بچه های قلم
  • صفحه اصلی
  • قلم نوشت
  • اشک قلم
  • قلمخند
  • رادیو قلم
  • ویدئو قلم
  • تصویر روز

بچه‌ های قلم » قلم نوشت

اینترنت-internet

با فضای مجازی چه کنیم؟

حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان

فضای مجازی محل امتحان‌ها و تکلیف‌های جدید ماست؛ امتحاناتی که ماهیت متفاوتی نسبت به دیگر آزمایش‌های آدم‌ها، در قرون و اعصار گذشته ندارد، ولی متناسب با وضعیت انسان معاصر مختصات خاصی پیدا کرده است. همچون تمام امتحانات دنیا، نه می‌توان کاملاً آن را کنار گذاشت و نه می‌توان به راحتی از آسیب‌هایش در امان بود. همۀ دنیا همینطور است.
هدف تمام امتحانات الهی سنجش میزان عزم و ایمان انسان‌ها در مواجهۀ عقلانی با «هوای نفس و تمایلات بی‌ارزش» طبق دستورات دین است، که موجب رشد انسان‌ها و تعالی روحی آنها می‌شود. این‌بار نیز فضای مجازی با همۀ مختصات تازه‌ای که دارد و تغییرات گسترده‌ای که ایجاد کرده است، چیزی نیست جز زمینۀ جدیدی برای سنجش قدرت روحی انسان و بستر تازه‌ای برای تکالیف انسانی و دینی، که باید ببینیم چگونه از عهدۀ آنها برخواهیم آمد.

انسانی که از عقل و تجربه بیشتری نسبت به نسل‌های قبل برخوردار است و از امکانات بهتری برای زندگی بهره می‌برد، طبیعی است که با امتحانات جدید و پیچیده‌تری هم مواجه شود. مهم این است که ما بتوانیم در مواجهه با این عرصه، هوشمندانه و مسئولانه برخورد کنیم، و با نشان دادن قدرت معنوی خود محل تجلی حکمت خداوند متعال در خلقت انسان قرار گیریم.

علاوه بر آنکه اگر ما در آخرالزمان قرار گرفته باشیم، ممکن است این جزئی از شرایط امتحانات نهایی ما هم باشد. امتحانات نهایی دوران غیبت هم، دشواری‌های خاص خود را دارد. در امتحانات نهایی کمتر فرصت جبران است و غربالش شبیه قیامت است؛ خیلی‌ها می‌روند و خیلی‌ها می‌رویند.

اینکه ابزار و فناوری فضای مجازی، از کدام فرهنگ و تمدن سرچشمه گرفته و یا مهم‌تر از آن، اینکه چگونه جریان سلطه در حال سوءاستفاده از این ابزار است، مسئولیت ما را در مواجهه با این فضا کم نمی‌کند که هیچ، بیشتر هم می‌کند. فعلاً این ماییم و این امکاناتی که می‌تواند موجب شکست ما و یا برعکس شکست دشمنان ما بشود. ما باید ببینیم با امتحان الهی در مواجهه با این فضای جدید چگونه برخورد می‌کنیم؛ آیا محل تجلی قدرت خدا می‌شویم یا محل تجلی ضعف خودمان؟

بی‌تردید اگر خداوند توان رویارویی با چنین امتحانی را در ما نمی‌دید، چنین آزمونی را پیش روی ما قرار نمی‌داد.

بی‌تردید اگر توان رویارویی صحیح با این امتحان را نداشتیم، با چنین وضعیتی مواجه نمی‌شدیم و خداوند چنین آزمونی را پیش روی ما قرار نمی‌داد. فضای مجازی واقعاً مسئولیت ما را سنگین‌تر کرده است و می‌توانیم چند برابر پیشینیان ثواب ببریم و جهاد کنیم. همانطور که می‌توانیم چندین برابر دچار ضعف و معصیت شویم.

فضای مجازی فرصتی است برای آنکه میزان درک خود از حقایق ناب دینی را ارزیابی کنیم، و بخشی از درک خود را به دیگران منتقل کنیم. گاهی در جریان انتقال معرفت دینی خودمان به دیگران است که می‌فهمیم چقدر می‌فهمیم. و نیز فرصتی است برای اینکه بفهمیم چقدر عاشق دین خدا و اولیاء خدا هستیم و یا چقدر خودخواهیم و بی‌خیال خدمت به دین.

معلوم است که این فضا، هم خطرات جدیدی را برای ما به دنبال دارد، و هم امکانات جدیدی را برای رشد فردی و اجتماعی در اختیار ما قرار می‌دهد. اما نباید صرفاً منفعلانه برخورد کنیم؛ باید ضمن صیانت و محافظت از آنچه می‌خواهند از ما بگیرند، از فرصتهای این فضا استفاده کنیم. وقتی به فرصت‌های فضای مجازی نگاه می‌کنیم، به سهولت درمی‌یابیم چقدر جای این فناوری برای افزایش هدایت بشر و نجات انسان‌ها خالی بود، و… شاید این فرصت‌ها یکی از زمینه‌های پدید آمدن مقدمات ظهور باشد.

در مواجهه با تهدیدهای فضای مجازی دو اقدام اساسی لازم است؛ یکی آنکه تقوا را رعایت کنیم تا آلودگی‌های این فضا نَفَس ما را نگیرد؛ چون یکی از خصوصیات این فضا گسترش هرزگی است. و دیگر اینکه نظم و زمان‌بندی استفاده از این ابزار و حضور در فضای مجازی را نباید فراموش کنیم. زیرا یکی از خصوصیات این فضا هدررفتن و بی‌نظمی در زمان است و به دلیل آنکه هر لحظه در اختیار ماست، می‌تواند از سر کنجکاوی یا به هر دلیل دیگری نظم زندگی ما را بهم بزند.

امکان «دسترسی راحت و منظم به اطلاعات»، «پردازش و انتخاب دقیق نیازمندی‌ها»، «انتقال سریع و فراگیر آگاهی‌ها»، «تبلیغ موثر و مکرر ارزش‌ها»، و فواید فراوان دیگر در فضای مجازی، وظایف مؤمنان را در زمینۀ دعوت به حق و ترویج حق‌پرستی بسیار زیادتر کرده است. پیام‌های مظلوم انقلاب مقتدر ما منتظر جهانی شدن هستند؛ باید جهان تشنۀ دریافت پیام‌های انقلاب و اسلام ناب را دریافت.

در این میان، آنچه موجب تأسف فراوان است، تأمین نشدن زیرساخت‌ها و به سرانجام نرسیدن شبکۀ ملی فضای مجازی است که در حد یک فاجعۀ تأسف‌آور است. باید به حال و فرجام جامعه‌ای که برای ایجاد زیرساخت‌های مناسب و امن در فضای مجازی تلاش و اقدام فوری نمی‌کند گریست. نداشتن شبکه ملی اطلاعات و ارتباطات مانند این است که صدا و سیما و مخابرات کشور را از دیگران و احیاناً دشمنان قرض بگیریم و به آنان وابسته باشیم. مثلاً در زمان جنگ، به دشمن خود بگوییم بخشی از مخابرات و برنامه‌های تلویزیون خود را برای استفادۀ ما اختصاص دهید.

انقلاب اسلامی از ابتدا با قدرت نرم به پیروزی رسیده و تداوم پیدا کرده است، و سخت‌افزار اینترنت به سهولت می‌تواند در خدمت نرم‌افزار انقلاب اسلامی ما قرار گیرد. حتی بیش از آنکه بتواند در خدمت ضد انقلاب قرار بگیرد، ذاتاً برای ما بیشتر می‌تواند مفید واقع شود.

۱۲:۴۹ - جمعه ۱۳۹۳/۰۸/۳۰

محمد جواد ظریف

اشتباهی که در آینده طعم تلخش را خواهیم چشید

نوید اسماعیلی
اگر در یکی دو ماه اخیر به سخنان و رفتار رئیس جمهور ،وزیر امور خارجه و یا سایر عوامل دخیل در مذاکرات ۱+۵ دقت کنیم به نوعی آشفتگی و درماندگی برخواهیم خورد که صرفا دلیل اصلی آن نزدیک شدن به سوم آذر و یا همان زمان توافق نهایی است و طبق گفته این عزیزان لزوما! باید به سرانجام برسد.

اما دلیل این نوع آشفتگی در چیست؟

ماجرای این داستان به تبلیغات و اظهارات انتخاباتی رئیس جمهور فعلی در سال ۹۲ برمیگردد که در تمامی آن با نفی و انتقاد از مدل مذاکره در دوران گذشته به ایجاد شیوه جدید مذاکره با گروه ۱+۵ و رسیدن به یک توافق جامع و برد برد اشاره و امکان پذیر بودن آن را تضمین می نمود و البته پس از آن مدعی رفع تحریم ها نیز بود.

حال اما بعد از گذشت یکسال از توافق اولیه (که البته زمان آن ۶ ماه پیش به پایان رسیده است) گویی هر دو طرف مذاکره به این نتیجه رسیده اند که این توافق کمی بیشتر از آنچه در رسانه ها مطرح میشود، سخت و دشوار است و شاید یکی از آخرین نمونه های اثبات این ادعا بایکوت خبری در نشست سه جانبه مسقط از سوی هر دو طرف مذاکره کننده بود در حالی که تمام رسانه های طرفدار انجام توافق، مسقط را یک قدمی توافق نهایی قلمداد میکردند.

اما نکته اصلی در توافق هسته ی ایران با گروه ۱+۵ ،خطای بد استراتژیک دولت در به رسمیت شناختن دولت آمریکا به عنوان تنها طرف اصلی مذاکرات هسته ی بود که این قضیه به صورت آشکار در نشست اخیر عمان ملاحظه شد.

این موضوع که ما صرفا کشور ایالات متحده را طرف اصلی مذاکرات قلمداد و تمامی اصول مذاکره را برپایه این تئوری پی ریزی کنیم ،سوای ایرادات متعدد مبنایی و اعتقادی دارای یک اشتباه محض تاریخی است و آن اینکه ما به دست خودمان به قدرت دولت آمریکا اذعان و اقرار کرده و معادلات کنونی منطقه و جهان را به نفعش تغییر خواهیم داد.

قدرتی که طبق اسناد و شواهد قطعی روز به روز در حال افول است.

و اما بحث آخر اینکه، رئیس جمهور در جلسه هیئت دولت طبق آنچه در بالا ذکر شد به دلیل نزدیکی روز موعود تقاضای عنایت دولت آمریکا بر انجام توافق نهایی با استناد به عملی شدن کامل تعهدات و تعدیلات صورت گرفته توسط ایران شد که این موضوع متاسفانه در آینده( چه این توافق به سرانجام خوب و خوشی بیانجامد و چه نه) به ضرر جمهوری اسلامی تمام خواهد شد و اشتباهی خواهد بود که طعم تلخ آن در آینده چشیده خواهد شد.

۲۱:۰۶ - جمعه ۱۳۹۳/۰۸/۲۳

جنگ ایران و عراق

بازخوانی تاریخی عدم استفاده ایران از سلاح کشتار جمعی

یکی از اتهاماتی که در طول ۱۰ سال گذشته، و در جریان مذاکرات هسته‌ای از سوی کشورهای غربی و به‌طور خاص ایالات متحده به ایران نسبت داده شده، «تلاش برای ساخت سلاح هسته‌ای» است. در طول یک سال اخیر نیز همواره مقامات آمریکایی بر موضوع «گریز هسته‌ای» (Break out) تأکید داشته و مدعی بوده‌اند که ما همچنان به ساخت سلاح هسته‌ای از سوی ایران مشکوکیم و به همین خاطر باید کاری کنیم که فرایند تصمیم تا اقدام به ساخت سلاح هسته‌ای توسط ایران، حداقل شش ماه به طول بینجامد.

این اتهامات در حالی مطرح می‌شود که مبتنی بر وقایع تاریخی، آمریکا خود به‌عنوان تنها کشوری است که در طول تاریخ بشر، از بمب اتمی علیه کشوری دیگر استفاده کرد و در جریان جنگ جهانی دوم، صدها هزار نفر از مردم بی‌گناه شهرهای هیروشیما و ناکازاکی را قتل‌عام نمود. اگرچه مردم ژاپن هنوز هم با عوارض شیمیایی برجای‌مانده از آن جنایت دست و پنجه نرم می‌کنند.

در سویی دیگر اما کارنامه‌ی روشن جمهوری اسلامی ایران در جنگ هشت ساله‌ی خود با رژیم بعث عراق قرار دارد که علی‌رغم نابرابر و ناعادلانه بودن آن، این کشور هیچ‌گاه حاضر نشد در طول این جنگ از سلاح کشتارجمعی علیه مردم بی‌گناه استفاده کند.

چندی پیش نیز یکی از تحلیلگران غربی در مصاحبه‌ای پیرامون پرونده‌ی هسته‌ای ایران به این موضوع اشاره کرد که ادعای داشتن سلاح هسته‌ای از سوی ایران، امری دور از ذهن است؛ چرا که این کشور حتی در جنگ هشت ساله‌ی خود علیه صدام، یعنی کسی که در طرف مقابل ایران از انواع و اقسام سلاح‌های کشتارجمعی استفاده کرد هم حاضر نشد دست به اقدام مشابه بزند.

این در حالی است که برخی معتقدند در زمان جنگ دست یازیدن به هر عملی هرچقدر وحشیانه و سرکوبگرانه مجاز است. عده‌ای پا را فراتر نهاده اظهار می‌دارند که در زمان جنگ حتی می‌توان بر روی شهروندان خودی اسلحه کشید و هرگونه اعتراض داخلی را به نفع پیشبرد جنگ به شدیدترین نحو ممکن سرکوب کرد.

جنگ ایران و عراق که «طولانی‌ترین جنگ قرن» نیز خوانده شده است، از سویی نشانگر ظهور و بروز عقاید ابرازشده‌ی فوق است و از سویی دیگر ناقض آن چیزی است که در سطور پیشین بیان شد. آن‌جایی که کنشگر میدان جنگ رژیم بعثی عراق است، انهدام، خرابی، تجاوز و جنایت بی‌آن‌که به حد یقفی قائل باشد در شدیدترین وضع خود جریان می‌یابد. اما در جایی که تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران جمهوری اسلامی ایران بازیگر اصلی صحنه‌ی نبرد هستند، بر مبانی و اصولی پایبندی می‌کنند که مانع دست یازیدن به اقدامی مشابه است.

عملکرد تصمیم‌گیران سیاسی و نظامی در جمهوری اسلامی ایران و به‌ویژه تصمیمات و اراده‌ی امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب اسلامی در دوران هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران دربردارنده‌ی نمونه‌های بسیاری است از توانستن و انجام ندادن. در این جنگ علی‌رغم وقوع جنایت و تجاوز و وحشی‌گری از سوی دشمن، جمهوری اسلامی ایران در حالی که «می‌توانست اگر می‌خواست» جنایات دشمن را در سطحی وسیع‌تر و مقیاسی شدیدتر پاسخ دهد، بر اصول خود پایداری کرد و خویشتنداری نمود.

از این رو در این نوشتار برخی از مواردی که نشانگر خودداری مسئولان جمهوری اسلامی ایران از انجام اعمال غیرانسانی، استفاده نکردن از سلاح‌های کشتارجمعی و رعایت موازین اسلامی حتی در مقابل دشمنی وحشی نظیر رژیم بعثی است به‌اختصار مورد اشاره قرار گرفته است.

۱۸:۱۵ - دوشنبه ۱۳۹۳/۰۸/۱۹

ظریف ژنو تحریم

روضه مذاکرات؟!

ناصر نوبری*
علی و محمود دو دوست بودند که علی به دلیل حرف‌ها و کارهای اشتباه زیاد محمود، مرتب او را مورد انتقاد قرار می‌داد و سرزنش می‌کرد. هر دو به حج مشرف شدند و علی موقع احرام با خود عهد بست که از این به بعد دیگر دست از سرزنش محمودآقا بردارد. پس از پایان طواف در خانه کعبه محمودآقا دست به شانه علی‌آقا زد و پرسید: «حاجی! قبله کدام طرف است؟» علی‌آقا روکرد به خدا و گفت خدایا شاهدی هرچه من تلاش می‌کنم که دست از انتقاد و سرزنش محمودآقا بردارم اما خودش نمی‌گذارد و باعث می‌شود من دوباره سرزنشش کنم!

حالا قصه ما و دولتمردان قصه علی‌آقا و محمودآقا شده است. با توجه به اینکه می‌خواست محرم آغاز شود دیگر با خود عهد بستیم که این ایام محرم به عزاداری اباعبدالله در هیات‌ها و تکیه‌ها بپردازیم و مدتی از این غوغاهای سیاسی و بگومگوها و انتقادات پرهیز کنیم و به خودسازی بپردازیم اما یک روز به آغاز محرم مانده بود که جناب آقای روحانی در زنجان طی یک سخنرانی فرمودند: «درس کربلا هم درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین است… امروز در سایه تعامل سازنده با قدرت‌های بزرگ در حال مذاکره هستیم و در اولین گام‌هایی که در این مسیر برداشتیم، پیروزی‌هایی نیز کسب کردیم.» من هم مثل علی‌آقا رو کردم به خدا و گفتم ببین خدا ما هرچه می‌خواهیم سکوت کنیم اما دوستانمان نمی‌گذارند و وادارمان می‌کنند دوباره لب به سخن بگشاییم.
بر این اساس دوباره مجبور شدم و این مقاله را نوشتم.
۱- در طول یک‌سال اخیر وقتی ما با دوستان و حامیان سیاست خارجی رئیس‌جمهور و توافقنامه ژنو مباحثه و مناظره می‌کردیم عموماً آنها هیچوقت حاضر نمی‌شدند از متن موافقتنامه دفاع کنند و فقط تصریح می‌کردند مشکل سیاست خارجی ما بعد از انقلاب، ایدئولوژیک شدن آن بود و سیاست خارجی آقای روحانی تلاش می‌کند ایدئولوژی‌زدایی از سیاست خارجی کند و موافقتنامه ژنو آغاز این روند است. البته آقای رئیس‌جمهور در سخنرانی‌ها نیز مکرر بر جدایی علم از دین تصریح فرمودند و در کل نگاه سکولار دولت هم در سیاست، هم در اقتصاد و هم در فرهنگ (هنرمند ارزشی، غیرارزشی نداریم و…) آشکار و واضح است. می‌گویند اکثریت مردم رأی داده‌اند بنابراین اکثریت مردم، دولت با نگاه سکولار را برگزیده‌اند و دولت با نگاه ایدئولوژیک را ترجیح نداده‌اند. البته اینکه همه رأی‌دهندگان به آقای روحانی، نگاه سکولاریستی را برگزیده‌اند خود جای بحث دارد اما در هرحال این روند در همه ابعاد گرایشات دولت آشکار و واضح است. حالا این سوال مطرح می‌شود که اگر نگاه سکولار، سیاست دولت است، از چه منظری آقای رئیس‌جمهور می‌خواهند سیاست خارجی خود را از مبانی ایدئولوژیک و واقعه کربلا مشروعیت بخشیده و توجیه کنند. دوستانی که در مباحثه‌ها و مناظره‌ها با بنده همواره از سیاست خارجی دولت به‌لحاظ ایدئولوژی‌زدایی و روند سکولار و پراگماتیستی آن حمایت کرده‌اند باید پاسخ دهند که آیا این توجیه‌گری و شبیه‌سازی سیاست خارجی دولت با ایدئولوژی، آن هم واقعه کربلا در تناقض با نگاه سکولار نیست؟ اینکه ما بپذیریم به‌خاطر رأی مردم، روند سکولار اولویت شود خود جای مداقه دارد، اما حالا دولت گام را فراتر گذاشته می‌خواهد اصرار کند که روش‌های پراگماتیستی و سکولاریستی دولت براساس ایدئولوژی اسلام آن هم از نوع شیعه و آن هم از نوع امام حسینی و کربلایی در دولت نشأت گرفته و انجام می‌پذیرد. این رویکرد اولا در تناقض با ایدئولوژی‌زدایی سیاست خارجی است ثانیاً یک انحراف افراطی و زیاده‌روی در توجیه‌گری از دین و ایدئولوژی است که حکومت با روش‌های سکولار را همان حکومت دینی، کربلایی و حسینی اطلاق کرد.

۱۹:۱۸ - شنبه ۱۳۹۳/۰۸/۱۰

اسیدپاشی

مدافعان اسیدپاش مدعی شدند!

محسن جندقی
اسیدپاشی اصفهان چند روزی است امنیت این شهر را تحت تاثیر قرار داده و اصفهانی‌ها در خیابان نامطمئن قدم می‌زنند. موضوع اسیدپاشی نه از مهر ۱۳۹۳ که سال‌ها قبل امنیت را از بین برده بود و تلنگری به نام آمنه بهرامی می‌توانست این مساله را ریشه‌کن کند اما دخالت‌های بیجا و دلسوزی‌های مصنوعی با ژست حقوق بشری مانع از این شد که به اسیدپاش‌ها هشدار داده شود، هشداری مثل اینکه اگر اسیدپاشی کنی و زندگی‌ای را تباه کنی، قانون نیز با تو همان کار را خواهد کرد.

جالب اینکه اسیدپاشی روی صورت آمنه در چنین روزهایی رخ داد؛ ۱۰ سال پیش یعنی در آبان ۱۳۸۳ مجید موحدی، خواستگار سمج آمنه بهرامی اسید روی صورت وی می‌ریزد و یک زندگی را می‌کُشد. اگر آنهایی که داعیه حقوق بشری دارند و دم از بخشش و گذشت در این باره می‌زنند یک روز، فقط یک روز جای خانواده آمنه بودند آیا سخنان خود را تکرار می‌کردند؟ روزهایی که صورت آمنه سوخته بود و حتی پزشکان نمی‌توانستند به صورت او نگاه کنند و اشک می‌ریختند، روزهایی که پوست و گوشت صورت آمنه همراه پانسمان در می‌آمد و او از درد به خود می‌پیچید، روزهایی که پلک چشم او درآمد و برای اینکه چشم عفونت نکند با دستگاه‌های ویژه از وی مراقبت می‌شد، روزهایی که یک چشم او را بعد از ۱۷ بار عمل جراحی تخلیه کردند و چشم دیگرش فقط چند درصد بینایی داشت، روزهایی که صورت او گوشت اضافی آورد و کمتر کسی دوست داشت نگاهش کند!

آمنه از همان ۱۲ آبان ۱۳۸۳ مرده بود و قاتلش ژست یک مرد عاشق گرفت و پدر این قاتل هم دست به دامن رسانه‌های بیگانه شد تا سناریوی تازه حقوق بشری کلید بخورد. رأی دادگاه عادلانه بود، قصاص؛ چشم در برابر چشم! آنقدر خلأ قانونی بود که دادگاه حکم به ریختن اسید روی صورت ندهد اما همین هم می‌توانست بازدارنده باشد، کور شدن با اسید. آمنه تصمیم خود را گرفته بود، او می‌خواست برای یک بار هم شده بقیه او را درک کنند، بدانند که زندگی‌اش تباه شده اما او در یک لحظه احساس کرد گویا همه علیه‌اش هستند و با نفرت نگاهش می‌کنند. «دولت نروژ حکم دادگاه اسیدپاشی را محکوم کرد و اجرای چنین حکمی را به اعمال دوران بربریت تشبیه کرد و آن را غیرانسانی خواند. دولت بلژیک نیز از دولت ایران خواسته بود این مجازات غیرانسانی را متوقف سازد و دولت انگلستان نیز خواستار توقف مجازات غیرانسانی کور کردن با اسید شد» اینها از جمله خبرهایی بود که خوراک رسانه‌های بیگانه را جور کرده بود و در داخل نیز ژست «گذشت» گرفته شد. گویا آمنه می‌خواهد جنایتی مرتکب شود! آمنه در چنین شرایطی قاتل زندگی خود را بخشید تا همه از شادی منفجر شوند؛ تا تیتر بزنند: «آمنه: بخشیدم تا مردم خوشحال شوند». او آنقدر تحت فشار بود که فکر می‌کرد اگر یک اسیدپاش را ببخشد، مردم خوشحال می‌شوند و هیچ‌کس جملات دیگر او را نشنید. آمنه قبل از بخشش جمله‌ای گفت که الان به کار می‌آید: «من کینه‌ای نیستم، در این مدت به این باور رسیدم که اجرای این حکم را برای خودم نمی‌خواهم».

۰۱:۱۶ - شنبه ۱۳۹۳/۰۸/۳

iran-world

هراس غرب از عمق استراتژیک ایران

انقلابی به «خلاف‌آمد عادت»
“اریک هابسبام” یکی از مورخان مطرح انگلیسی معتقد است که انقلاب اسلامی ایران، اولین جنبش اجتماعی در دوران معاصر است که سنت سال‌های ۱۷۸۹ و ۱۹۱۷ میلادی را رد کرده است. منظور هابسبام از سنت ۱۷۸۹، انقلاب فرانسه، و از سنت ۱۹۱۷، انقلاب روسیه است. به اعتقاد او در انقلاب فرانسه، «بورژوازی» فرانسه علیه «اشراف» به‌پاخاست و در انقلاب روسیه نیز طبقه‌ی «پرولتاریا» علیه بورژوازی قیام کرد. یعنی هر دوی انقلاب‌ها دارای «خاستگاه طبقاتی» بودند در حالی‌که در انقلاب اسلامی ایران چنین موضوعی مشاهده نشد.

نظیر چنین سخنی را “میشل فوکو” جامعه‌شناس پست‌مدرن فرانسوی نیز دارد. او می‌گوید مبتنی بر انقلاب‌هایی که در قرن بیستم در جهان رخ داده، برای سرنگونی نظام‌های سیاسی، بیش از آن‌که احساسات تند لازم باشد، اسلحه و ستاد فرماندهی تدارکات و ابزار لازم مورد نیاز است. اما آن‌چه در ایران اتفاق افتاده دقیقاً خلاف این موضوع را نشان می‌دهد. در انقلاب اسلامی ایران، انسانِ فارغ از هرگونه «وابستگی طبقاتی»، بدون توسل به مبارزات مسلحانه و خشونت‌آمیز در مقابل رژیمی که کاملاً مجهز به ابزار نوین نظامی بود قرار گرفت. به همین علت فوکو از تعبیر «انقلابی با دست‌های تهی» برای انقلاب اسلامی استفاده می‌کند؛۱ انقلابی که نه شبیه انقلاب‌های بزرگ دنیا بود، و نه شبیه انقلاب‌های دهه‌های میانی قرن بیستم. از نظر او مهم‌ترین عامل پیش‌برنده‌ی انقلاب ایران، «اسلام» و «تمایلات دینی» بود؛ آن هم درست در زمانی که نظریه‌پردازان غربی معتقد بودند موضوعی به نام دین، اساساً محلی از اعراب در زندگی «انسان عصر مدرن» ندارد.

شاید همین «به خلاف‌آمد عادت» بودن و ارائه‌ی نسخه‌ای جدید برای حکومت‌داری بود که موجب شد خیلی زودتر از آن‌چه تصور می‌شد، انقلاب اسلامی در جهان تکثیر و فراگیر شود. بازتاب‌های جهانی انقلاب اسلامی نه‌تنها محدود به جهان اسلام نشد بلکه به سرعت به آفریقا و آمریکای لاتین و حتی برخی نواحی قاره‌ی سبز هم سرایت کرد. بنابراین «نظام سلطه» می‌بایست به هر طریق ممکن از تکثیر و صدور آن جلوگیری می‌کرد. «پشتیبانی از نیروهای معاند و کمک به آنها برای ایجاد آشوب‌های داخلی»، «تحمیل جنگ هشت‌ساله به ایران»، «صدور انواع قطعنامه‌های ضدایرانی»، «ایجاد تحریم‌های گسترده در ابعاد مختلف»، و «کارشکنی در مسیر پیشرفت همه‌جانبه‌ی جمهوری اسلامی»، همه و همه مجموعه‌کارهایی بود که نظام سلطه برای مقابله با انقلاب اسلامی به کار گرفت.

فروپاشی نظام کمونیستی ایالات متحده‌ی شوروی در ابتدای دهه‌ی ۹۰ میلادی و خلأ یکی از دو قطب اصلی نظام بین‌الملل، اگرچه برخی از تحلیلگران چون “فرانسیس فوکویاما” را دچار توهم کرد که وارد «عصر پایان تاریخ» شده‌ایم اما نظریه‌پردازانی که هوشیارتر بودند به‌خوبی فهمیدند که اوضاع آن‌گونه‌ای نیست که برخی روایت کرده‌اند.

برای مثال “ساموئل هانتینگتون” در مقاله‌ی معروف خود به نام «برخورد تمدن‌‌ها» که در نشریه‌ی مهم «فارین پالیسی» منتشر کرد به وضعیت جهان پس از فروپاشی بلوک شرق پرداخته و به جای تأکید بر نقش «قطب» در روابط بین‌ا‌لملل، بر «تمدن» ها تأکید ‌کرد. وی در نبود ایدئولوژی کمونیسم، سخن از شکل‌گیری چندین تمدن‌ جدید ‌کرد و از آن پس روابط و منازعات بین‌الملل را در عرصه‌ی فرهنگی و تمدنی معرفی ‌کرد. هانتینگتون در تئوری خود تمدن‌های جهان را به چندین ناحیه‌ی مجزا تقسیم می‌کند که شامل «تمدن غرب»، «تمدن ارتدوکسی»، «تمدن شرق آسیا»، «تمدن آمریکای لاتین»، «تمدن اسلامی»، «تمدن آفریقایی»، «تمدن بودایی و هندوئیسم» می‌شود.

۱۴:۵۱ - سه شنبه ۱۳۹۳/۰۷/۲۹

enteghad-dolat-11

چه کنیم ما با دولت راستگویان؟!

حسین قدیانی

چقدر می‌تواند یک نظام، مظلوم باشد، آن هم نظام مقدس جمهوری اسلامی که متکی بر خداست و خون ۳۰۰ هزار شهید؟ کاش می‌شد بر این مظلومیت، حدی متصور بود. مغرضان و معاندان، یک سال تمام با استناد به سخن فلان دولتزن و بهمان وزیر، به مسخره گرفتند بنزین تولید داخل را بلکه اصل و اساس خودکفایی را، حالا جناب سخنگوی دولت اعتراف می‌کند که بلااشکال است بنزین محصول دسترنج کارگر ایرانی! فقط هم بنزین نیست. مثلا در موضوع بورسیه‌ها، باز هم دشمن، نزدیک چند ماه، مستند به سخن این یا آن مسؤول دولتی، به جوسازی و سیاهنمایی پرداخت، حالا جناب سرپرست وزارت علوم اذعان می‌کند؛ «اینطورها هم که می‌گفتند نبوده!» صدالبته ما را نیز اذعان و اعترافی هست و آن اینکه عاشقانه دوست می‌داریم این جمهوری اسلامی شهدایی را و در هیچ میدانی، تنها نمی‌گذاریم انقلاب را. در موضوع بنزین، به صحنه آمدیم و اگرچه مدرک و شاهد دال بر سلامت بنزین تولید داخل بسیار داشتیم اما عجیب، دستمان بسته بود! چرا؟ چون BBC مستظهر به سخن «مسؤول جمهوری اسلامی» عنصر بلندبالای خودکفایی را می‌زد.

طرفه حکایت اینجاست؛ رسانه روباه پیر لیکن لگدپران، به اینجا که می‌رسید خانم فلانی را یک دولتزن معرفی نمی‌کرد، بلکه می‌گفت «مسؤول جمهوری اسلامی»! یعنی «وقتی مسؤول جمهوری اسلامی، خود معتقد است بنزین تولید داخل، آلودگی دارد، شما عشاق سینه‌چاک جمهوری اسلامی دیگر خواهشا کاسه داغ‌تر از آش نشوید!» در بحث بورسیه‌ها هم همین بود. دشمن، مستند به ادعای وزارت علوم جمهوری اسلامی – و نه حتی وزیر علوم دولت اعتدال!- وارونه‌نمایی می‌کرد؛ ما هم که چیزی می‌گفتیم، آن چند کلمه مقدس زیر آرم قدسی «الله» یعنی «جمهوری اسلامی ایران» و در ذیل این یکی، این چند کلمه «وزارت علوم، تحقیقات و فناوری» را -۳ تایی با هم- به رخمان می‌کشید! یعنی «وقتی وزارت علوم زیر نظر جمهوری اسلامی زیر نظر خدا خودش قبول دارد که در بحث بورسیه‌ها تخلف گسترده صورت گرفته، شما دیگر خواهشا ساکت»!

برگردم به همان سؤال مطلع نوشتار؛ براستی «چقدر می‌تواند یک نظام، مظلوم باشد»؟! شگفتا از شرف بی‌مایه بعضی‌ها که بنشسته در صندلی جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی را می‌زنند، آن هم به دروغ! حالا دیگر کاملا باید معلوم شده باشد که هم در بحث بنزین دروغ گفتند، هم در موضوع بورسیه‌ها. این بود آنکه بهش می‌گفتند «دولت راستگویان»؟! که تو اولا، دروغ بگویی! ثانیا، یک سال تمام دروغ بگویی! ثالثا، یک سال تمام با دروغ وقیحانه خودت، خوراک به دشمن بدهی! آقایان نوبخت و نجفی بفرمایند حالا که ادعای دیگر دولتمردان اعتدال مبنی بر آلوده بودن بنزین، ایضا آلوده بودن ۳۷۰۰ بورسیه‌، دروغی بیش نبوده، این آبرویی که مکرر در مکرر از نظام رفته شد، چه می‌شود؟! یعنی همه آبرو دارند و آبروی همه مهم است الا آبروی بنایی که با قطره قطره خون ۳۰۰ هزار شهید بالا رفته؟! پس دوباره می‌پرسم؛ «چقدر می‌تواند یک نظام مظلوم باشد»؟! و چقدر می‌توانند عده‌ای «مریض» باشند؟! از مصادیق بارز «فی قلوبهم مرض» این است که در موضوع بنزین، روی صندلی جمهوری اسلامی، مرتب به دشمن جمهوری اسلامی خوراک بدهی. عجیب‌ آلوده است محیط‌زیست قلب بعضی‌ها! آلوده به مرض سیاست‌بازی! مرض فتنه! مرض خوش‌رقصی برای دشمن! آن هم مستند به ادعایی دروغ! در ماه‌های اخیر، این همه جنگل در آتش سوخت، دولتزن دولت راستگویان، هرگز واکنش شایسته و بایسته انجام نداد اما آنجا که هیچ ضرورتی به موضعگیری نیست، علی‌الدوام حی و حاضرند، چه می‌گویم که در بستن دروغ، اندک ابایی ندارند! آنجا که باید باشند نیستند، آنجا که نباید باشند، به دروغ هم حاضرند بایستند!

دروغ، همینطوری هم مخل دولتمردی هست، وای از آن روز که علیه جبهه حق و به خوشامد باطل، دروغ گفته شود! متحیر مانده‌ام دشمن جمهوری اسلامی، برای عده‌ای، چقدر عزیز است که حاضرند ولو به دروغ، خوراک برایش تهیه کنند؟! من واقعا نمی‌دانم برای دفاع از حق، چیزی به اسم «دروغ مصلحتی» وجود دارد یا نه اما ظاهرا برای دشمنی با حق و خوراک دادن به باطل، دروغ، فراتر از مستحب، واجب موکد است! همون سازمانه بود که هوا رو در روزهای توفانی تهران، به موقع (!) پیش‌بینی می‌کرد، اخیرا مدعی شده؛ «وجود پارازیت نمی‌گذارد گاهی هوا را درست پیش‌بینی کنیم!»عجب! ما به خیالمان این هم تقصیر بیلبوردهای ضد آمریکایی بود که شما نمی‌توانستید هوا را درست پیش‌بینی کنید!

چطور امواج خود ماهواره برای امر خطیر هواشناسی و اعلام مه غلیظ صبحگاهی – که همه خودشان خود به خود دارند می‌بینند! – هیچ مزاحمتی ندارد اما پارازیت دارد؟! واحیرتا از قلوب مریض! هر جا جبهه حق می‌خواهد یک مزاحمتی برای کید و نقشه جبهه دشمن درست کند؛ مخل سلامت می‌شود، مخل دیپلماسی می‌شود، مخل محیط‌زیست می‌شود، مخل زندگی گونه‌ای نادر از گربه ماده کویر می‌شود، مخل اعلام مه غلیظ صبحگاهی هم می‌شود! در عوض، احیانا هیچ خباثتی از دشمن، مزاحم هیچ چیز نیست! گویی ممد حیات، مفرح ذات و مزید نعمت است هر آنچه از ناحیه دشمن صورت گیرد؛ خواه ماهواره باشد، خواه بمبی که برای کودک درون گهواره «لالایی مرگ» می‌خواند! این موارد، نه فقط محیط زیست را خلل وارد نمی‌کند، بلکه چون از آن‌ور آب ساطع می‌شود، گل است و بلبل. با این دست فرمان، بیم از آن دارم که دوفردای دیگر مدعی شوند؛ «شعار «مرگ بر انگلیس» برای سلامت گونه نادری از بچه کوسه‌های در حال انقراض، مضر است! و «شعار «مرگ بر آمریکا» از عدد عناصر جدول مندلیف به طرز چشمگیری می‌کاهد!» این مواجهه شماری از راستگویان دولتی با نظام مظلوم جمهوری اسلامی است، لیکن بنگرید تعامل رسانه‌های اصولگرا با دولت محترم را. باری از بدنه خود دولت، مدعی شدند؛ «آب تهران آلوده به نیترات است.» آیا ما نمی‌توانستیم در همین «وطن امروز» تیتر یک برویم؛ «سلامتی نوزادان در خطر» و دولت راستگویان را بنوازیم؟! ما اما «شرف» داریم و هرگز حاضر نیستیم قوه مجریه را به هزینه «تشویش اذهان عمومی» نقد کنیم.

نقد ما از زاویه حق است، فلذا بی‌آنکه «ارگان دولت» باشیم، از قول وزارت بهداشت نوشتیم که آب تهران، مشکلی ندارد. آقایان و خانم‌های راستگو! ما نانخور دولت نیستیم اما شما دارید نان این نظام شیدایی و شهدایی را می‌خورید! لااقل به شکرانه رواداری منتقدان با دولت اعتدال، اندکی اهل انصاف باشید در حق جمهوری اسلامی… و الا بیم از آن دارم که مردم گریبان‌تان را با این سؤال بگیرند؛«آن از سیاست خارجه‌تان، این هم از سیاست داخله‌تان، چه کار دارید می‌کنید؟!»

آقایان و خانم‌های راستگو! ملت، سعه‌صدر منتقد را ندارد؛ خوشگل رأی می‌دهد، خوشگل‌تر پس می‌گیرد!

۰۲:۰۵ - یکشنبه ۱۳۹۳/۰۷/۲۷

ebola

سلامت بشر و تهدیدات بیولوژیکی آمریکا (قسمت اول)

به بهانه شیوع بیماری مرگبار ایبولا در غرب آفریقا، بر آن شدیم تا در حد ظرفیت یک رصد استراتژیکی در این قسمت، به جهت گیریهای سیاستهای تهدید آمیز آمریکا در برخورد با محیط زیست و سلامت بشر بپردازیم و به دلیل وسعت مباحث، هر بار یکی از موضوعات زیر را مورد بررسی قرار خواهیم داد:
اقلیم – غذا – دارو – سلاح های بیولوژیک

زمین بطور طبیعی تحت بمباران تشعشعات عظیمی از خورشید قرار دارد که به جو زمین به صورت اشعه های قابل رویت و نیز غیر قابل رویت مثل ماورا بنفش و مادون قرمز برخورد می کند. طبق گفته ناسا ”۳۰ درصد از این تشعشعات بوسیله ابرها و یخها و دیگر سطوح منعکس کننده، به فضا برمی گردد و ۷۰ درصد باقیمانده توسط اقیانوسها، خاک و اتمسفر جذب می شوند. تعادل بین این اشعه های ورودی و خروجی درجه حرارت زمین را در میانگین ۱۵ درجه سانتیگراد نگه می دارد”. مکانیزم گلخانه نیز چنین است. اشعه ماورا بنفش که از دیواره های شیشه ای گلخانه رد می شود توسط گیاهان و دیگر سطوح، جذب می شوند ولی ار آنجا که اشعه مادون قرمز ضعیف نمی تواند از دیواره های شیشه ای گلخانه خارج شود، در گلخانه به دام می افتد و باعث گرم شدن درجه حرارت هوای گلخانه می شود.

گازهایی که در اتمسفر، تشعشعات را جذب می کنند به عنوان گازهای گلخانه ای شناخته می شوند. مهمترین این گازها بخار آب، دی اکسید کربن، متان و اکسید نیتروس است و هر چه میزان این گازها در اتمسفر بیشتر باشد گرمای بیشتری در زمین می ماند.

منبع این گازها چیزی نیست جز استفاده از انرژی و بیشترین استفاده کنندگان انرژی چین و آمریکا هستند و بزرگترین مصرف کننده فرآورده های نفتی در جهان پنتاگون، ماشین نظامی آمریکا است که آلوده ترین گازهای گلخانه ای را تولید می کند.

در توافقنامه کیوتو (Kyoto) در سال ۱۹۹۸، تمامی عملیات نظامی چه در جهان و چه در داخل آمریکا از شمول مواد موافقتنامه و کاهش گازها معاف شدند. کنگره آمریکا نیز قید صریحی را در خصوص معافیت آمریکا از این موضوع تصویب کرد. معاف شدن آمریکا از محاسبات و بررسیهای خروجی گازهای گلخانه ای، شامل بیش از ۱۰۰۰ پایگاه نظامی اش در بیش از ۱۳۰ کشور و ۶۰۰۰ تاسیسات آمریکا در خاک خود و صنایع هوایی آن می باشد.

با وجود این همه امتیاز و تخفیف، دولت آمریکا هنوز از امضای توافق کیوتو سرباز می زند و در تلاشهای بین المللی برای کاهش گازها و سموم در اتمسفر کره زمین کارشکنی می کند. از بین ۱۱ کشوری که بیشترین گازهای گلخانه ای را تولید می کنند تنها آمریکا است که این توافقنامه را امضا نکرده است.

۱۴:۱۸ - پنجشنبه ۱۳۹۳/۰۷/۲۴

amarikan-islam

اسلام آمریکایی و رهروانش!

محمدصادق کوشکی
رهبرمعظم انقلاب در پیام اخیر خود به کنگره عظیم حج، توجه به مسائل جهان اسلام و نگاهی بلند و فراگیر به مهم‌ترین موضوعات مرتبط با امت اسلامی را در صدر وظایف و آداب حج‌گزاران دانستند و تاکید کردند: اتحاد مسلمین، مساله فلسطین، و نگاه هوشمندانه به تفاوت اسلام ناب محمّدی و اسلام آمریکایی، سه اولویت اصلی جهان اسلام است که امت اسلامی باید با بصیرت و ژرف‌اندیشی، به وظیفه و تکلیفِ روزِ خود در قبال این موضوعات عمل کند. یادداشت حاضر می‌کوشد تا با تبیین بیانات رهبر انقلاب در خصوص نگاه هوشمندانه به تفاوت اسلام ناب محمّدی و اسلام آمریکایی، گامی در راستای تشریح و توضیح این موضوع برداشته و نگاهی به جریان‌شناسی اسلام ناب محمدی و اسام آمریکایی در ابعاد داخلی و بین‌المللی داشته باشد.

برداشت‌های گوناگونی از اسلام وجود دارد به‏ گونه‏ای که گاهی دو برداشت چنان با یکدیگر اختلاف دارند که به نظر می‏رسد صحت هر دو برداشت محال باشد، چرا که صحت هر دو به اجتماع یا ارتفاع نقیضین می‏انجامد. از آنجا که اسلام حقیقی یکی است، طبیعتا برداشت‌های دیگر از آن، خارج از اسلام حقیقی و مغایر با آن خواهد بود. با توجه به این مهم، امام خمینی(ره) همواره به طور جدی بر جدایی اسلام حقیقی از اسلام‌های انحرافی و تحریف ‏شده اصرار و تأکید داشتند و اسلام حقیقی را «اسلام ناب محمدی» و اسلام‌های انحرافی را «اسلام آمریکایی» نامیدند.

امام (ره) در کنار معرفی ابعاد مختلف اسلام، اهمیت توجه به کج‏ فکری‌ها، جمود، قشری‌گری‌ها، معرفی ناقص اسلام، التقاط‌ها و انحراف‌ها را گوشزد می‏کردند و در کنار مبارزه با طاغوت و استبداد و استعمار و استکبار جهانی، مبارزه با خرافه و تحجرگرایی و مقدس‌مآبی و التقاط و انحراف را نیز وجهه همت خویش قرار داده و در مکتوبات و سخنان و پیام‌های خویش پیوسته، مخاطبانش را متوجه این مسأله ساختند. از همین رو است که ایشان در دو سال آخر عمر شریف خویش در معرفی اسلام حقیقی، اصطلاح «اسلام ناب محمدی(ص)» و در معرفی اسلام متحجرین و مقدس‌‏مآبان و التقاطی‌ها، اصطلاح «اسلام آمریکایی» را به کار می‌برند و در پیام‌ها و سخنرانی‌ها بارها به مناسبت‌های مختلف در معرفی این دو اسلام اصرار و پافشاری کردند و بازشناسی اسلام ناب محمدی و جدا کردن آن از اسلام آمریکایی را از واجبات سیاسی بسیار مهم ‏دانسته و بر آن تأکید داشتند.

منظور از اسلام ناب محمدی (ص) همان اسلام حقیقی و اصیلی است که از صاحب آن، پیامبر اکرم (ص) بی هیچ پیرایه و آرایشی به علی (ع) و سپس از آن حضرت به ائمه بعدی (ع) منتقل شده و در قول و عمل و در عقیده و رفتار به آن پایبند بوده و از آن بزرگواران نسل به نسل و دست به دست گشته تا به ما رسیده است. بدیهی است که اسلام ناب با تمام اجزای آن مورد نظر است و در صورت کاستی یا فزونی بر اجزای آن، تحریف یا ناقص، و خلوص و ناب بودن آن خدشه‌دار می‏شود؛ چرا که در واقع این کاستی‌ها یا فزونی‌ها موجب تحریف و تغییر حقیقت اسلام و اسلام حقیقی می‏شود که عملاً با اسلام ناب فاصله زیادی می‏گیرد.

گاه در این اسلام‌های تحریف شده تنها ظواهری از دیانت باقی می‏ماند که از حقیقت اسلام و دین الهی خبری نیست و لذا به سادگی در خدمت ستمگران و طواغیت در می‏آید و عملاً نه تنها هیچ‏گاه نجات‌بخش محرومان و مستضعفان و حامی ستمدیدگان نبوده و نخواهد بود؛ بلکه حتی توجیه‏گر ظلم و ستم طاغوت‌ها و ستمگران می‏گردد و حامیان آن در پی یافتن وجوه شرعی برای توجیه بیدادگری‌ها و چپاول و غارت ظالمان و مستکبران و ساکت کردن مظلومین و ستمدیدگان و خاموشی و خفقان توده‏های ستمدیده خواهند بود. امام خمینی (ره) این اسلام تحریف شده، متظاهرانه و بی‏محتوا را که عملاً هیچ مخالفتی با منافع مستکبران و مستبدان نداشته و ندارد، اسلام آمریکایی می‏نامد.

در ادبیات انقلاب اسلامی شاخصه‌های اسلام آمریکایی در طول تاریخ انقلاب اسلامی یکسان است هر چند که ممکن است مصادیق آن متفاوت باشد.مقصود از اسلام آمریکایی، شیوه کسانی است که با جهالت، تحجر، منفعت‌طلبی و رفاه‌طلبی به نام اسلام فعالیت می‌کنند. حال ممکن است از نتایج و تبعات کار خود آگاه باشند یا از نتایج آن اطلاع نداشته باشند. در روزگار کنونی کسانی که در راستای ایجاد و تعمیق تفرقه میان جهان اسلام فعالیت می‌کنند و به قدرت جهان اسلام واقف نیستند و برای نهادینه شدن ترس از جهان استکبار تلاش می‌کنند و جدایی دین از سیاست را جاهلانه یا عامدانه ترویج می‌کنند را می‌توان حامیان ایده اسلام آمریکایی دانست.

بخش دیگر مصادیق اسلام آمریکایی را می‌توان شامل کسانی دانست که برای منفعت‌طلبی شخصی خویش به نام اسلام به اسلام ضربه می‌زنند. آنها به واسطه علاقه به زندگی و منافع دنیایی دنبال تسلیم و ذلت‌پذیری در برابر جهان استکبار هستند، این جریان اهل دفاع از اسلام و مسلمین، مقابله با ظلم و برقرار عدالت نیستند. وجه مشترک کسانی که به نحو جاهلانه به اسلام ضربه می‌زنند، تحجر است. به همین دلیل حکومت‌های مرتجع منطقه، وهابیت و آل‌سعود در این مقوله می‌گنجند. البته بخش‌هایی از افراد و جریانات داخلی نیز که به دنبال تسلیم در برابر آمریکا و استکبار هستند، مخالف عدالت‌طلبی و جنگ با ظالمین هستند را می‌توان ذیل اسلام آمریکایی دانست.

این دو گروه داخلی و خارجی اسلام آمریکایی، اسلام سیاسی، عدالت‌خواه و مبارزه‌گر با طاغوت را قبول ندارند و در مقاطعی با هم پیوند نیز خورده‌اند. وجه مشترک این دو نیروی داخلی و خارجی، ترجیح رفاه‌طلبی و منفعت‌طلبی به حق‌طلبی و عدالت‌خواهی است. از سوی دیگر، حامیان و پیروان اسلام ناب محمدی کسانی هستند که منفعت عالی بشری در درازمدت را طلب می‌کنند. کسانی که عدالت‌خواه هستند و با ظلم مقابله می‌کنند و عافیت‌طلبی و رفاه‌طلبی در قاموس آنها جایگاهی ندارد می‌توانند کسانی باشند که هر روز بهره بیشتری از اسلام ناب محمدی بر می‌گیرند. الان در جهان اسلام با خطرات متنوعی روبرو هستیم که بخش عمده آن از سوی اسلام عافیت‌طلب و سازش‌کاری است که چه در داخل و چه خارج ایران به نام دین به اسلام ناب محمدی ضربه می‌زند. جدی‌ترین مصداق خطر علیه اسلام ناب محمدی، آل‌سعود است. آل‌سعود هم‌اکنون به مهم‌ترین بازوی اجرایی و عملیاتی جهان استکبار و صهیونیسم در منطقه غرب آسیا بدل شده است.

پیامدهای حضور این دولت به ظاهر اسلامی اما در واقع آمریکایی در منطقه ظهور گروهک‌های تروریستی و تکفیری است. همچنین در داخل با افراد و جریاناتی روبرو هستیم که به دنبال تسلیم‌طلبی و رفاه ناشی از پذیرش آن هستند. این دو گروه که از ابتدا به هم پیوستگی داشته‌اند در داخل و خارج از ایران بیشترین ضربه را به اسلام ناب می‌زنند. این خطر جدی باعث شد تا رهبر انقلاب این موضوع را در پیام خود به حجاج متذکر شوند. در خصوص چشم‌انداز مصاف این دو دیدگاه کلان باید گفت اسلام ناب با وجود همه خیانت‌ها و لطماتی که از ابتدا تاکنون متوجه آن بوده و هست، توانسته رشد یابد و نضج بگیرد و شاخ و برگش را در جهان گسترش دهد و عاشقان و علاقه‌مندان حقیقی به خود را سیراب کند. همان طور که خدا در قرآن فرموده: « خداوند نور خود را به تمام می‌رساند هرچند عده‌ای اراده کنند نور خدا را فراموش نمایند» لذا خدا هر روز در حال تکمیل و اتمام نور خود است. بنابراین ما اعتقاد داریم که سرانجام روزی خواهد رسید که اسلام ناب محمدی بشریت را نجات خواهد داد و زمینه‌ساز سعادت بشر خواهد شد.

۰۰:۰۷ - پنجشنبه ۱۳۹۳/۰۷/۱۷

والیبال ایران

راز طلایی شدن والیبال ایران: والیبال «برنامه ۹۰» ندارد!

راز طلایی شدن والیبالیست‌های ایران در آسیا و موفقیت در جهان، یک جمله است: والیبال «برنامه ۹۰» ندارد.

تیم ملی والیبال کشورمان بالاخره توانست رکوردشکنی کند و مدال طلای رقابت‌های آسیایی را برای ایران به ارمغان بیاورد؛ مدالی که البته با توجه به روند طلایی این تیم طی دو سال گذشته و حضور تاریخی و موفق در رقابت‌های مهم جهان نظیر لیگ جهانی در ایتالیا و جام جهانی در لهستان، کاملا پیش‌بینی می‌شد.

به گزارش رجانیوز، از سوی دیگر، تیم ملی فوتبال امید کشورمان طبق عادت مرسوم چندین سال اخیر خود به بد‌ترین و تحقیرآمیز‌ترین حالت از دور رقابت‌ها حذف شد تا طعم شکست از تیم‌هایی نظیر ویتنام و قرقیزستان هم کام مردم ایران را تلخ کند؛ شکست‌هایی که موجب شد تا تیم فوتبال کشورمان پیش از آغاز رسمی مسابقات و برگزاری جشن افتتاحیه بازی‌ها حذف شود.

اما علت این موفقیت تاریخی کشورمان در والیبال و کسب موفقیت‌های فراوان در این رشته ورزشی چیست؟ چرا با وجود سرمایه‌گذاری‌های فراوان و ریخت و پاش‌های بی‌حد و مرز در زمینه فوتبال و تمرکز ویژه رسانه‌ای بر این رشته ورزشی و پیگیری گسترده از سوی مسئولین، فوتبال ملی ایران همچنان در حسرت کسب یک عنوان قابل توجه آسیایی (و نه حتی جهانی!) است؟ چه عاملی باعث می‌شود تا بازیکنان تیم ملی والیبال کشورمان که حدود شش ماه به طور مستمر درگیر رقابت‌های سنگین و فشرده در کشورهای مختلف جهان بوده‌اند، در رقابت‌های آسیایی هم باطراوات و شادابی بازی می‌کنند اما بازیکنان تیم ملی فوتبال اگر دو بازی پشت سر هم با فاصله کمتر از یک هفته داشته باشند، فریادشان به آسمان می‌رود؟

برای پاسخ به این سوالات قطعا می‌توان پاسخ‌های متفاوتی را یافت و دلایل و علت‌های مختلفی را بیان کرد اما یکی از اساسی‌ترین و بنیادی‌ترین علل این تفاوت بزرگ میان این دو رشته ورزشی و دستاوردهای آنان را باید در یک عبارت خلاصه کرد: «میزان درگیری با حواشی.»

فوتبال باشگاهی و ملی ایران سال‌هاست که با یک غده سرطانی به نام «برنامه ۹۰» دست به گریبان است؛ غده‌ای که گاهی اوقات آنقدر بدخیم می‌شود که پیکر نحیف فوتبال ایران را رسما تا دوقدمی احتضار می‌برد. برنامه ۹۰ در طی دهه اخیر به قدری حاشیه‌های بی‌مورد و بی‌دلیل به فوتبال ایران تزریق کرده است که حتی حرفه‌ای‌ترین و بااخلاق‌ترین مربیان و بازیکنان و حتی مدیران ارشد را هم به باتلاق حواشی کشانده و نتیجه آن نیز در کیفیت و وضعیت فعلی فوتبال باشگاهی و ملی کشورمان قابل مشاهده است.

عادل فردوسی‌پور بیشتر از یک دهه است که به اسم تلاش برای ایجاد شفافیت در فوتبال و گسترده کردن دسترسی افکار عمومی به اخبار این ورزش محبوب در کشورمان، فعالیت رسانه ای در زمینه فوتبال را در دست گرفته استف اما نتیجه رویکرد او، عملا بازی با اعصاب مخاطبان و عاشقان فوتبال و بانی شدن ایجاد اکثر قریب به اتفاق درگیری‌ها و بداخلاقی‌ها در این زمینه بوده است.

تمام دستاورد برنامه ۹۰ و شلوغ‌کاری‌های عادل فردوسی‌پور برای فوتبال کشورمان، دعواهای بی‌پایان مربیان و بازیکنان با یکدیگر و افزایش فوق‌العاده حجم حاشیه‌های مخرب بوده است؛ مساله‌ای که سبب شده تا دوشنبه شب‌ها رسانه ملی رسما به یک کارزار بی‌اخلاقی و هتاکی تبدیل شود که هیچ یک از اصول اخلاقی و فرهنگی ایرانی – اسلامی در آن محلی از اعراب ندارد. تمسخر، تحقیر، افشاگری، ریختن آبروی افراد، ورود به حریم خصوصی افراد و هتاکی و ناسزاگویی، بخشی از نقل و نباتی است که هر هفته در برنامه ۹۰ برای مخاطبین ارائه می‌شود؛ برنامه‌ای که رسالت اصلی آن قرار بوده تا تلاش برای اعتلا و پیشرفت فوتبال ایران باشد، اکنون به اصلیترین عامل تخریب پیشرفت فوتبال کشورمان تبدیل شده است تا بجای پرداختن به اصل فوتبال، آنچه اصل قرار می‎گیرد، حواشی فوتبال باشد.

جالب اینجاست، زمانی که تلویزیون تلاش کرد تا برنامه‌ای شبیه ۹۰ را برای ورزش کشتی نیز راه‌اندازی کند و «دایره طلایی» بر روی آنتن رسانه ملی رفت، حواشی این ورزش محبوب کشورمان نیز به اندازه‌ای بالا رفت که سبب شد تا طی چندین دوره با ناکامی‌های متعدد روبرو شود.

در واقع ۹۰ کشتی هم که تلاش داشت تا کارکردی شبیه ۹۰ فوتبال داشته باشد و رضا جاودانی که می‌خواست خود را در قامت عادل فردوسی‌پور پیاده کند،‌‌ همان بلایی را بر سر کشتی آوردند که بر سر فوتبال آمده بود. الحمدالله بساط دایره طلایی جمع شد و فدراسیون کشتی کشورمان نیز توانست با یک مدیریت مناسب، موقعیت ایران در این ورزش دوست داشتنی را مجددا به جایگاه اصلی خود بازگرداند.

اما والیبال که از داشتن برنامه‌ای شبیه ۹۰ محروم بوده است، توانست با یک برنامه منسجم و مدیریت حساب شده، تمامی حواشی را کنترل کند و نتیجه آن را نیز در کسب موفقیت‌های مختلف تجربه کند.

مشخص است وقتی کسی نیست که بابت تعویض مربی تیم ملی والیبال (رفتن ولاسکوی محبوب و آمدن کواچ جوان) که یک امر بدیهی و طبیعی در هر ورزشی است، فدراسیون والیبال را به باد انتقاد بگیرد و با جوسازی رسانه‌ای در تلاش برای کوبیدن یک فرد خاص باشد؛ وقتی کسی نیست که دعوای مضحک مربی ایرانی – مربی خارجی را در ورزش والیبال پیاده کند؛ وقتی کسی نیست که چکه کردن چند قطره آب از گوشهٔ فلان سالن والیبال را با اوج تمسخر در چشم مسئولان فدراسیون والیبال فرو کند؛ وقتی کسی نیست که از درگیری کوچک دو بازیکن ملی‌پوش در رختکن، یک بحران ملی بسازد و نهایتا وقتی کسی نیست که رسالت خود را بر تخریب و تحقیر چهره‌های بر‌تر و پیشکسوتان عرصه والیبال تعریف کند، طبیعی است که این رشته ورزشی که تا چند سال پیش جایگاه خاصی در افکار عمومی مردم نیز نداشت، اکنون به جایگاهی رسیده که مردم برای حضور در ورزشگاه و تماشای بازی‌های تیم ملی، سر و دست می‌شکانند.

باید خدا رو شکر کرد که صداوسیما هیچوقت به فکر تاسیس یک ۹۰ والیبالی نیفتاده است؛ چرا که اگر این اتفاق افتاده بود، اکنون به جای خوشحالی از کسب مدال زرین رقابت‌های آسیایی، باید خبر قهر مهدی مهدوی با سعید معروف را در کنار دعوای کواچ با آنالیزور تیم ملی در روزنامه‌های ورزشی می‌خواندیم و حسرت می‌کشیدیم که چرا نمی‌توانیم در یک ورزش تیمی به موفقیت‌های بزرگ دست پیدا کنیم.

«برنامه ۹۰» یکی از اصلیترین موانع پیشرفت و تعالی فوتبال ایران است؛‌‌ همان مانعی که ورزشی مانند والیبال آن را نداشت و توانست به کامیابی برسد. کاش مسئولین کشور فکری هم به حال این زخم کهنه بر پیکر فوتبال ایران می‌کردند تا الان تنها دلخوشی ما، شکست آبرومندانه در برابر آرژانتین در جام جهانی نبود.

۱۵:۱۳ - سه شنبه ۱۳۹۳/۰۷/۱۵

  • صفحه 8 از 33
  • « بعدی
  • «
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 20
  • 30
  • ...
  • »
  • قبلی »

قلم نوشت

  • هفتمین جشنواره وقف چشمه همیشه جاری
  • پوستر پویش بین المللی «نسل سلیمانی» رونمایی شد
  • هاشمی رفسنجانی: جوابی برای استدلال‌های رهبری نداریم
  • فراخوان دلنوشته‌ای برای «حاج قاسم» + لینک ثبت‌نام
  • واکنش رهبر انقلاب به روایت ناقص هاشمی از ادعای موافقت حضرت امام با مذاکره
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش هفتم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش ششم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش پنجم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش چهارم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش سوم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش دوم
  • طریقت هنر علیه “هنر کاباره” | بخش اول
  • می پرسید چرا به عدالت نرسیدیم؟ جواب می دهیم!
  • چرا ناگزیریم به خیریه های مقامات مسئول حساس شویم؟!
  • اصولگرایی برابر با نظام و رهبری نیست
  • التهاب روانی جامعه، از آب خوزستان تا مائده هژبری
  • ۲۰۳۰؛ امضای مسئولین ساده اندیش، بر سند اسارت فرهنگی
  • مدعیان خط امام مردود مرداد!
  • انقلابی بمانیم تا انقلاب بماند
  • مجلس اقتصادمحور یا مجلس سیاست‌باز؟!
  • چرا اصلاح‌طلبان به غربی‌ها پیغام دادند که باید از مردم ایران انتقام گرفت؟
  • عقب‌نشینی‌های ضددیپلماتیک را پایانی هست؟
  • پیام ژئوپلتیک دیدار پوتین با رهبر انقلاب
  • چه‌کسی بود صدا زد سیمان؟
  • عقربه های نیویورکی
  • دیپلماسی هپروتی!
  • گام‌های راهبردی آمریکا برای نفوذ در ایران
  • برجام بالاتر از قانون نیست!
  • توطئه‌های سفارت خبیث
  • کاسبان واقعی تحریم!

ویدئو قلم

حسن رحیم پور ازغدی
بررسی ابعاد فرهنگی سند ۲۰۳۰ توسط رحیم پور ازغدی

تصویر روز

rehlat-emam
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
?? ?????? ?????...
از وضعتان مطلعم…

دسترسی سریع

  • صفحه اصلی
  • تبلیغات در بچه های قلم
  • همیاری
  • نقشه سایت
  • درباره ما
  • تماس با ما

خبرنامه

برای اطلاع از به روزرسانی‌ها و دیگر اخبار مرتبط با سایت، در خبرنامه اینترنتی ما عضو شوید.

سامانه پیامکی

جهت عضویت در سامانه پیام کوتاه بچه‌های قلم، عدد 22 را به شماره 30007227001212 ارسال نمایید.

كليه حقوق مادی و معنوی، متعلق به بچه های قلم می‌باشد.

  • صفحه اصلی
  • تبلیغات در بچه های قلم
  • همیاری
  • نقشه سایت
  • درباره ما
  • تماس با ما

[ بچه های قلم را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید ]