت شده توسط دکتر ظریف، موگرینی و هم چنین انتشار متن توافق توسط آمریکا نشان می دهد که حداقل در ۵ مورد، به طور آشکار خطوط قرمز ترسیم شده توسط نظام در باب مذاکرات هسته ای رعایت نشده است:

الف) توافق در مرحله ای

رهبر انقلاب در ۱۹ بهمن ۹۳ در جمع فرماندهان ارتش، درباره یک مرحله ای یا دو مرحله ای بودن توافق هسته ای فرمودند:

«این حرفی هم که حالا انسان می‌شنود که میگویند که در یک برهه‌ای درباره‌ی اصول کلّی توافق کنیم، بعد درباره‌ی جزئیات، این را هم بنده نمی‌پسندم؛ با تجربه‌ای که از رفتارهای طرف مقابل داریم، احساس میکنم که این وسیله‌ای خواهد شد برای بهانه‌گیری‌های پی‌در پی برسر جزئیات. اگر توافق میکنند، جزئیات و کلّیات و همه را در یک‌جلسه‌ی واحد تمام بکنند، امضا کنند. اینکه کّلیات را جداگانه توافق کنند، و بعد بر اساس آن کلّیات – که یک‌چیزهای مبهمی است، تفسیرپذیر است، تحلیل‌پذیر است – بروند سراغ جزئیات، نه، این منطقی نیست.»

اما عملا آنچه در مذاکرات لوزان سوییس انجام شد، تخطی آشکار از این مساله مهم بود و طرفین بعد از انتشار متن بیانیه اولیه، اعلام کردند که جزییات باقی مانده در این باره را تا ۱۱ تیر ماه حل و فصل خواهند کرد. فارغ از اینکه با این اقدام علنا یکی از مهم ترین خطوط قرمز توسط تیم مذاکره کننده هسته ای زیر پا گذاشته شده است، به نظر می رسد این موضوع در آینده کار را برای این تیم سخت تر هم خواهد کرد چرا که آمریکا طبق تجربه توافق ژنو، در گام نهایی نیز از فرصت استفاده کرده و با استناد به بخش های کلی و تفسیر پذیر توافق لوزان، از وعده هایی که به ایران داده شانه خالی کرده و در عمل علیرغم آنکه ایران به تمام تعهدات خود عمل خواهد کرد، طرف مقابل مشخص نیست تا چه اندازه به تعهداتش پایبند خواهد بود.

ب) پا برجا ماندن تحریم ها و پذیرش اینکه «تحریم ها جزو نتیجه مذاکرات خواهد بود نه روند آن»

رهبر انقلاب در نخستین روز از سال ۱۳۹۴ در حرم رضوی علیه السلام فرمودند:

«آمریکایی‌ها تکرار میکنند که ما قرارداد با ایران میبندیم، بعد نگاه میکنیم ببینیم اگر به قرارداد عمل کردند تحریمها را برمیداریم. این حرف حرف غلط و غیر قابل قبولی است؛ این را ما قبول نداریم. رفع تحریمها جزو موضوعات مذاکره است، نه نتیجه‌ی مذاکرات؛ آن کسانی که دست‌اندرکار هستند، فرق این دو را بخوبی میفهمند. این یک خدعه‌ی آمریکایی است که میگویند قرارداد میبندیم، نگاه میکنیم به رفتارها، بعد تحریمها را برمیداریم! این‌جوری نیست؛ همین‌طور که مسئولین ما صریحاً گفته‌اند و رئیس‌جمهور محترم صریحاً گفت، رفع تحریمها باید بدون هیچ فاصله‌ای در هنگام رسیدن به توافق انجام بگیرد، یعنی رفع تحریم جزء توافق است نه چیزی مترتّب بر توافق.»

اکنون با انتشار متن نهایی بیانیه لوزان توسط طرفین مشخص شده است که نه تنها ایران نتوانسته طرف مقابل را برای رفع یک جای تحریم های غیرقانونی و ظالمانه متقاعد کند بلکه ضمن پذیرش این مساله که فقط تحریم های مرتبط با برنامه هسته ای ایران «تعلیق» خواهد شد، عملا هیچ تغییری در ساختار تحریم ها بویژه نفتی و بانکی نتوانسته انجام دهد. چنانچه جان کری وزیر خارجه آمریکا تنها دقایقی بعد از قرائت متن بیانیه پایانی توسط دکتر ظریف، اعلام کرد: «در ازای این همکاری ها از جانب ایران آمریکا مرحله به مرحله تحریم ها را “تقلیل” خواهد داد و در جایی که ایران به توافق عمل نکند تحریم ها به جای خود بازخواهد گشت.»

همچنین وزارت خارجه آمریکا نیز بلافاصله با صدور بیانیه ای در این باره اعلام کرد:

«آمریکا و اتحادیه اروپا زمانیکه آژانس تائید کند ایران تمام گام‌های کلیدی مرتبط با هسته‌ای را برداشته، تحریم‌های “مرتبط با هسته‌ای” را “تعلیق” خواهند کرد. در هر زمان که ایران به تعهدات خود عمل نکند، این تحریم‌ها فورا به جای خود باز می‌گردند. معماری تحریم‌های مرتبط با هسته‌ای ایالات متحده در بخش اعظم دوره توافق حفظ شده و امکان بازگشت فوری آن‌ها درصورت بروز مورد جدی عدم-کارایی را فراهم می‌کند … تحریم‌های ایالات متحده مرتبط با مسئله تروریسم، نقض حقوق بشر و موشک‌های بالستیک پابرجا خواهند بود.»

نکته جالب توجه در این میان آنکه اساسا اظهارات آقای ظریف مبنی بر لغو همه تحریم ها توسط آمریکا عجیب است چرا که نه تنها آمریکا چنین تعهدی را به ایران نداده است بلکه بر اساس قانون جامع تحریم های آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران تحت عنوان «سیسادا»، تحریم های اقتصادی آمریکا علیه ایران از جمله در حوزه نفت و بانک، تنها منشاء هسته ای ندارد بلکه اتهامات واهی آمریکا علیه ایران از جمله نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسیم و … نیز دلیل اعمال این تحریم هاست و مشخص نیست وزیر محترم امور خارجه کشورمان که به خوبی از این قانون اطلاع دارد، با چه مبنایی انتظار دارد آمریکا بلافاصله تمام تحریم های علیه ایران را لغو کند؟

ج) تغییر کابری راکتور اراک

یکی دیگر از مواردی که نشان می دهد تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان نتوانسته بر خطوط قرمز پافشاری کند، قبول تغییر کاربری راکتور آب سنگنین اراک است. البته آقای ظریف در سخنان خود تصریح کرد که فعالیت های هسته ای ایران در اراک ادامه خواهد یافت و بلافاصله بعد از حضور در فرودگاه مهر آباد نیز مجددا بر این مساله تاکید کرد اما واقعیت این است که این تمام ماجرا نیست و اگرچه ایران در اراک به فعالیت های هسته ای خود ادامه خواهد داد اما اساسا طراحی و ساخت اولیه راکتور اراک برای انجام اقدامات مرتبط با فناوری آب سنگین بوده است اما از این به بعد با تغییر کاربری آن، در عمل اراک دیگر کاربرد سابق خود را ندارد و با این حساب به نظر می رسد اساسا ساخت و طراحی اولیه آن با توجه به تصمیم فعلی تیم مذاکره کننده هسته ای ایران، «نقض غرض» بوده است.

این در حالی است که موضوع حفظ ماهیت راکتور آب سنگین اراک و عدم تغییر آن، یکی از خطوط قرمزی بوده که رهبر انقلاب قبل از مذاکرات وین ۴ در خرداد ماه سال ۹۳ مطرح کردند و اساسا یکی از علل به نتیجه نرسیدن مذاکرات وین ۴ نیز همین مساله بود که آمریکایی ها اصرار به بازطراحی و قلب ماهیت راکتور آب سنگین اراک داشتند. حتی پیش از وین ۴ نیز محمد جواد ظریف طی یک نشست خبری در توکیو در اسفند ماه ۹۲ با تاکید بر اینکه حفظ راکتور اراک خط قرمز ماست، گفت: «ما به‌دنبال تعطیل کردن اراک نیستم، ما به‌دنبال برچیدن آن نیستیم، این خط قرمز ما است، اما به نگرانی‌های برخی طرف‌ها در مورد اشاعه تسلیحات هسته‌ای خواهیم پرداخت.»

اما امروز عملا اتفاقی که افتاده، تغییر کاربری راکتور آب سنگین اراک است بگونه ای که این راکتور دیگر توانایی سابق خود بویژه تولید پلوتونیوم را ندارد و برای این اقدام هر نامی که انتخاب کنیم، در عمل تفاوتی ندارد زیرا راکتور اب سنگین اراک دیگر راکتور آب سنگین نیست و ماهیت سابق خود را حفظ نکرده است و برای هدفی که از ابتدا ساخته شده بوده، امروز تعطیل شده است.

د) ممنوعیت غنی سازی در فردو

بر اساس مذاکرات لوزان، سایت هسته ای فردو عملا دیگر به هیچ اندازه نمی تواند غنی سازی اورانیوم را انجام دهد، این در حالی است که رهبر معظم انقلاب تا کنون بارها و بارها بر خط قرمز بودن سایت هسته ای فردو و لزوم ادامه غنی سازی در آن تاکید کرده اند. به عنوان مثال ایشان در تیر ماه ۹۳ در دیدار بار جمعی از مسئولان نظام فرمودند: «مسئله‌ی ظرفیّت غنی‌سازی یک مسئله است که خیلی مهم است؛ مسئله‌ی تحقیق و توسعه که قطعاً باید رعایت بشود؛ حفظ تشکیلاتی که دشمن قادر به تخریب آن نیست. روی “فردو” تکیه میکنند، چون غیر قابل دسترسی است برای آنها؛ میگویند جایی که ما نمیتوانیم به آن ضربه بزنیم، نباید داشته باشید! این خنده‌آور نیست؟»

در هر حال هم اکنون سایت فردو نیز مانند راکتور اراک دیگر نمی تواند همچون گذشته به کار ویژه اصلی خود ادامه دهد و در حالی که این سایت ۴۰ متر زیر زمین بوده و ۹۰ متر نیز پوشش کوه دارد، یعنی مجموعا با ۱۳۰ متر ضریب عدم دسترسی برای انهدام موشکی دشمن، یکی از تاسیسات استراتژیک و فوق امن هسته ای جمهوری اسلامی ایران برای غنی سازی اورانیوم محسوب می شد، دیگر نباید غنی سازی انجام دهد و تنها به یک مکان برای تحقیقات هسته ای آن هم به طور محدود تبدیل شده است! تحقیقاتی که شاید لزومی نباشد برای انجام آنها ۴۰ متر به زیر زمین رفت و خیلی از آنها را می توان در تاسیسات هسته ای دیگر و حتی برخی دانشگاه ها و پژوهشگاه های مرتبط با فناوری هسته ای انجام داد.

لذا به نظر می رسد اجازه آمریکایی ها برای روشن ماندن چراغ های سایت فردو انجام تحقیقات هست های در آن، تنها به رسمیت شناختن حق کنجکاوی! داشنمندان هسته ای ایران بوده است تا با حضور در ۴۰ متر زیر زمین بتوانند تحقیقاتی را انجام دهند که همزمان در دانشکده فیزیک دانشگاه تهران نیز قابل پیگیری و پژوهش است!

نکته قابل توجه دیگر در این باره اینکه، موضوع تعطیلی غنی سازی در فردو و تجمیع تمام فرآیند غنی سازی ایران در سایت نطنز آن هم با محدودیت های متعدد و زیر ۵%، یکی از مطالبات اصلی آمریکایی ها از ابتدای مذاکرات بود، چرا که نطنز در مقایسه با فردو به هیچ عنوان امنیت فوق العاده ای در برابر هر گونه حمله نظامی و موشکی احتمالی دشمن را ندارد.

جالب آنکه وندی شرمن معاون جان کری در مرداد ماه سال ۹۳ در جلسه با کنگره آمریکا از این موضوع خبر داده و تاکید کرده بود: «توافق شده است که فردو دیگر مرکز غنی سازی نباشد و اصلاً اگر قرار است برنامه ای برای غنی سازی در ایران در کار باشد، تنها تأسیسات غنی سازی موجود، نطنز خواهد بود.»

هر چند علی اکبر صالحی در آخرین روزهای سال گذشته در ۲۵ اسفند ۱۳۹۳ ضمن تاکید بر خط قرمز بودن حفظ اراک و فردو اعلام کرد: «هر توافق نهایی باید شامل خواسته ایران برای فعال ماندن راکتور آب سنگین اراک و مرکز غنی سازی فردو باشد.» اما در عمل این اتفاق نیفتاد و اراک و فردو این روزها تنها چراغ هایشان روشن است و فاصله زیادی با کارویژه اصلی خود دارند.

هـ) ماجرای ۱۹۰ هزار سو

رهبر انقلاب در ۱۶ تیر سال ۹۳ در دیدار با جمعی از مسئولان نظام فرمودند:

«طرف مقابل به مرگ گرفته که به تب راضی بشوید. هدف آنها این است که جمهوری اسلامی را در باب ظرفیّت غنی‌سازی مثلاً – که یکی از مسائل است – به ده هزار سو راضی کنند، منتها از پانصد سو و هزار سو شروع کرده‌اند، که حدود ده هزار سو مثلاً محصول حدود ده هزار سانتریفیوژ – همین قدیمی‌هایی که از قبل داشتیم و داریم – است. هدف آنها این است. مسئولین ما میگویند ما به ۱۹۰۰۰۰ سو احتیاج داریم. ممکن است این نیاز مال امسال و دو سال دیگر و پنج سال دیگر نباشد، امّا این نیاز قطعی کشور است، خب، باید نیاز کشور تأمین بشود.»

اما آنچه که بر اساس توافق لوزان عملی شده است، برچیدن ۱۳ هزار سانتریفیوژ فعال و تنها استفاده از ۵۰۰۰ سانتریفیوژ نسل اول، آن هم در سایت نطنز است که با این اوصاف برای رسیدن به میزان ۱۹۰ هزار سو، فاصله بسیار زیادی وجود دارد. به بیان دیگر با توجه به آنکه بر اساس این توافق ایران حتی حق استفاده از نسل های جدید سانتریفیوژهای خود را ندارد تنها باید با تکیه بر نسل قدیمی سانتریفیوژهای خود به غنی سازی اورانیوم آن هم به صورت محدود در سایت نطنز مشغول شود، برای رسیدن به ۱۹۰ هزار سو، باید ۱۹۰ هزار سانتریفیور در اختیار ایران باشد! اما در حال حاضر تنها ۵۰۰۰ سانتریفیوژ فعال در سایت نطنز باقی است که نشان می دهد برای رسیدن به این مقدار ۱۸۵ هزار سانتریفیوژ دیگر از نسل اول مورد نیاز است! مگر آنکه ایران می توانست از تعداد کمتری از سانتریفیوژهای نسل دوم و جدید تر استفاده کند که آن هم بر اساس توافق لوزان، ممکن نیست و حداقل برای یک دهه ایران حق استفاده از سانتریفیوژهای نسل جدید را ندارد.

۲. ضرورت پرهیز از ذوق زدگی های موسمی و دیدن واقعیات

با این اوصاف بدیهی است که توافق لوزان و حتی توافق نهایی که تا ۱۱ تیرماه منعقد خواهد شد، یک توافق خوب نیست زیرا اولا از بسیاری از خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران عدول کرده است ثانیا نتوانسته تضمینی برای رفع تحریم های ظالمانه و غیر قانونی علیه ایران داشته باشد و در خوش بینانه ترین حالت، تنها تحریم های مرتبط با پرونده هسته ای ایران برای زمان محدودی «تعلیق» خواهد شد که همانطور که در بند دوم قسمت قبل نیز اشاره شد، اساسا قانون جامع نظام تحریم های آمریکا علیه ایران تحت عنوان «سیسادا» برای همیشه به آمریکایی ها اجازه می دهد تا به بهانه های واهی از جمله نقض جمله حقوق بشر، حمایت از تروریسم و …اصلی ترین تحریم ها علیه ایران از جمله تحریم های نفتی و بانکی را اعمال کنند.

لذا ضروری است ضمن پرهیز از اقدامات ناشی از احساسات و تبریک و تشکرهایی که عمر آنها به زودی سپری می شود، به خوبی آنچه در حال وقوع است را رصد کرد تا در گام نهایی که تا ۱۱ تیرماه سال جاری بوقوع خواهد پیوست، توافقی اجرایی شود که حداقل آسیب ها و مضرات توافق کنونی را داشته باشد و به معنای واقعی کلمه به نفع مردم باشد نه آنکه در عمل به ضرر منافع ملی باشد و تنها برای بهره وری سیاسی داخلی جناحی خاص آن هم برای مدت زمانی معین بکار گرفته شود. چرا که هنوز جمله معروف سال گذشته وزیر خارجه در جمع اعضای شورای روابط خارجی امریکا فراموش نشده است که تاکید کرد: «اگر با وجود تلاش‌های ما برای تعامل، این تلاش‌ها بی‌نتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا ۱۶ ماه دیگر که انتخابات پارلمانی در ایران برگزار می‌شود، به این عملکرد ما (با آرای خود) پاسخ دهند. وقتی قبلاً در تعامل و مذاکرات درباره توافق هسته‌ای با جامعه بین‌المللی در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵، توافق‌هایی کردیم و تلاش‌های ما برای عملکرد شفاف از جانب اتحادیه اروپایی رد شد، مردم جواب ما را با انتخاب رئیس‌جمهوری متفاوت دادند که مرا هم زود بازنشسته کرد!»

۲۱:۴۵ - جمعه ۱۳۹۴/۰۱/۱۴

world-chess

ایران «مهره‌چین» جهان عرب

عبدالباری عطوان سردبیر روزنامه‌های رأی‌الیوم و القدس العربی در تحلیلی نوشت: ایران به زودی به «مهره‌چین» جهان عرب تبدیل خواهد شد، بنابراین به نفع عرب‌هاست که مانند آمریکا، ایران را به عنوان قدرت منطقه‌ای به رسمیت بشناسند و در برابر آن کرنش کنند.

عرب‌ها، حتی با اسرائیلی‌ها هم گفت‌وگو کردند و مراکز و موسسه‌های گفت‌وگو با ادیان دیگر ایجاد کردند ، اما علیرغم همه این پیشرفت‌ها، همچنان به ایران به چشم دشمن می‌نگرند و رسانه‌های خود را مامور هجمه‌های ضد ایرانی می‌کنند و در این راه، از تحریک طائفی‌گری به عنوان اهرم استفاده می‌کنند. در این میان حکومت‌های عربی نیز برای کشاندن ناوهای هواپیمابر آمریکایی به منطقه تلاش کردند و ۱۵۰ میلیارد دلار صرف قراردادهای تسلیحاتی برای جنگنده‌های جدید کردند، اما اکنون، ناچار شده‌اند از در گشایش باب گفت‌وگو با ایران درآیند.

سردبیر رأی‌الیوم تأکید کرد: ایران، مدت‌های مدید صبوری پیشه کرد؛ از ناوهای هواپیمابر و کشتی‌های جنگی آمریکا نترسید و مانورهای دریایی را با رزمایش و موشک را با موشک جواب داد و ۳۰ سال تحت محاصره اقتصادی تاب آورد و هیچ‌گاه در برابر شیطان بزرگ «آمریکا» خم نشد.

در ادامه این یادداشت آمده است: جهان، فقط قدرتمندها را محترم می‌شمارد و ضعیفان، سرنوشتی جز پایمال شدن ندارند و در بهترین صورت، فقط نادیده گرفته می‌شوند. به این ترتیب، شرط‌بندی بر سر آمریکا به عنوان هم‌پیمان، قماری بازنده است و این اتفاق بارها افتاده و صحت این قاعده ثابت شده است و کشورهای عربی به ویژه کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس، در حال حاضر گرفتار بایسته‌های این قاعده هستند.

آمریکا متوجه شد، ایران با وجود آن که تحت محاصره است، توانسته بر چند کشور عربی نفوذ پیدا کند؛ بر عراق، یمن، لبنان و سوریه مسلط شود و نفوذ خود را از طریق گروه‌ها و جنبش‌های مقاومت تا فلسطین گسترش و پشتیبانی از مقاومت را در دستور کار قرار داده و با روسیه و چین ائتلاف کند و همه اینها را تحت محاصره اقتصادی و سیاسی انجام داده است.

سردبیر رأی‌الیوم معتقد است: ایران، اکنون در عراق، با داعش می‌جنگد و در سوریه، برای جلوگیری از سقوط هم‌پیمان خود، بشار اسد، مبارزه می‌کند و نیروهای ایرانی، به چیرگی بر اراضی آزاد شده جولان سوریه در درعا و قنیطره نزدیک شده‌اند. ایران همچنین اینک، زرادخانه نظامی قدرتمندی دارد که از جنگنده‌ تا پهپاد در آن به چشم می‌خورد که همگی ساخت کارخانه‌های سلاح‌سازی داخل است، اما عرب‌ها چه وضعی دارند و چه چیزی می‌سازند؟

عبدالباری عطوان می‌افزاید: مفاد دعوت وزیر امور خارجه اردن از ایران برای گفت‌وگو نامشخص خواهد ماند. اما بگذارید با بررسی شرایط حاکم بر منطقه، از موضوع این دعوت، پرده برداریم: گفت‌وگو با تهران، به معنی گفت‌وگو با بشار اسد در سوریه است، به معنی ایجاد روابط دوستانه با حیدر العبادی نخست‌وزیر عراق‌ است، به معنی دست کشیدن از تعرض و تهاجم به حزب‌الله لبنان است، به معنی به رسمیت شناختن جنبش انصارالله به عنوان جنبش اصلاح‌طلب اصیل یمنی است، به معنی گوش سپردن به مطالبات معارضان بحرین است که در جلسه گفت‌وگو با خاندان حاکم که تحت نظر ولیعهد بحرین برگزار شد، ارائه شد. همچنین به معنی آزادی شیخ‌علی سلمان دبیرکل جنبش وفاق بحرین است.

در مرحله آینده، عرب‌ها کجا را دارند که به آن پناه ببرند؟ به اسرائیل پناه ببرند، یا ترکیه یا پاکستان، یا هر سه با هم؟ در این میان، این سوال پیش می‌آید که تا کی باید به دیگران تکیه کرد؟ آیا تکیه به آمریکایی که از پشت به ما خنجر زد، برای ما درس عبرت نشد؟ آیا زمان آن فرا نرسیده است که طرح فراگیر سیاسی، نظامی و اقتصادی عربی محض تدوین کنیم؟ آیا بین عرب‌ها عاقلی پیدا نمی‌شود که فریاد برآورد؛ بس است دیگر، کاسه صبرمان لبریز شد!

بیایید اعتراف کنیم و گواهی بدهیم که «طرح ایرانی» به ثمر نشسته و میوه‌ دادن را آغاز کرده است.

۰۵:۵۱ - شنبه ۱۳۹۴/۰۱/۸

توافق هسته ای

۲۰ سؤال که توافق جامع باید به آنها پاسخ بدهد

مهدی محمدی
نشانه‌ها به ما می‌گوید به‌زودی با یک توافق هسته‌ای که البته دو طرف همچنان اصرار دارند آن را تفاهم سیاسی بنامند مواجه خواهیم شد. اگر نخواهیم با کلمات بازی کنیم این تفاهم سیاسی چه اعلام رسمی بشود و چه پنهان بماند، چه شفاهی باشد و چه مکتوب، همان چارچوب توافق جامع است که یک سلسله تعهدات بلند مدت را برای ایران الزامی می کند و به معنای امضای توافق نهایی هسته ای و پذیرش ترتیبات بلند مدت ذیل آن از سوی ایران خواهد بود.

بحث درباره جزئیات مذاکرات تا زمانی که اطلاعات قابل اعتماد وجود نداشته باشد بی احتیاطی است. ارزیابی مطلوبیت توافق هسته ای، میزان انطباق آن با خطوط قرمز و درصد توازن داده ها و ستانده ها هم تنها زمانی ممکن است که متن نهایی را در اختیار داشته باشیم.

اکنون که نه جزئیات به اندازه کافی در دسترس است و نه متنی در اختیار داریم، بهترین روش برای بحث درباره توافق این است که یک سلسله سوال طرح کنیم؛ سوال هایی که هرگونه توافق نهایی باید بتواندبه آنها پاسخ هایی صریح و روشن بدهد. این سوال ها ضابطه های اصلی ارزیابی مطلوبیت هرگونه توافق احتمالی است. ما دقیقا و به طور تفصیلی نمی دانیم آنچه به قول آقای ظریف قرار است هفته آینده نهایی شود، چیست، ولی هر چه که هست باید بتواند به این سوال ها جواب بدهد و پاسخ هایی که به این سوال ها می دهد است که میزان مطلوبیت آن را معین می کند.

۱- نخستین سوال این است که ظرفیت غنی سازی در این توافق قادر به پاسخگویی به نیازهای فعلی و آینده ایران خواهد بود یا نه؟ به عبارت دیگر، آیا در انتهای این توافق ایران ظرفیت ۱۹۰ هزار سو غنی سازی برای تامین سوخت راکتور تهران را خواهد داشت یا نه؟

۲- سوال دوم این است که آیا در این توافق صریحا قید خواهد شد پس از انقضای زمان گام نهایی محدودیت ها بر برنامه هسته ای ایران به طور کامل برداشته خواهد شد و ایران اجازه غنی سازی صنعتی دارد؟ آیا برداشته شدن محدودیت ها بر برنامه هسته ای ایران مشروط به شرایط زمانی خواهد بود که زمان گام نهایی به اتمام می رسد یا اینکه لابشرط خواهد بود؟ به عبارت دیگر، مثلا پس از ۱۰ ایران باید مجددا بر سر میزان غنی سازی که مجاز به اعمال آن است با امریکا مذاکره کند یا اینکه وضعیت غنی سازی صنعتی پیشاپیش پذیرفته شده است؟

۳- سوال بعدی این است که آیا تمامی محدودیت ها بر برنامه هسته ای ایران موقت خواهد بود یا برخی از آنها –مثلا بازرسی ها- پس از اتمام زمان گام نهایی هم ادامه خواهد داشت؟

۴- چهارمین پرسش این است که جایگاه حقوقی این توافق چه خواهد بود؟ این توافق چقدر برای هیئت حاکمه و دولت های بعدی در امریکا الزام آور است؟ به عبارت دیگر، اگر تعهدات ایران ذیل یک قطعنامه فصل هفتمی شورای امنیت الزامی شود، آیا تعهدات امریکا در زمینه تحریم ها نیز به همین میزان الزام آور خواهد بود؟

۵- سوال بعدی این است که چه ضمانت هایی وجود دارد که امریکا به تعهدات خود در چارچوب این توافق پای بند بماند؟ شکل دیگر این سوال این است که بپرسیم آیا همانطور که احتمالا در مورد ایران دقیقا روشن خواهد بود که در صورت عدم پای بندی به توافق چه اتفاقاتی رخ خواهد داد، آیا درباره امریکا هم تبعات و مجازات نقض توافق به همین میزان شفاف و صریح خواهد بود؟

۶- سوال دیگر این است که اگر امریکا تحریم ها را روی کاغذ تعلیق کرد ولی در عمل به شرکت ها و دولت ها فشار آورد که با ایران تجارت نکنند، به عبارت دیگر رژیم حقوقی تحریم ها تعلیق شد ولی رژیم حقیقی آن بر جای خود باقی ماند، آیا ایران می تواند این موضوع را به عنوان نقض توافق در نظر بگیرد و به آن پاسخ بدهد؟

۷- سوال بعدی این است که آیا امریکا اجازه خواهد داشت به سرعت همه تحریم های مرتبط با موضوع هسته ای را که ادعا می شود تعلیق خواهد شد، در حوزه ای دیگر –مثلا برنامه منطقه ای یا حقوق بشر- مجددا اعمال کند؟ آیا این نقض توافق خواهد بود یا نه؟

۸- سوال بعدی این است که آیا در این توافق تاسیسات فردو به عنوان یک تاسیسات غنی سازی که ایران اجازه انباشت مواد تولید شده را دارد، در نظر گرفته خواهد شد؟

۹- پرسش دیگر درباره راکتور آب سنگین اراک است. آیا در توافق نهایی، زمان بندی در نظر گرفته شده برای بازطراحی راکتور اراک کوتاه مدت خواهد بود یا چنان بلند مدت در نظر گرفته خواهد شد که ایران عملا برای بیش از یک دهه این راکتور را از دست بدهد؟

۱۰- سوال بعدی هم درباره اراک است. آیا راکتور بازطراحی شده می تواند همان رادیو ایزوتوپ هایی را تولید کند که بنا بود راکتور اوریجینال به تولید آنها بپردازد یا اینکه توان تولید آن رادیو ایزوتوپ ها را از دست خواهد داد و عملا به یک راکتور اب سبک بدل می شود؟

۱۱- پرسش بعدی مربوط زمان بندی اجرای تعهدات دو طرف و میزان همبستگی متقابل تعهدات است. مهم ترین سوال این است که آیا تعهدات به طور کامل دوطرفه است یا اینکه قرار است ایران یکجا به تعهدات خود عمل کند و طرف مقابل به تدریج و برحسب مجموعه ارزیابی هایش درباره ایران تعهداتش را اجرایی نماید؟ به عبارت دیگر، آیا یک تناظر یک به یک میان تعهدات طرفین وجود دارد یا اینکه ایران در مقام طرفی که موظف به اعتمادسازی است نباید انتظار داشته باشد توافق به گونه ای باشد که در ازای یک گام از سوی ایران یک گام متناسب و هم وزن از سوی طرف مقابل برداشته شود؟

۱۲- سوال دیگر درباره مفهوم بازگشت پذیری است. در اینجا مسئله این است که تعهدات طرفین در توافق نهایی تا چه حد بازگشت پذیر است؟ مشخص است که تعهد امریکایی ها درباره تعلیق تحریم ها –حتی اگر به آن عمل کنند- به سرعت بازگشت پذیر است و همانطور که خودشان گفته اند می تواند در یک بعدازظهر و با یک نشست و برخاست مجددا به طور کامل به وضعیت ماقبل توافق برگردد. اما آیا تعهداتی که ایران در توافق نهایی می پذیرد بویژه دستکاری های فنی که در تاسیسات نطنز، فردو اراک انجام خواهد شد به همین سرعت بازگشت پذیر است؟ مفهوم بازگشت پذیری از این جهت مهم است که در واقع این ابزار یگانه ضمانتی است که می تواند عمل امریکا به تعهداتش را تا حدودی گارانتی کند. سرعت بازگشت ایران به وضعیت ماقبل توافق مساوی است با ریسک امریکا در صورت نقض توافق. هر چه این سرعت بالاتر باشد، آن ریسک هم بالاتر خواهد رفت و در نتیجه احتمال عمل امریکا به تعهداتش بیشتر می شود. توافق نهایی باید صریحا پاسخ بدهد که زمان، شرایط و کیفیت بازگشت پذیری تعهدات ایران چگونه است؟

۱۳- سوال بعدی ناظر است به شروطی که احتمالا برای تمدید تعلیق تحریم ها قرار داده خواهد شد. امریکا بر چه اساسی تصمیم خواهد گرفت تعلیق تحریم ها علیه ایران را تمدید کند؟ شروط این تمدید چیست؟ متون غیر رسمی که تاکنون به آن دسترسی وجود داشته می گوید یکی از اساسی ترین شروط امریکا برای تمدید تعلیق تحریم ها آغاز و تداوم مذاکره و همکاری ایران با آژانس درباره PMD (ابعاد احتمالی نظامی) است. این مشخصا به این معناست که اصلی ترین عامل بهانه جویی امریکا علیه برنامه هسته ای ایران نه فقط در توافق نهایی مختومه نمی شود بلکه تازه رسمیت می یابد و بحث درباره آن آغاز خواهد شد. بهترین تعبیری که می توان در این باره به کار برد این است که توافق نهایی بحران را از سازمان انرژی اتمی به وزارت دفاع منتقل خواهد کرد و ابزاری بسیار قدرتمند برای کش دادن موضوع، اتهام تراشی های جدید علیه ایران و حتی اعمال مجدد تحریم ها در اختیار طرف غربی قرار خواهد داد. سوالی که توافق نهایی باید به آن پاسخ بدهد این است که موضوع PMD را به روش سیاسی حل و فصل کرده یا اینکه ذیل فصل ۷ منشور تعهداتی جدید در این حوزه برای ایران ایجاد نموده است؟

۱۴- پرسش دیگر مربوط به شروط لغو کامل تحریم هاست. می دانیم که توافق نهایی تنها تعلیق تحریم ها را در بر می گیرد و لغو کامل آنها (به معنای برچیده شدن زیر ساخت قانونی تحریم ها) را به آینده موکول می کند. سوالی که توافق نهایی باید با حداکثر شفافیت به آن پاسخ بدهد این است که تحریم ها دقیقا کی لغو خواهد شد و، مهم تر از این، عملیات لغو مشروط است یا لابشرط؟

۱۵- سوال بعدی مربوط به مفهومی است که در مذاکرات نرخ رشد ظرفیت غنی سازی نامیده می شود. یکی از مهم ترین سوال هایی که توافق نهایی باید به آن پاسخ بدهد این است که آیا ظرفیت غنی سازی ایران در طول گام نهایی کاملا ثابت خواهد ماند یا اینکه به تدریج رشد خواهد کرد؟ و اگر رشدی در کار است زمان بندی و سقف این رشد تا کجاست و با خط قرمز نیاز ایران در سال های آینده چه نسبتی دارد؟

۱۶- پرسش دیگر مربوط به مسئله بازرسی هاست. توافق نهایی باید روشن کند که بازرسی هایی که بر برنامه هسته ای ایران اعمال خواهد شد چه نسبتی با نرم های منشعب از NPT دارد؟ آیا ایران از NPT پادمان های آن استثنا می شود و یک رژیم بازرسی ویژه –همانند عراق- بر آن اعمال خواهد شد؟ و پرسش مهم تر: آیا این رژیم بازرسی ویژه دائمی خواهد بود یا اینکه با به اتمام رسیدن زمان گام نهایی منتفی می شود؟ یک سوال دیگر هم در اینجا هست: چه ضمانت هایی وجود خواهد داشت که غرب از اطلاعات انبوهی که در اثر توافق نهایی به دست خواهد آورد سوء استفاده اطلاعاتی و امنیتی نکند؟

۱۷- سوال بعدی پیش روی توافق نهایی این است که آیا برنامه تحقیق و توسعه غنی سازی ایران (غنی سازی بدون انباشت مواد) آزادانه ادامه خواهد یافت یا محدود خواهد شد؟ مهم است که توجه شود اعمال هر نوع محدودیت به معنای منتفی شدن یک فرآیند واقعی تحقیق و توسعه است.

۱۸- یک سوال دیگر این است که داور ناظر بر اجرای تعهدات طرفین کیست؟ در موارد اختلاف چه کسی قضاوت خواهد کرد حق با کدام طرف است؟

۱۹- پرسش بعدی این است که آیا توافق نهایی مسئله ماهیت را درباره برنامه هسته ای ایران تعیین تکلیف می کند یا نه. بیش از یک دهه است –بویژه از زمان مدیر کلی آمانو به این سو- که آژانس می گوید قادر به تعیین تکلیف ماهیت برنامه هسته ای ایران نیست و نمی تواند صلح آمیز بودن این برنامه را تایید کند. سوال این است که چه زمانی پس از اجرای تعهدات ایران در گام نهایی مسئله ماهیت تعیین تکلیف خواهد شد؟

۲۰- پرسش آخر هم این است که توافق جامع چه الزاماتی را برای برنامه نظامی متعارف ایران که از قطعنامه ۱۷۴۷ به این سو دچار محدودیت هایی شده معین می کند؟ مشخصا برنامه موشکی و نظام صادرات سلاح های متعارف ایران به چه شکل دگرگون خواهد شد. اساسا آیا این توافق در حوزه نظامی متعارف وارد خواهد شد یا نه؟

۰۵:۰۳ - چهارشنبه ۱۳۹۴/۰۱/۵

  • صفحه 5 از 33
  • « بعدی
  • «
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 10
  • 20
  • 30
  • ...
  • »
  • قبلی »

قلم نوشت

  • هفتمین جشنواره وقف چشمه همیشه جاری
  • پوستر پویش بین المللی «نسل سلیمانی» رونمایی شد
  • هاشمی رفسنجانی: جوابی برای استدلال‌های رهبری نداریم
  • فراخوان دلنوشته‌ای برای «حاج قاسم» + لینک ثبت‌نام
  • واکنش رهبر انقلاب به روایت ناقص هاشمی از ادعای موافقت حضرت امام با مذاکره
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش هفتم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش ششم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش پنجم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش چهارم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش سوم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش دوم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش اول
  • می پرسید چرا به عدالت نرسیدیم؟ جواب می دهیم!
  • چرا ناگزیریم به خیریه های مقامات مسئول حساس شویم؟!
  • اصولگرایی برابر با نظام و رهبری نیست
  • التهاب روانی جامعه، از آب خوزستان تا مائده هژبری
  • ۲۰۳۰؛ امضای مسئولین ساده اندیش، بر سند اسارت فرهنگی
  • مدعیان خط امام مردود مرداد!
  • انقلابی بمانیم تا انقلاب بماند
  • مجلس اقتصادمحور یا مجلس سیاست‌باز؟!
  • چرا اصلاح‌طلبان به غربی‌ها پیغام دادند که باید از مردم ایران انتقام گرفت؟
  • عقب‌نشینی‌های ضددیپلماتیک را پایانی هست؟
  • پیام ژئوپلتیک دیدار پوتین با رهبر انقلاب
  • چه‌کسی بود صدا زد سیمان؟
  • عقربه های نیویورکی
  • دیپلماسی هپروتی!
  • گام‌های راهبردی آمریکا برای نفوذ در ایران
  • برجام بالاتر از قانون نیست!
  • توطئه‌های سفارت خبیث
  • کاسبان واقعی تحریم!

ویدئو قلم

حسن رحیم پور ازغدی
بررسی ابعاد فرهنگی سند ۲۰۳۰ توسط رحیم پور ازغدی

تصویر روز

rehlat-emam
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
?? ?????? ?????...
از وضعتان مطلعم…

دسترسی سریع

  • صفحه اصلی
  • تبلیغات در بچه های قلم
  • همیاری
  • نقشه سایت
  • درباره ما
  • تماس با ما

خبرنامه

برای اطلاع از به روزرسانی‌ها و دیگر اخبار مرتبط با سایت، در خبرنامه اینترنتی ما عضو شوید.

سامانه پیامکی

جهت عضویت در سامانه پیام کوتاه بچه‌های قلم، عدد 22 را به شماره 30007227001212 ارسال نمایید.

كليه حقوق مادی و معنوی، متعلق به بچه های قلم می‌باشد.

  • صفحه اصلی
  • تبلیغات در بچه های قلم
  • همیاری
  • نقشه سایت
  • درباره ما
  • تماس با ما

[ بچه های قلم را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید ]